کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

سوق دادن کاراکتر فرد بسوی شخصیت مبارزاتی

09:51 - 5 مهر 1401

شورش شهباز

آنچه در ابعاد اجتماعی تا به جامعه‌شناسی سیاسی در جامعه‌ای ایران مورد پژوهشی واقعی قرار نگرفته و حتی از نظر روانشناسی فقط بر سندرمهایی بر اساس داده‌هایی بدان تکیه شده است، مبحث کاراکتر اشخاص در جامعه سیاسی برای خلق شخصیتی مبارز است. حال براساس نظریه‌ی گرهاردلینسکی و پاتریک نئولان (اکتساب برخی وجه‌های شخصیت از جامعه و محیط است) باید وارد نقدی گسترده در این باب شد، زیرا آنچه در ایران می‌گذرد، اسثتثنائی از نوع جامعه‌ای جدابافته از سایر جوامع است.

هرچند بسیاری از روشنفکران براین باورند که جامعه ایران آغوش خود را بسوی مدرنیته باز کرده است، اما از این غافلند که مدرنیته نیز همچون سایر مفاهیم همچون ناقص و نارسا پا بر عرصه‌ی فکری این جامعه نهاده است. نمی‌توان به ظواهر مدرنیته بدون داشتن ذهنیتی مدرن و گذاری هرمنوتیک بسنده کرد و مد یا سایر نمادهای مدرن که ملموس هستند را بهانه‌ای برای پای گذاشتن به چنین مرحله‌ای، فاکتی اصلی قرار داد و بدان تمسک جست! هرچند نباید از این هم غافل بود که این نمادها از سوی دیگر در خدمت کاپیتالیسم قرار گرفته‌ و از آنان استفاده ابزاری می‌شود.

با سیری اجمالی بر وضعیت جامعه‌شناسی و حتی روانشناسی در این جامعه، نخستین موردی که به نظر میرسد، عدم پویایی این جامعه از لحاظ بلاغت تولید فکری اشخاص بااراده است. بلاغت فکری نیاز به بستری در جامعه دارد و می‌بایست فضای چنین بلاغتی را جامعه و فرد و اجتماع مهیا کنند. حال آنکه در جامعه‌ی ایران بستری برای رشد آن نه تنها دیده نمی‌شود، بلکه بە جرات می‌توان گفت کە جامعه‌ی ایران به نخبەکشی عادتی دیرینه دارد و در این جغرافیا به بستر جامعه و تاثیرات آن بر فرد و تاثیر متقابل فرد بر جامعه از زوایا‌ی دیگری نگریسته می‌شود.

در مبحث روانشناسی افراد بر سندرمهای تاثیرگذار مثبت یا منفی یا در جامعه‌شناسی بر نرم و آنومی اجتماعی و تاثیرات آن و علل واکنشهایش بصورت بریده شده با گسستی از همدیگر مورد بحثی علمی قرار می‌گیرند. این بریدگی و گسست موجبات خسرانی جدی هم در پویایی فرد و هم جامعه شدە و هر وقت جامعه‌ پویایی‌اش را از دست دهد پیامد آن ظهور و رشد افرادی دارای کاتاگوری کاراکتری نامناسب و عدم فعال می‌باشد.

اگر بخواهیم جامعه را در قالب سه کاراکتر شخصیتی فرد معترض، مخالف و مبارز تعریف کنیم، بە تبیین نماد پویایی یا عدم پویایی آن جامعە دست یافتە که در ایران این تببین جامعەشناختی کاملا نارسا بودە و جمع‌بندی منسجمی جهت رسیدن به راەحلی از این زوایه را ارائه نمیدهد تا بتوان از نظر بهره‌ای در جهت استیلای فرد و جامعه و عملکرد دو سویه یا وظایف متقابل نسبت به جامعه و اجتماع از آن استنتاج نمود.

