شاهو حسینی
آغاز:
پدیدارشناسی انقلاب، انقلاب را نه به مثابه یک جنبش، اعتراض یا نوعی عمل در راستای ایجاد تغییر در ساختارت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه که به مثابه نوعی آگاهی، گسست از نوعی تجربه، فهم و درک فردی که در گذر زمان دچار تغییر شده بررسی میکند. کوتاە سخن در پدیدارشناسی انقلاب، انقلاب به مثابە یک پدیدە بررسی میشود نە یک جنبش از قبل برنامەریزی شدە، طراحی شدە یا ساختە شدە. بنابراین میشود گفت کە انقلاب میلی آگاهانە و نتیجە گسست از فهم گذشتە بە سوی آزادی است، یعنی نتیجە گسست از گذشتە و میل به آگاهی، فهم و تجربە نو بە سوی رهایی و آزادی است. این نوشتار از دریچە پدیدارشناسی بە بررسی زمینەهای شکلگیری انقلابی علیە جمهوری اسلامی میپردازد.
پدیدارشناسی انقلاب:
اگر در جامعهشناسی انقلاب به بررسی نقش نیروهای اجتماعی بر ساختار سیاسی یا اجتماعی در انقلابها پرداخته میشود، یا در کالبدشکافی انقلابها به بررسی زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ساختار قدرت و حکومت در جوامع در حال دگرگونی پرداخته میشود، در پدیدارشناسی انقلاب به تغییر قلمروها و مرزهای آگاهی،اداراک، فهم و تجربه انسانها از زیست اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پرداخته میشود. در واقع نکته محوری واساسی پدیدارشناسی انقلاب نشان دادن تمایل تودەها به قلمروزدایی ذهنی از تمامی حوزەهای زیست اجتماعی است.
هر جامعەای دربرگیرنده مجموعەای از ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که نقش، کارکرد و کارویژەهای خاصی را در جهت نظم بخشی به جامعه در راستای تداوم، هژمونی و فراگیرندگی گفتمان یا ایدئولوژی حاکم بر عهده دارند. در واقع مجموعە ارگانهایی که به مثابە ارگانیسمهای حیاتی در خدمت گفتمان یا ایدئولوژی حاکم بر جامعه هستند. این ساختارها به طورکلی برآمده از نوعی تجربه زیستە تودەها، نوعی فهم و آگاهی انسانهای یک اجتماع در برهەای از زمان و در تقابل با همدیگر هستند. بە عبارتی دیگر این ساختارها در خلاء فهم، درک و تجربه انسانها شکل نمیگیرد. ارگانهایی کە در طول زمان و درگذر زمان نمیتوانند خود را با تحولات ذهنی، فهمی و ادارکی انسانهای دربرگیرندەاش سازگار کند، کهنە، نامطلوب و پوسیدە شدە و کنار گذاشتە میشوند. در این روند حکومتهای اقتدارگرا برای پیشگیری از این روند دو پروژە را همزمان پیگیری میکنند، اولا تلاش میکنند کە فهم، تجربە و آگاهی را بە صورت مکانیکی بە افراد تحمیل کنند، بە عبارتی دیگر برای آنها فهم سازی، تجربەآفرینی و آگاهی کذایی خلق کنند، دوم اینکە از طریق نیروی حکومتی و اقتدار حکومتی تلاش میکنند کە پیشگیری کنند از شکلگیری و ظهور آگاهی، فهم و تجربە مستقل توسط فرد.
پدیدارشناسی انسان در جمهوری اسلامی:
انسان در جمهوری اسلامی، انسانی دینی است و این نوع انسان خالق نوعی نظام سیاسی است کە از آن با عنوان نظام دینی یاد میشود. در واقع جمهوری اسلامی بە مثابە نوعی نظام دینی محصول فرمی از شناخت، فهم، ادراک و آگاهی انسان سنتی ایرانی است. شناخت و فهمی که بر اساس اطاعت، تسلیم و رضا در برابر آنچکە برای او مقدر، نوشتە و تعیین شدە قرار دارد. در واقع جمهوری اسلامی به مثابە نوعی از حکومت تمامیتخوا، اقتدارگرا و توتالیتر، محصول انقیاد انسانهایی است کە متعلق شناخت، فهم، درک و تجربه مذهب میباشند. یعنی دو اتفاق متناقض روی دادە، اول انسانهایی بە فهم و شناختی رسیدەاند کە مشروعیت، صلاحیت و قدرت شناخت، تجربە، فهم و ادراک حقیقت را ندارند(نکتە متناقض اینجاست کە این موجود کە فاقد صلاحیت شناخت و فهم است چگونە بە این شناخت رسیدە و مبنای مشروعیت این شناخت و فهم چیست؟)، دوم اینکە خود را مطیع و منقاد قدرتی کردەاند کە از نظر آنها حقیقت را برای آنها شناسایی، درک و فهم کردە. بە این ترتیب از منظر پدیدارشناختی انسان دینی انسانی ابژە است کە خود را بە انحصار فهم و تجربە دیگری از حقیقت درآوردە. این حکومت در تلاش است کە از طریق خلق آگاهی و شناخت، حقیقتی کذایی را بر انسانها تحمیل کند کە لزوما هیچ سنخیتی با جهان ذهنی، آگاهیها و ادراکات آنها ندارد، حکومت ابتدا تلاش میکند با جامعەپذیر کردن انسانها از طریق سیستم آموزشی و پرورشی خود بە خلق انسان مطیع و منقاد بپردازد و در مرحلە بعد از طریق ماشین سرکوب (نیروی نظامی، دادگاه به مثابە دستگاه تفتیش عقاید و انگیزاسیون و سپس زندان) تلاش میکند با هرگونە مخالفتی مقابلە کردە و آن را سرکوب نماید. در نظام سیاسی جمهوری اسلامی تنها یک تجربه، آگاهی، درک و فهم و به طبع آن یک حقیقت ظاهر است و آن تجربه، درک و حقیقتی است که به صورت رسمی از تجربه و درک حکومت از دین شکل گرفته است و انسانها به مثابه وجودهایی ناقص، نابالغ و صغیر باید تحت حمایت، راهبری و هدایت دستگاه رسمی ایدئولوژیک حکومت قرار بگیرند.
