کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

تقسیم عقلانی قدرت در ایران متکثر؛ تٲملی بر ظرفیت‌های فدرالیسم

10:26 - 7 آبان 1404

مانشت حیدری

تمرکزگرایی سیاسی و اقتصادی در ساختار دولت‌های مدرن، به‌ویژه در جوامع چند ملیتی، نه‌تنها وعده انسجام ملی و توسعه فراگیر را محقق نکرده، بلکه اغلب به شکل‌گیری الگوهای سلطه درون‌ملی انجامیده است. در ایران، الگوی حکمرانی مبتنی بر تمرکز قدرت در مرکز، موجب شده مناطق پیرامونی که عمدتاً محل سکونت ملت‌های غیرفارس هستند، از فرآیند تصمیم‌گیری سیاسی، تخصیص منابع و بهره‌مندی از امکانات توسعه‌ای کنار گذاشته شوند. این مناطق، نه‌تنها با فقر ساختاری، بیکاری و کمبود خدمات زیرساختی مواجه‌اند، بلکه با سرکوب فرهنگی و زبانی نیز روبه‌رو هستند؛ مسئله‌ای که به تضعیف هویت جمعی و تشدید احساس بی‌عدالتی دامن زده است. چنین ساختاری، نوعی استعمار داخلی را بازتولید می‌کند که در آن مرکز به ‌واسطه انحصار قدرت و منابع، سلطه‌ای پایدار بر پیرامون برقرار کرده و از پذیرش تنوع فرهنگی و مشارکت برابر سر باز می‌زند. در نتیجه، نه‌تنها همبستگی ملی حاصل نشده، بلکه بحران‌های مزمنی همچون نارضایتی ملی در سطح مناطق پیرامونی، واگرایی سیاسی و بی‌اعتمادی عمومی به ساختار حاکم، رو به گسترش نهاده‌اند. در برابر این وضعیت، ضرورت بازنگری بنیادین در ساختار حاکمیت ایران یک قرن اخیر بیش از هر زمان احساس می‌شود؛ مدلی که بتواند با توزیع عادلانه قدرت، بەرسمیت شناختن هویت‌های متنوع، و مشارکت دموکراتیک در سطوح مختلف، مسیر برون‌رفت از بحران‌های موجود را هموار کند. فدرالیسم، به‌عنوان یک چارچوب دموکراتیک و چندسطحی، راهکاری واقع‌گرا برای مدیریت تنوع ملی، پایان‌دادن به تبعیض‌های ساختاری، و احیای عدالت سیاسی و اقتصادی در کشورهایی چون ایران است. تقسیم قدرت میان حکومت مرکزی و ایالت‌ها، به اقوام و ملت‌های ساکن این سرزمین امکان می‌دهد تا ضمن حفظ پیوند ملی، حق تعیین سرنوشت را اعمال کرده، زبان، فرهنگ و نهادهای خود را تقویت کنند و سهمی واقعی در ساختار کلان تصمیم‌گیری کشور داشته باشند. تجربه جهانی نیز نشان می‌دهد که فدرالیسم نه تهدیدی برای وحدت ملی، بلکه تضمینی برای استمرار آن در جوامع متکثر است؛ الگویی که با مشارکت، شفافیت، و احترام به تفاوت‌ها، می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری ایرانی دموکراتیک، برابر و پایدار برای همە ملت‌های آن باشد.

در همین چارچوب، فدرالیسم به‌عنوان یک الگوی ساختاری برای ساماندهی قدرت سیاسی، پاسخی نظری و عملی به واقعیت‌های پیچیده‌ و متنوع جوامع معاصر است. در کشورهای چندملیتی، چندفرهنگی یا دارای تفاوت‌های اقتصادی و جغرافیایی بارز، ساختار متمرکز اغلب ناتوان از مدیریت تعارض‌ها، تحقق عدالت سیاسی و اداری، و تأمین کارآمدی تصمیم‌گیری است. در چنین بستری، فدرالیسم نەتنها به‌عنوان یک ساختار حقوقی بلکه به‌مثابه مکانیزمی برای تأمین مشروعیت، کارآمدی و پایداری سیاسی، حائز اهمیت است.

