باوان کرماشانی
در دنیای امروز، رسانەها به نحوی فراگیر با مسائل ریز و درشت جامعه درآمیختەاند و بخشی از ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر کشور را شامل میشوند. رسانهها در جامعه بستر و مجاری طبیعی تهیه و توزیع اطلاعات و ایدەها، به حساب میآیند؛ که در واقع با نشر هر پیام ضمن هدف قرار دادن افکار عمومی، تعیین گفتمانها، وحدت ظاهری پدیدەها و ایجاد هویت و غیریت سازی، به دنبال پذیرش عقاید تازه و نو در طول زمان به افراد و گروەهای خاص نیز هستند. "برنارد کوهن" نویسنده کتاب ژئوپلیتیک و نظم جهانی، می گوید: "رسانهها ممکن است به ما نگویند چگونه بیندیشیم، اما به طور حتم و طرز شگفتآوری در بیان این نکته که به چه چیزی بیندیشیم موفق هستند".
یکی از فراگیرترین و پر مخاطبترین رسانهها، در چند دههی اخیر تلویزیون بوده که با تأثیر بصری خود، کە به تاييد برخی از ارتباط شناسان موثرترین ابزار برای انتقال پیام است و این قابلیت را داراست که ذهنیت مثبت یا منفی را دربارەی موضوعی خاص در مخاطب ایجاد کند و با تصویرسازی به نفع یک جریان یا تفکر خاص باعث شکلگیری انگارهای در ذهن مخاطب میگردد. به همین جهت بعضی از نظریهپردازان ارتباطی بر این باورند که بخش عظیمی از جامعه پذیری نسلها توسط رسانەها شکل میگیرد و تأثیر و نفوذ رسانهها تا حدی است که تا میتوانند اولویتهای ذهنی و رفتاری، برای مخاطب تعیین کنند. در ایران نیز با وجود اینکه رسانههای خبری بسیارند، اما به دلیل استقرار نظامی دیکتاتور و تمامیتخواه اجازهی فعالیت به رسانههای آزاد و دموکراتیک داده نمیشود. واقعیت این است که اخبار و دادەها زیر سایەی سیاست از زیر تیغ تیز سانسور میگذرند و در کنار قوانین سختگیرانه محدودیت را برای رسانهها بە وجود میآورند و در نتیجه در فضای کشور با فقدان رسانهی مستقل و آزاد مواجه هستیم. این فقدان رسانهی آزاد و عدم انعکاس واقعیتها و نادیده گرفتن افکار متنوع (تنوع به معنای تضارب آرا) منجر بە نارضایتی مردم از رسانهها و شبکههای داخلی و گرایش به سمت شبکەهای ماهوارهای فارس زبان جریان اصلی و به ظاهر بیطرف شده است، که عمدتاً در جهت ترسیم سیاستهای دول عربی و غربی ایفای نقش میکنند و با بولد کردن چهرەهایی خاص، سعی در تحمیل آنها به انقلاب مردم ایران را دارند. همچنین با سانسور دیدگاەهای ملتهای غیر فارس و فعالین ملی آنها برای مصادرەی انقلاب "ژن، ژیان، ئازادی" خیز برداشتەاند و با معرفی خود به عنوان نماینده و صدای همهی طیفها و گروەهای تحت ستم به نام اتحاد و به کام فاشیسم سعی در مصادرەی خون و رنج مردمی دارند، که بدون رسانه و تریبون میخواهند خود سرنوشتشان را رقم بزنند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرده و بعضاً شعارها و پلاکاردهای و حتی فعالیتهای چهرههای شاخص را تحریف و سانسور نمودهاند و با کارهایی از این دست، چوب لای چرخ انقلاب گذاشته و با تحمیل هزینههای بیشتر به مردم، پروسهی انقلاب را طولانیتر نمودهاند.
برای مثال وقتی حکم "مژگان کاووسی"، فعال شناخته شدەی حوزەی زبان کوردی، آیین و زنان (به طور مشخص فعال حوزه زبان کوردی و حقوق کوردهای یارسان) صادر شد، هیچ کدام اشارەی درستی به فعالیتهای اصلی خانم کاووسی نکرده و ایشان را تنها فعال حوزەی زنان بە مخاطب معرفی نمودند. همچنین در مورد "زارا محمدی"، مدرس زبان کوردی که از نگاه مؤسسە رسانەای BBC جهانی به عنوان یکی از صد زن تأثیرگذار در سال ٢٠٢٢ انتخاب شده بود، رسانەهای انحصارطلب فارسی زبان تصویر "زارا" را از گزارشهایشان حذف نمودند. حال با دیدن این قبیل واکنشها و علم بە اینکە رسالت رسانە، آگاهی رسانی و انعکاس واقعیت هاست، این سوال در ذهن متبادر میشود که با چه هدفی بخش عمدهای از فعالیت یا خود اشخاص توسط این رسانهها حذف و سانسور میشوند؟! با اندکی تأمل میتوان دریافت که این دست فعالیتها نه فقط با پروژههای جمهوری اسلامی که با برنامههای ایرانشهری نیز، هم راستا نیست. پس هر دو گروه در پی سرکوب این صداها هستند. علاوه بر این با داشتن اندکی سواد رسانهای میتوان این نکته را دریافت که تیتر یک و دوم اخبار و اطلاعات از جذابیت بیشتری برای مخاطب برخوردار است و تمرکز مخاطب برای چیدمانهای بعدی کمتر میشود.
در همین راستا و با رصد دقیق این رسانهها نیک میتوان دریافت که به چه علت شعارهای بالکنی و آغوشهاى رايگان مرکز در صدر اخبار و رشادتهای ملل غیر فارس و برای مثال قیام مردم آبدانان و دهلران، که برای ساعاتی، این شهرها به تسخیر آزادیخواهان درآمد، در ردیفهای پایین تر قرار میگیرد. حتی در مورد اخیر و اظهار نظر آقای "بهروز بوچانی"، در رابطه با آهنگ "برای" از "شروین حاجی پور" که در توییتی ضمن عرض تبریک نوشته بود؛ به علت پیوند نداشتن محتوای آهنگ با خیابانهای زادگاهش یعنی کوردستان نتوانسته با آن ارتباط برقرار نماید. اما افراد و گروههای فاشیست و تمامیتخواه، نظری مخالف دیدگاه خود را برنتافتند و طوری به ايشان تاختند که گویی همه باید دارای دیدگاهی یکسان باشند و خود را میان هر متن و نسخەای که مرکزگرایان میپیچند، بیابند و با ایجاد فضای استبدادی و با فاشیسم هیتلر گونه سعی در به کنترل درآوردن عواطف انسانی داشتند.
اما نکتەی قابل تأمل اینجاست، با علم بە این موضوع که اشخاص و رسانههای انحصارطلب، قدرت و نفوذشان را مدیون هم فکرانی هستند که به دیده شدنشان کمک کردهاند و به آنان اعتبار بخشیدەاند، ملل غیرفارس تا چه حدی تلاش در جهت بالابردن و برجستەسازی افراد هم فکر خود داشتەاند؟ و با انتشار نقطه نظرهای آنان تلاش کردەاند کە دیده شوند؟
چرا که به قول آن ضرب المثل مشهور روسی؛ زمانی که انگشت اشارهمان را به سمت کسی نشانه می رویم باید مراقب باشیم که چهار انگشت دیگر به سمت خودمان است!
این مقالە در شمارە ٨٤١ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.