پدیدارشناسی انسان انقلابی:
در بطن هر انقلابی انسان انقلابی به عنوان سوژە حضور دارد، در واقع انسان انقلابی هدف مطالعە و بررسی پدیدارشناسی انقلاب است. برای فهم بهتر و شفافتر انسان انقلابی ابتدا بە توضیح انسان غیرانقلابی میپردازیم. انسان غیرانقلابی انسانی برساختە، مکانیکی و دستآموز است کە در راستای فهم، تجربە و آگاهی از پیشتعیین شدە حرکت میکند. انسان غیرانقلابی وجودی در حاشیە است، وجودی دور از تحولات و در حاشیە تغییرات، وجودی اسیر، منزوی، مطیع و فرم دادەشدە، وجودی کە متعلق شناخت، فهم، درک و تجربە دیگری است، بە عبارتی دیگر وجودی بدون ارادە کە در برابر شناخت، فهم و تجربە دیگری قرار گرفتە است.
در نقطەمقابل انسان غیرانقلابی انسان انقلابی قرار میگیرد کە برخلاف آن موجودی خودساختە، سوبژە، فاعلشناسا و متکی بە خود است. انسانی کە سرچشمە و سرآغاز شناخت، فهم، تجربە و آگاهی است. بە عبارتی دیگر اگر انسان غیرانقلابی مورد شناسایی و ادراک قرار میگیرد، برایش فهم، تجربە و آگاهی ساختە و تعیین میشود، انسان انقلابی بە مدد عقل خویش شناخت، فهم، تجربە و ادارک را خلق میکند، انسان انقلابی برخلاف انسان غیرانقلابی کە وجودی خلق شدە و فریز شدە است، وجودی در حال شدن و بەروز شدن است، وجودی کە در حال رهایی و آزادی مداوم است، آزادی برای انسان انقلابی امری دائمی و بدون توقف میباشد. انسان انقلابی موجودی عقلانی، مستقل، خودساختە، فهیم و آگاه بە موقعیت خویش در جامعە و جهان پیرامون خود بە مدد عقل خویش است.
سخن پایانی
اگرچه جمهوری اسلامی از طریق دستگاه عریض و طویل انکیزاسیون سعی در پالایش، تصفیه و تکثرزدایی از درک، فهم و تجربه متفاوت انسانها از پدیدەهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داشت، اما هیچگاە موفق به تولید یک درک و پیشگیری از تولید درکهای متفاوت نگردید. دسترسی به تجربەهای گوناگون، ناهمگون و گاه متضاد مهمترین مولفەای بود کە ذهن انسانها را در ژئوپولتیک ایران از فریز و پسیو شدن رهانید، انسانهایی که هیچگاه بە انقیاد ذهنی حاکمیت درنیامدند و به بازتولید ادراک، فهمها و آگاهیهای گوناگون پرداختند و بە این ترتیب انسان انقلابی در برابر انسان پسیو، غیرانقلابی و مطیع دینی ظهور کرد و اکنون در خیابانها بە دنبال تولید هویت، جهان ذهنی و معنایی مستقل از خویش است. این انقلاب ظهور تلاشها و کوششهای انسان برای تجربه، درک و فهم مستقل از خویش، جهان، دین و دیگری است بە دور از هرگونە تحمیل و فشار. این انقلاب، انقلاب علیە تجربه، درک و فهم مونولوگ از پدیدەهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. شورشی است علیە تحمیلگرایی تجربه و فهم.
این مطلب در شمارە ٨٣٣ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.