یکی از مهم‌ترین ابعاد فدرالیسم، تأکید آن بر به‌رسمیت شناختن تنوع در درون وحدت سیاسی است. این رویکرد، بر تمایزگذاری بین حوزه‌های قدرت ملی و ایالت‌ها تأکید دارد و از این طریق امکان تصمیم‌گیری متناسب با شرایط در سطح ایالت‌ها را فراهم می‌سازد. چنین تمایزی نه‌تنها به معنای کارآمدی بیشتر در اداره امور است، بلکه نوعی احترام به تفاوت‌های فرهنگی، زبانی، تاریخی و اقلیمی تلقی می‌شود؛ امری که می‌تواند از بروز تعارض‌های ملیتی یا زبانی در بستر حکومت‌های متمرکز جلوگیری کند.

در همین راستا، فدرالیسم با محدود کردن تمرکز قدرت، مانع شکل‌گیری حکومت‌های اقتدارگرا، فرد محور و ساختارهای سلطه‌گرایانه می‌شود. تقسیم قدرت میان نهادهای ایالتی و مرکزی، نظارت متقابل میان آن‌ها را امکان‌پذیر می‌کند و احتمال انحراف از معیارهای دموکراتیک را کاهش می‌دهد. علاوه بر این، این ساختار سبب افزایش پاسخگویی دولت‌ها به شهروندان نیز می‌شود. از آنجا که تصمیم‌گیری‌ها در سطح ایالت‌ها انجام می‌گیرند، امکان مشارکت شهروندان افزایش یافته و فرآیندهای سیاسی شفاف‌تر و دسترس‌پذیرتر می‌شوند.

از منظر توسعه سیاسی و اجتماعی، فدرالیسم به‌عنوان "آزمایشگاه سیاست‌گذاری" عمل می‌کند. ایالات‌های مختلف، بسته به اولویت‌ها و ظرفیت‌های خود، می‌توانند شیوه‌های متفاوتی را در حوزه‌های مختلف ـ از آموزش گرفته تا بهداشت و محیط زیست ـ اتخاذ کنند. این تنوع تجربی، امکان ارزیابی سیاست‌ها و تعمیم تجارب موفق به سایر ایالت‌ها را فراهم می‌آورد، بدون آنکه هزینه‌های شکست بر کل کشور تحمیل شود.

در نهایت، فدرالیسم می‌تواند مکانیزمی برای کنترل تعارضات و تأمین ثبات سیاسی در جوامعی باشد که با خطر شورش‌های هویتی و حتی جدایی‌طلبانە مواجه‌اند. با اعطای خودمختاری به ایالت‌ها، این نظام حکومتی احساس تعلق و شمول را در گروه‌های ملی، زبانی یا مذهبی پیرامون تقویت می‌کند.

بدین ترتیب، فدرالیسم نه به‌مثابه تجزیه کشور، بلکه نقطە مقابل آن و به‌عنوان شکلی از بازتوزیع عقلانی و عادلانه قدرت تلقی می‌شود؛ شکلی که هم انسجام ملی در سطح کلان را حفظ می‌کند و هم تفاوت‌های فرهنگی، زبانی و تاریخی در سطح ایالت‌ها را به رسمیت می‌شناسد.

در مجموع، فدرالیسم پاسخی است به این پرسش بنیادین در سیاست مدرن: چگونه می‌توان تنوع را به‌رسمیت شناخت، بدون آنکه وحدت را قربانی کرد؟ و در پاسخ به این پرسش، باید با تأکید بر جنبه‌های دموکراتیک، کنترلی، و مشارکتی فدرالیسم، آن را نه صرفاً به‌عنوان یک قالب حقوقی، بلکه به‌مثابه ضرورتی سیاسی برای جوامع چندلایه و متکثر معرفی کرد.