هوشیار احمدی
چند روز پیش متنی کوتاه با مضمون (سال ۲۰۲۲ سال شکوه همبستگی ایرانیان با هر باور، زبان و گرایش بود.
با سازماندهی و همبستگی، سال ۲۰۲۳ سال پیروزی مردم ایران خواهد بود؛ سال تحقق آزادی و عدالت در ایران.)
در شبکەهای اجتماعی از سوی تعدادی از چهرەهای سرشناس ایرانی، پارسی در راس آنها رضا پهلوی فرزند محمدرضا شاه، شاه مخلوع و فراری ایران، منتشر شد. این متن من را یاد نکتەای ریز و شیرین از روانشاد استاد" عبدالرضا کرمی"(کاک ابو) از کادرهای برجسته و عضو پیشین رهبری حزب دموکرات کوردستان ایران انداخت.
یادشان بخیر، ایشان در یکی از برنامەهای فارسی تلوزیون تیشک، راجع به ضدیت آقای "اکبر گنجی" با حق تدریس و آموزش زبان مادری برای ملیتهای دیگر ایران که در قانون اساسی نیز گنجانده شده است، بسیار زیبا و نکته سنجانه خطاب به آقای گنجی گفتند:
"باید بگم، آقای گنجی ثابت کردین که الحق و النصاف گنجین. چون فقط گنج میتونه سالها و قرنها بدون تغییر و مثل شما افکار، اندیشه و عقایدتان همچنان بکر و دست نخورده بمونه!"
با تامل در محتوای این متن، بخصوص عبارت ترکیبی (ملت ایران) که مارک راسیسم ایرانی-پارسی بر آن غیرقابل انکار میباشد، دقیقا یاد این گفته شیرین و ریزبینانه جناب استاد ابوکرمیافتادم.
این افراد و در صدر آنها فرزند شاه مخلوع با بکار بردن این عبارت ترکیبی ملت ایران، مستقیماً سعی در صفر کردن و حذف حقوق، خواستەها و مبارزات حقطلبانەی ملیتهای دیگر ساکن جغرافیای ایران میباشند.
آنها صریحا برآنند ایرانی با هویت و شناسنامه ایرانی- پارسی برای آینده ترسیم نمایند، خواسته و هدفی که ملکه ذهن و مخیله هر راسیست ایرانی، پارسی محوریست. خواسته و ایدەای که مواد خام ترکیب تشکیل افکار و عقاید هر راسیست ایرانی-پارسی است.
بە جای نام و عناوین اشخاص، بهتر است از این پس به هویت شخصیتی راسیسم ایرانی-پارسی اشاره نماییم. شخصیت و هویتی که بنایش بر نفی و انکا و امحای هویت و شخصیت دگر ملیتهای ساکن ایران فعلی است و چه بسا در طول تاریخ نیز مدام حالت تهاجمی دگرستیزانه و دگر هراسانه داشته و به عناوین واهی و بر مبانی راسیسم خود برتر بین و استبدادی ایرانی، پارسی بر ملت و کشورهای همجوار نیز تاخته است.
از ابعاد خطرناک این هویت و شخصیت راسیستی همچنان امحا، انکار، دگرستیزی و دگرهراسی بوده، هست و خواهد بود. این هویت راسیستی بیش از یک قرن است برای آسمیله کردن ملیتهای دیگر ایران در خود تلاش میکند و برای این منظور نیز از تئوریهای مختلف و شگرد و راهکارهای ضد بشری گوناگونی استفاده نموده است و برای به کرسی نشاندن خواستەهایش نیز، امکانات فراوان حکومتی و سرمایەهای کشور را که بخش زیادی از آن ثروت ملی ملیتهای دیگر ایران است، به شیوه سوء استفاده به خدمت گرفته است.
جالب اینجا است، این راسیسم ایرانی- پارسی، برای ضدیت با ملیتهای دیگر و منافع و حقوق و هویتشان، در شکل و قالب دادن به خود بسیار انعطافپذیر است. این انعطافپذیری جهت نیل به اهداف راسیستی ملیت حاکم، به سرعت و با ظرافت خاصی در قالب ناسیونالیسم ایرانی، اسلامیست شیعی، سوسیالیست، کمونیست جهان وطن، فمنیست و... ظاهر میشود.
بیشتر سیاه لشکر تابع ایدەهای راسیستی آنها هیچ اطلاعی از مفاهیم متعارف ملت و زبان ندارند و در قعر این بی اطلاعی از معجونی بە نام ملت ایران دم می زنند. و بدتر از این، ملیت ایرانی را با چنان آب و تاب عجیبی در فارس بودن تعبیر و تفسیر مینمایند و آن را سرمجموعه قرار داده و تمام ملیتهای دیگر جغرافیای ایران را زیرمجموعه این ملیت قلمداد کرده و قوم، حتی بعضا دچار چنان خودبزرگ بینی و دگر کم بینیای میشوند که ملیتهای دیگر را قبایل فرض مینمایند.
جالبتر اینجاست این شخصیت راسیستی که میتواند همزمان یک آخوند حوزه علمیه، یک مجری بخش فارسی تلوزیون بی. بی. سی، صدای آمریکا، تلوزیون انترناسیونال، یک سلیبرتی حوزه ورزش، هنر، موسیقی یا یک تحلیلگر و یا یک شاهزاده متوهمی باشد که اوج شاهکارش پیشنهاد سوت زدن به معترضان و مبارزانی است که بە طور مثال در کوردستان و بلوچستان، بازوی قوای سرکوبگر رژیم ضدبشری آخوندی را شکستند و تمامیت رژیم را به زانو درآورده بودند.
