سلام اسماعیل پور
با گذشت هر روز از انقلاب شکوهمند ملتهای ایران با پیشاهنگی زنان و ملتهای تحت ستم، این روزها فعالان انقلابی و مبارزان راستین در همبستگی توأمان و تداوم عمل انقلابی، بە تکاپوی یافتن راهکارها و ایجاد هرچە بیشتر عرصەها و فرصتهای مبارزاتی و راههای پیشبرد انقلاب پرداختە و شناسایی چالشها و ترمیم آسیبهای پیش رو را نیز وجهەی همت خود قرار دادەاند.
انقلابی کە بر بستر گسلهای زلزلەخیز اجتماعی و سیاسی شکل گرفت اما فراتر از ارادەی بازیگران سنتی و تمامیتخواهان، بە نمود عینی و جلوەای انسانی از همبستگی در عین تکثر تبدیل شد.
با این حال، انقلاب ژینا در عین گستردگی و عمق خواستهایش، دشمنان سرسخت و آشتی ناپذیر فراوانی دارد کە نمیخواهند بە سادگی زیستگاە باورهای دگم و سنتهای پاتریمونیالیستی خود را رها نمودە و در شکوە تنوع مبارزاتی خیابان غرق شوند.
علیرغم گستردگی و عمق این انقلاب، چیزی کە شاید در آغاز غیاب آن احساس میشد، عدم موضعگیری صریح و کلی گویی پوپولیستی برخی جریانات، فقدان برنامە و تشکل سیاسی و عدم شفافیت در گفتار و عمل آنان بود کە شاید بتوان گفت غیبت و کمکاری آنان تاثیر مثبتی بر امواج انقلاب و حضور مردم داشت.
این عدە کە فعالان ایرانشهری و دارودستەی خاندان دیکتاتور پیشین در راس آنان قرار داشتند، در آغاز با فرض اینکە این قیام هم همانند موارد پیشین بە زودی سرکوب و خاموش خواهد شد، بە دلیل روحیات قماربازانەی خود فکر میکردند ورود تمام عیار بە عرصەی عملی اعتراضاتی کە از قضا توهمات فاشیستی آنان را نیز نمایندگی نکردە و احتمالا بە زودی سرکوب خواهد شد، بە منزلەی باخت در قمار پیش رو خواهد بود، لذا سعی کردند تنها از دور دستی بر آتش داشتە باشند و نظارەگر رویدادها باشند تا در صورت تداوم جنبش، منتظر لحظەی مناسب برای جهیدن بر موج انقلاب شدە و با فضاسازی رسانەای اقدام بە مصادرە نمودن انقلاب و تحریف خواستهای مترقی انقلابیون بە نفع خود و ایدئولوژی تنگ نظرانەی راست افراطی ایرانشهری نمایند.
یکی از ستونهای این انقلاب کە مورد حسد و بغض آنان قرار دارد، توان سازماندهی و بستر تحزب و نهادگرایی است کە کاخ پوشالی فردگرایی آنان یارای رقابت و مقابلە با آن را در خود نمیبیند. اصولا ایدئولوژیهای فاشیستی تنها در بستر بحران و تنگ شدن عرصەی رقابت بر نهادهای دمکراتیک و حتی الامکان انحلال و زوال آنهاست کە فرصت ابراز وجود و یارگیری پیدا میکنند چرا کە ذات بلعندە، توهم پراکن و انکارگرای آنها با قواعد بازی دمکراسی در تعارض و ناسازگاری کامل است. فاشیستها بە عنوان نحلەای از پوپولیستها یاد نگرفتەاند کە بدون پرستش یک "ابر انسان خیالی" و پردازش تصویری آرمانگرایانە از یک بهشت موعود کە ریشە در گذشتەای خیالی یا واقعی دارد و بدون یک "کانون آرمانی موهوم" در تقابل با "دیگری"های مهدورالدم، چگونە میتوان جامعە را سازماندهی کرد. آنها با نهادمحوری و برنامەمحوری مشکل دارند زیرا چنین عرصەای میتواند آنها را بە رینگ رقابت برابر بکشاند و آنان برای چنین عرصەای تربیت نشدەاند، زیرا پذیرفتن امکان رقابت بە معنای پذیرفتن زوال و مرگ تدریجی اما قطعی پوپولیسم است.
لذا هرچە از آغازین روزهای این قیام انسانی فاصلە میگیریم، اثبات روزافزون توان سازماندهی و قدرت عمل میدانی احزاب مبارز کوردستان و لیدرهای مستقل اعتراضات مردمی، تٲثیر مستقیمی بر افزایش رفتارهای پرخاشگرانەی آنان داشتە است. بە گونەای کە پس از شکست تلاش نافرجامشان برای انکار نقش سازماندهندگان مردمی و حزب زدایی از فرایند انقلاب، در یک فرار رو بە جلو، اینبار بە حزب سازی فرمایشی روی آوردند.