مبحث جامعه‌شناسی دارای پیچیدگی‌های بسیاری است. علم جامعه‌شناسی دوران رشد و تکامل خود را در جامعه‌ی غربی سیر کردە، از این روی متدهای علمی آن فقط تئوریها و کارکردهای تئوریهایی می‌باشد که با ویژگیهای آن جوامع سنخیت دارد و در نتیجه‌ی برآیندها و داده‌های آن جوامع است. پس نقطه‌ی ناموفق عدم کارایی یا تناقض این تئوریها سخت‌‌خوانی و کپی‌برداری بدون ایجاد سنتز از این تئوریها، باعث کوتوله شدن و عدم توفیق این افکار با سازوکارهای فردی و جامعه‌شناختی در جامعه‌ی ایران گشتە است. چنین رویه‌ای نیز موجب پیدایش آلامی برای جامعه و فرد در پی دارد که خروجی منفی آن، جامعه را از تراوش و پیشرفت بسوی جامعه‌ی مدرن باز داشتە است.

حال اگر در ایران افراد جامعه را در سه کاتاگوری شخصیت معترض، مخالف و مبارز تعریف نماییم، نمای بهتری از کاراکتر افراد جامعه بدست خواهد آمد. در جامعه‌ی ایران، بسیاری دارای شخصیت معترضند. این قیبل افراد در مقابل هر پدیده‌ای واکنشی اعتراض گونه داشتە و اعلام نارضایتی لحظه‌ای و فقط بعنوان خالی کردن عقده‌ای روانی یا بار استرسی که در جهت فعالیتهای روزانه یا نرسیدن به خواسته‌ای شخصی در قالب فحاشی و وارد کردن بهتان به فردی و نهادی اجتماعی یا ساختار و سیستمی سیاسی نقطه‌ی اوج بروز چنین اعتراضی ناپایدار است. این شخصیت نه تنها برای جامعه مضر است بلکه موجب پیدایش تیپی از افراد هتاک و بدون پرنسیپ در جامعه می‌شود. مدیریت اجتماعی و سیاسی چنین تیپی مشکل و بستر جامعه را در جهت هر گونه تغییری خواه اجتماعی و خواه سیاسی به بن‌بست می‌کشاند. اینچنین شخصیتی دچار نوعی آنارشیست فردی و اجتماعی و غیرقابل مهار و سمت و سوی دادن بدان به موضع گیریهای لحظه‌ای که اتخاذ می‌کند مشکل بودە و در نهایت این سیستم حاکمیت نادموکراتیک (ایران) است کە از آن منتفع می‌گردد.

تیپ دیگر شخصیتی در جامعه ایران، شخصیت مخالف است. این تیپ شخصیت با هر نوع کنشی چه اجتماعی چه سیاسی حال چه موفق و یا غیر آن در سطح جامعه تا به اداره‌ی جامعه توسط دولت مخالف است. این شخصیت تیپولوژی مختص به خود را داشتە و مخالفتش هیچگونه پایه و اساسی ندارد و نمی‌تواند دلیلی برای ابراز مخالفتش داشته باشد و جامعه‌ای که هر دو شخصیت معترض و مخالف، بستری برایش فراهم شود تا به ابراز اعتراض و مخالفتهای -اما بدون نقطه‌ای برای رسیدن به هدف یا آرمانی چه سیاسی و چه اجتماعی- بپردازد؛ آن جامعه گرفتار نوعی اپیدمی و فرافکنی خواهد شد.

این دو نماد شخصیتی معمولا جای بروز آنان در جامعه‌هایی با حاکمیت سیاسی/ دینی که ایران نمونه‌ی از آنست، عملکردی مناسب و مثبت برای حاکمیت سیاسی دارد.

در پارادوکس با این دو نوع تیپ شخصیتی و برای ایجاد آلترناتیو این دو شخصیت در جامعه، باید شخصیت مبارز پای در میدان نهد. ممکن آنکه پرسشی در ذهن ایجاد شود که در قرن بیست و یکم چه نیازی به چنین شخصیتی است؟

ویژگیهای خاورمیانه‌ای ماورای ویژگیهای سایر جوامع بویژە جامعه‌ی اروپایی است. نباید با دیدگاهی توامان با فلسفه‌ای نهادی جامعه‌ای اروپایی یا حتی سایر جوامع در قاره‌های دیگر و حتی قسمی از جوامع آسیایی- که شامل تمدن زرد هستند- با مقوله‌ی تیپولوژی کاتاگوری شخصیتی در خاورمیانه برخورد کرد. اشتراکاتی از لحاظ ذهنیتی را می‌توان در بین تمامی جوامع خاورمیانه را تعریف کرد. ولی بازهم زمانی که از نگرشی کلان عمومی وارد جامعه‌نگری تخصصی‌تر در مورد جامعه و افراد اجتماع آن وارد می‌شویم، باید بازهم تعدیلی به خرج داد و همسان نگری برداشته شود.