اما خالی از لطف نیست، به بعد مضحک چند پهلو بودن این شخصیت راسیستی هم نگاهی بیفکنیم. این راسیسم ایرانی در حالی که با تمام قدرت در تلاش برای انکار کثیرالمله بودن ایران است و با بی شرمی ملیتهای ترک، کورد، بلوچ، عرب و ترکمن را در ایران قوم مینامد که از مردم کشورهای عربی، مردم کشور آذربایجان، مردم کشور ترکمنستان بە عنوان ملت یاد می کند. انتظار هم دارند ملتهای ایران فعلی این دورویی را بپذیرند و خود را قوم و بخشی از ملت توهمی ایران (فارس) تلقی کنند.
شرم آورتر نیز آنجاست که این تعریف ملت، قوم و قبیله را به حوزه مهم زبانی و فرهنگی نیز کشانیدەاند و اکثریت سیاه لشکر دنباله رو این راسیسم ایرانی هم کمترین اطلاعاتی در مورد زبان و فرهنگ ملتهای تحت ستم جغرافیای اجباری ایران فعلی نداشته و ندارند. وگرنه بسیار ساده دست این راسیسم ایرانی، پارسی برایشان رو خواهد شد.
آنها زبانهای غیر فارسی در ایران را گویش مینامند و با عظمت و اقتدار از زبان پارسی یاد میکنند. زبانی که طبق اعتراف زبانشناسان خودشان، بیش از ٦٠% لغاتش عربیست و اگر کلمات، افعال و حروف ربط و زائد و قیود و... زبان عربی از جملات فارسی حذف شوند، گویشوران و نگارندگان پارس از ساختن سادەترین جملات عاجز خواهند ماند.
این شخصیت راسیستی ایرانی، پارسی بر اکثریت جامعه پارسی سایه افکنده. چنانچه اشاره شد، از خصوصیات بارز این شخصیت راسیستی انکار، دگرستیزی و دگرهراسیست. دگرستیزی و دگرهراسیای که شاخصه بارز حتی شخصیتها و چهرههای سرشناسشان میباشد. بفرض مثال، در ساده ترین بحثها بر سر حقوق، وضعیت و مبارزات ملیتهای دیگر ایران فعلی، سریعا و بدون تامل و تفکر، اولین کُنش یان واکنشی که به مغزشان خطور میکند، تجزیه طلب بودن فرد بحث کننده و تهدید تمامیت ارزی ایران یک کشور و یک ملت آنهاست.
مدام میبینم، وقتی یکی از رهبران یا چهره های سرشناس ملتهای دیگر در تلویزیونهای فارسی دعوت میباشند، در بخشی از برنامه و گفتوگو حتما مانند دستگاەهای تفتیش عقاید، از عقاید سیاسی و ملیتی آنها تحقیق به عمل آمده و یکی از اظهارنظرهایشان را مینی تجزیه طلب بودن فرد مهمان قرار داده و او را تحت فشار قرار میدهند که کلیساوار سوگند یاد کند، نمیخواهد ایران را تجزیه کند و برای تمامیت ارزی کشور تهدید نیست.
اگر بخواهم سخن کوتاه کنم، باید دوباره توجەتان را به متن فوق معطوف دارم که از سوی چهرههای سرشناس ایرانی، پارسی بە طور هماهنگ منتشر شده و در آن نیز هدفمندانه به (ملت ایران) اشاره شده است. نکته قابل توجه آنجاست، در واقع اینها تقسیم کار کردەاند، زیرا بعضی از این به قول رسانەهای فارسی، چهرەهای سرشناس، در اظهارنظرهایشان بر توییت مشترک فوق تاکید نمودەاند و هر نوع اظهارنظر یا صدای متفاوت و دگراندیشانەای را به جمهوری اسلامی یا دشمنان ایران نسبت می دهند. و این یعنی کوبیدن میخهای ناامیدی بیشتر بر تابوت امید به ایرانی مترقی و دمکراتیک که در آن طیف و رنگ و ملیت و عقاید متفاوت با مسالمت در کنار هم زندگی کنند.
ختم کلام، باید دگرباره صریح و قاطع، گفته آقای ابوکرمی را (مغز و افکار راسیستهای ایرانی پارسی مانند گنج سالیان متمادی همچنان تغییرناپذیر و دستنخورده باقی خواهند ماند.) به راسیستهای ایرانی، پارسی گوشزد شد و گفت؛ از این پس در برابر شعار راسیستی شما(چو ایران نباشد، تن من مباد.) بایستی این واقعیت تلخ (برای شما) را نه به عنوان شعار بلکه بعنوان اراده حق طلبانه ملیتهای دیگر ایران قبول کنید، اگر در ایران آینده به حقوق و ارزشهای ملیتهای دیگر اعتراف نشود و از حقوق مساوی با ملیت حاکم برخوردار نباشند، ماندن ایران و مقوله تمامیت ارزی، برای شهروندان ملیتهای دیگر نه تنها ارزش نخواهد بود، بلکه با ماهیت راسیستیای که در آن مشهود میباشد، در جایگاه ضدارزش و تهدید آینده آنها و منافع ملیشان قرار میگیرد. میتوان گفت این پیام صریح و قاطع و شفاف حداقل نسل امروز مبارزان ملت کورد میباشد.
این مقالە در شمارە ٨٣٨ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.