
رضا دانشجو
جنگ دوازده روزه جمهوری اسلامی با اسرائیل روشن کننده بسیاری از ادعاهای پوچ و خیالی سردمداران رژیم ولایت فقیه بود. حذف تقریبا تمامی فرماندهان نظامی رده بالای رژیم در همان ساعات اولیه و دست بالای اسرائیل در حملات هوایی و آسمان بی دفاع ایران تحت حاکمیت رژیم ولایت فقیه نشان داد آنچه سالهاست جمهوری اسلامی و دستگاه تبلیغاتیاش به گوش مخاطبانش میخواند چیزی بیشتر از یک شو تبلیغاتی نبوده و نیست!
مخفی شدن و غیبت طولانی مدت ولی امر خیالی مسلمین جهان بیشتر از هر چیز دیگر بیانگر این واقعیت بود که آنچه رهبر رژیم سالها بەعنوان افتخار شهادت در مرگ کشته شدگان جمهوری اسلامی از آن یاد میکرده، صرفا برای ساکت کردن خانوادەهای داغدار قربانیان زیاده خواهیهای رژیم بوده، وگرنه خود رهبر معظم علاقەای به نوشیدن شربت شهادت ندارند!
این ویژگی اساسی همه دیکتاتورها است که علیرغم ادعاهای بی اساس به طرز عجیبی ترسو و بزدل هستند و در نهایت هم به شیوەای بسیار رذیلانه جان میدهند. قذافی، صدام، چاووشکو شاید جدیدترین نمونەها باشند.
اما سخنرانیهای اخیر خامنەای در چه روزهای جنگ دوازده روز و چه بعد از آن جدا از تکرار ادعاهای همیشگی حاوی یک نکته مهم دیگری است. خامنەای بشدت ضعیف و بیمار است و توان اداره کشور یا به عبارت بهتر قبضه کردن قدرت مانند گذشته را ندارد. این مهم در کنار حوادث چند ماه اخیر باعث شده است تا باندهای قدرت داخل رژیم برای تصاحب تاج و تخت ولایت فقیه وارد عمل شوند. بازگشت علی لاریجانی سیاستمدار کهنه کار جمهوری اسلامی به قدرت بعد از یک دوره خانه نشینی اجباری و دورشدن از راس هرم قدرت در حالیکه زمانی او و برادرانش یکه تاز صحنه سیاسی جمهوری اسلامی بودند و حتی برای مدتی نام برادر او صادق لاریجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بەعنوان جانشین رهبری مطرح بود، آغاز این ماجرا بود. اما شخصیت و بازیگر اصلی این روزهای جنگ قدرت در جمهوری اسلامی بی گمان حسن روحانی است.
شخصیت مرموز و چندپهلوی جمهوری اسلامی! حسن روحانی را بیشتر از هرچیزی به قیافه نسبت مرتب و پاکیزه او در مقایسه با سایر سیاستمداران کهنه کار رژیم میشناسند. اما جدا از ظاهر مرتب و نسبتا آراسته، حسن روحانی جزو شخصیتهایی در جمهوری اسلامی است که به تناسب در دو جناح حاکمیت بازی کرده است. او از آغاز استقرار رژیم جمهوری اسلامی در پستهای مهمی مانند نمایندگی مجلس، ریاست مجلس، دبیر شورای عالی امنیت ملی و ریاست جمهوری حضور داشته است. روحانی در برهەهای مختلف فعالیتهای سیاسی خود همیشه از طرفداران سرکوب و زندانی کردن مخالفان و صداهای ناراضی بوده است. مواضع تند و غیرانسانی او در تمامی این سالها گواه این مدعاست. جالب اینکه در زمانی که جناح موسوم به اصلاحطلبان رژیم به قدرت رسیدند او یک اصولگرای افراطی بود که از اساس مخالف هرگونه آزادیهای سیاسی اجتماعی بود! هرچند آنچه اصلاحطلبان رژیم از آن حرف میزدند و میزنند بیشتر از یک شو و نمایش سیاسی نبوده و نیست اما روحانی این را هم برنمیتابید. سخنرانی او در قامت رییس شورای عالی امنیت ملی رژیم بعد از سرکوب خونین اعتراضات کوی دانشگاه نشانگر اوج روحیه تهاجمی و ضد انسانی این سیاسی کهنه کار رژیم است.