تشکیل احزاب فاشیستی بە ظاهر جدید اما در محتوا منسوخ و ارتجاعی، جلوەی تازەای از تلاش اینها برای انحراف انقلاب و مصادرەی خواستهای مردم است. کسانی کە اساسا پیام راستین انقلاب ژینا را بر نمیتابند و افکار آنان مغایرتی تام با خواستهای مردم کف خیابان دارد. با کمک رسانەهای وابستە و بهرەبرداری از تاکتیکهای جنگ روانی سعی دارند چهرەی متفاوتی از این انقلاب بە دنیا مخابرە کنند و با سانسور شعارهای خیل عظیمی از مردم در مخالفت با هر گونە "دیکتاتوری" و در بوق و کرنا کردن شعارهایی همچون "رضاشاە روحت شاد" کە گاە و بیگاە بە صورت سفارشی از سوی عدەی قلیلی سر دادە میشود، وانمود کنند کە دغدغە و خواست اصلی مردم در سنە (سنندج) و تهران و زاهدان و مشهد و اهواز، نە دمکراسی و برابری و حق تعیین سرنوشت، بلکە بازگرداندن بقایای دیکتاتوری فاشیستی پیشین بە منصب قدرت و محکمتر نمودن یوغ اسارتشان است. فاشیسم در رسانە، از یک سیاستمدار معمولی ابر انسان میسازد تا او را بە عنوان منجی و قهرمان، بە تودەهای در حال تلاش برای رهایی از فاشیسمی دیگر قالب کند.
پوپولیستها اصول ثابتی ندارند بە همین دلیل است کە پسر دیکتاتور سابق، یک روز برای انکار اپوزیسیون رقیب، میگوید رهبران جنبش در داخل کشور هستند و روز دیگر واقعیت شعارهای همان مبارزان داخل کشور را تحریف و سانسور میکند، یک روز تمام قد از سپاە پاسداران حمایت میکند و روز دیگر زیر فشار جامعەی جهانی و مردم داخل کشور برای گنجاندن سپاە پاسداران در لیست گروەهای تروریستی، در آخرین لحظات توییت حمایتی مشروط برای اعلام تروریستی بودن سپاە میزند. یک روز تحزب را دست و پاگیر میداند و روز دیگر پیروانش با انتشار لوگوی حاوی یک "شیر نر قمەکش"، حزبی تشکیل میدهند کە تصویر لوگو و مقدمەی اعلامیەی تشکیل حزبشان همانند مصاحبەهای آن ولیعهد معزول "خود شاە پندار" پیامی جز تهدید مخالفان و حذف فیزیکی آنان بە ذهن متبادر نمیکند و جالب این کە میخواهند دنیا و مردم ایران باور کنند اینها کە زیر لوگوی "شیر نر قمەکش" جمع شدەاند دغدغەی آزادی و دمکراسی و برابری زن و مرد دارند و پیام مترقی انقلاب "زن، زندگی، آزادی" را نمایندگی میکنند.
تصویر دروغینی که اینان با رسانههایشان از ایران و انقلاب ژینا بە جهان مخابرە میکنند، برآیند همان کینە و نفرت قدیمی از ملل تحت ستم و ارتجاع ریشەداریست کە بارها در بوتەی آزمون گذاشتە شدە و هر بار نتیجەای جز جنگ داخلی و کشتار و انباشت کینە و تعمیق نفرت میان ملل مختلف ایران نداشتە است. در واقع این مجرمان خود میدانند این کە مردم ایران در برهەی کنونی با کابوس جمهوری اسلامی دست و پنجە نرم میکنند، نتیجەی محتوم افکاری از قماش ایدئولوژی فاشیستی آنان است.
سیستم فرهنگی میراث پهلوی موجد تمام یا اغلب آسیبهایی است کە بر روح و روان چند نسل وارد شد و از تجمیع آسیبهای روانی آنان کابوسی بە نام جمهوری اسلامی خلق شد. با این حال نیز این مجرمان پیشگاە تاریخ هنوز بر اشتباهاتشان پافشاری نمودە و پهلوی مجرم را پدر ایران و مردم ایران را رعیتهایی نالایق میدانند کە لیاقت رهبری او را نداشتند و حتی خاک ایران را کە بخاطر تمامیت ارضی آن حاضر بە ارتکاب هر جنایتی هستند، "خاک ناسپاس" میخوانند کە لیاقت بوسیدن هرروزەی چکمەهای پهلوی را نداشتە است. روی همین اساس است کە پسرش نیز هنوز غورە نشدە مویز میشود و با خط و نشان کشیدن برای ملتهای کورد و گیلک و بلوچ و ترک و عرب و ... خط قرمز برای مردم تعیین میکند و از "ایران من" دم میزند.
اما ملل تحت ستم ایران در انقلاب کنونی و قیامهای پیشین نشان دادەاند کە پس از دفن دیکتاتوری فعلی زیر بار هیچ ایدئولوژی فاشیستی و استبداد فردی یا دیکتاتوری و آپارتاید جمعی دیگری نخواهند رفت، فلذا این اصرار دار و دستەی "شیر نر قمەکش" و البتە "بی یال و کوپال" بر تکصدایی و حذف دیگران، بە منزلەی ارسال کارت دعوت بە جنگ داخلی و انحراف انقلاب ژینا از آرمانهای آزادیخواهانەی آن خواهد بود
این مقالە در شمارە ٨٣٩ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.