نوعیت و سازکار مبارزه در جوامع غربی بدلیل گذار از رنسانس، گونه‌هایش نرم و براساس گفتمانی با شالوده‌ای ذهنیتی نهادینه شده‌ی فلسفه‌ی است. حال خواه آن شخص فلسفه خوانده باشد یا نه. بستر جامعه و گستره‌ی آن اکتسابات ذهنی را برای افراد آن جامعه مهیا و ژنتیکی فکری براساس آنچنان نرمشی را که بعد از فروکش کردن آنهمه خشونت و بربریت با آموزشی مداوم به آن ایجاد کرده است. هرچند هنوز هم نمونه‌هایی از خشونت که کاشته‌ای ژنتیکی ذهنی را می‌بینیم، ولی درصد آن قلیل است. ناهمگونی شخصیت خاورمیانه‌ای در این جوامع را هم می‌توان مشاهده کرد. مستاصل بودن و عدم همخوانیش با چنین جوامعی که بدان مهاجرت کرده است با واکنشهای منفی که دارد را می‌توان در استدلال دو دانشمند بزرگ "گرهاردلینسکی و پاتریک نئولان" با چاشنی اکتساب ژنتیک ذهنیتی گنجاند.

گروه یا اجتماع و حتی جامعه‌ای انسانی دارای افرادی یکدست و دارای فرمی مشخص نیستند و تفاوتش با سایر جانداران در نوع تفکر و تعقل است. اما زمانیکه به بحث پیشرفت جامعه و فرد در آن می‌پردازیم، دیگر اینجا وارد مباحث جامعه‌شناختی و سایر علوم می شویم. برای همین با چنین شیوه خوانشی بدان می‌پردازند.

اینجا بحث از ژنتیک فکری جامعه‌ای ایران است. این جامعه یکی از پیچیده‌ترین جوامع بشری را دارد. پیچیدگی آن نیز شاید به ژنتیک فکریش و اکتسابی آن در پایداری ذهنیت دیکتاتوری افراد در جامعه‌اش باشد. افرادی که عنان قدرت را در چنین جامعه‌ای بعنوان حاکمان سیاسی آن در ید خود دارند، افرادی از همین جامعه هستند. پس نخست باید بر ذهنیت چنین جامعه‌ای تاخت و آنرا تحلیل کرد.

اگر خواست براین باشد که این جامعه از این بن بست ذهنی بدر آید، شاخصه‌ی سنجشی جدید باید برایش تعریف و آنرا در سه طبقه کاراکتری معترض و مخالف و مبارز تقسیم بندی کرد تا به راهکاری عمل دست یافت و مانع از زایش مجدد شخصیتی دیکتاتور شد.

برای محصور نشدن شخصیت افراد از دو حالت یک و دو رسیدن به حالت سوم، جامعه باید به نخبه این اجازه را بدهد تا شخصیت مبارزش را خلق کند. شخصیت مبارز موردنظر آن شخصیتی نیست که باید از دیده‌ها غیب و ملموس نبوده و دیگر جایش در خلائی فکری نباشد بکله برعکس باید قابیل رویت و جامعه این اجازه را به نخبه بدهد تا در پرورش و ترواش افکار عمومی نقش و جاگیاه مختص به خود را بیابد. البته این جامعه است که سمت و سوقی به ایجاد این شخصیت و گذار آن از حالت اول و دوم به شخصیت مبارز است. اگر جامعه بدان سطح از آگاهی برسد، نیازی بدان نیست تا برایش نسخه پیچید. بلکه خود جامعه تعریفی از خصوصیات شخصیت مبارزش را ارائه خواهد کرد. لازمه‌ی پیدایش چنین شخصیتی بستگی به گذار از معترض و مخالف بودنی سطحی و احساسی و رسیدن به شخصیت مبارز است. این گذار ذهنیتی می‌بایست گرانشی بوده و بصورتی سیستماتیک فرد در جامعه با خوانشی روانشناختی فردی و اجتماعی بطوری سیستماتیک مرحله رشد و بلوغ مرحله‌ی نخست اعتراضی و مخالفت را بسوی شخصیتی مبارز سوق دهد.

محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وب‌سایت کوردستان‌میدیا نمی‌باشد.