بعد از کنار گذاشتن و منزوی کردن بیشتر سران جریان موسوم به اصلاحات از سوی خامنەای و درست هنگامی که شورای نگهبان رژیم در جنگ قدرت داخل حاکمیت هرگونه تحرکی را از این جناح گرفته بود اینبار حسن روحانی در قامت یک اصلاح طلب و یا به قول خودش اعتدال طلب!!! ظاهر شد! روحانی که دست طولانی در سرکوب داشت اینبار در قامت مدعی به همدستش فالیباف حمله میکرد و خود را دیپلمات مینامید. حوادث دوران ریاست جمهوری اسلامی او هم علیرغم ادعاهای و وعدەهای توخالی او چیزی برای مردم به همراه نداشت . جدا از فشار اقتصادی و مشکلات همیشگی دوران حاکمیت جمهوری اسلامی مهم ترین ویژگی دوران ریاست جمهوری او شاید بتوان تقابل نرم با خامنه ای دانست! این تقابل و جنگ لفظی تا پایان دوران ریاست جمهوری او ادامه یافت هر چند هرگز به مرحله رویارویی مستقیم نکشید اما برای او گران تمام شد! کنار زدن او از مجمع تشخیص مصلحت نظام و رد صلاحیت او برای انتخابات مجلس خبرگان رژیم آغاز پروسه منزوی کردن و حذف روحانی بود! سیاستمدارعافیت طلب رژیم بعد از پایان ریاست جمهوری علیرغم تمام این موارد ترجیح داد سکوت کند و بیش از این خود را به خطر نیاندازد! حوادث ماههای اخیر و ناتوانی مشخص خامنەای در اداره کشور فرصتی دوباره برای روباه بنفش فراهم کرد تا بار دیگر با تکرار حرفهای گذشته در قالبی جدید در صورت یک مخالف وضعیت حاکم ظاهر شود و خامنەای و حکومت او را به چالش بکشد!
روحانی این بار با تاکید بر برخی مسائل داخلی و خارجی سعی کرد از خود چهره قابل قبول برای مشتری های غربی بسازد!
اما پایان عملی برجام و فعال شدن دوباره مکانیسم ماشه این فرصت طلایی را به خامنەای و دستگاه تبلیغاتی بیت رهبری داد تا با حمله به حسن روحانی و ظریف و سیاست خارجه دوران ریاست جمهوری او در پاتکی همه جانبه او را مقصر اصلی این وضعیت معرفی کنند!
حملاتی همه جانبه که به نماز جمعه و حتی تلویزیون دولتی رژیم هم کشید جایی که یک مجری ساده تلویزیون هم روحانی و ظریف را به چالش کشید و خواستار پاسخگو بودن آنها شد!
وضعیت شکننده و ناپایدار بعد از جنگ دوازده روزه بین اسرائیل و جمهوری اسلامی، وضعیت جسمانی نامساعد خامنەای، فعال شدن دوباره مکانیسم ماشه و تحریمهای بینالمللی و اوضاع بحرانی اقتصادی از یک سو و نارضایتی رو به انفجار مردم از سوی دیگر، جنگ قدرت در میان باندهای جنایتکار داخل رژیم را به اوج خود رسانده است!
در این میان هر چند به نظر میرسد یک انتقال آرام قدرت و روی کارآمدن یک دولت معتدل آماده مذاکره با غرب صرف نظر از هر چیز دیگری ایدەآل و خواست کشورهای غربی باشد، اما واقعیت این است خشم در گلو مانده حاصل سالها سرکوب و آدمکشی جمهوری اسلامی، جز با نابودی این رژیم و تمامی ارکانهای آن آرام نمیگیرد.
نه ظاهر نسبتا مرتب و آراسته و نه سخن از اصلاح و تغییر نمیتواند درون متعفن و فکر ارتجاعی سرمداران جمهوری اسلامی را تطهیر کند، اینها ظاهرسازیها هیچ کدام چیزی را در نظر مردم ایران عوض نمیکنند. هر آنچه به هر نوعی به جمهوری اسلامی مرتبط بوده یا هست محکوم به نابودی است. از نظر قاطبه مردم ایران این جنگ قدرت یه عده جنایتکار تاریخ مصرف گذشته است! خوک سبز و روباه بنفش داستان تکراری است که مردم ایران دیگر علاقەای به آنها ندارند! رنگهایی برای تزیین یک چهره جنایتکار و پنهان کردن ذات یک رژیم جنایتکار و آدمکش! حرف مردم ایران چیزی دیگری است : جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست و باید برود!!