رضا دانشجو
این روزها سوشیال میدیا پر است از بحثهای عوام فریبانه و دم دستی که عمدتا از سوی جریانی خاص هدایت و سازماندهی میشود. در واقع جریان تمامیتخواه با دو شکل کاملا متفاوت در حال القای تفکرات فاشیستی خود میباشد. شکل اول توسط لشکری هتاک و فحاش هدایت میشود که در محدوده فکریشان چیزی جز شاه وجود ندارد و عملا هیچ هویتی برای هیچ جریان دیگری قائل نیستند، قاطبه پیروان پهلوی را میتوان در این دسته قرار داد. کسانی که عموما در فضای سالهای قبل از انقلاب ٥٧ باقی ماندەاند و هیچ تغییری را نمیپذیرند، در دید این جماعت عموما عوام از نظر سیاسی هیچ شاخص علمی برای ارزش گذاری سیستم پهلوی پذیرفته نیست، مردم صرفا باید مداح و ثناگوی پهلوی باشند، تنها دلیل آنها برای اینکار مقایسه چند تصویر دوران پهلوی با دوران آخوندی است با این توضیح " که چه بودیم و چه شدیم؟" بماند که از کی جمهوری اسلامی تبدیل به شاخص ارزش گذاری شده است، اما آنچه این دسته از طرفداران و در واقع نوکران درگاه پهلوی به عنوان مثال شاخص پیشرفت و توسعه ارائه میدهند عموما در محدوده لباسهای گران قیمت شاه سابق یا تصاویر سفر فرح به فلان جا باقی میماند، نهایت هنرشان این است که چند تصویر از تهران قبل از انقلاب آنهم نه در حاشیه شهر، بلکه در مناطق مرکزی ارائه کنند و آنرا با وضعیت فعلی تهران مقایسه کنند، اما هرگز از کپرنشینان بلوچستان، از زاغه نشینان تهران و مشهد، از زندانهای مخوف ساواک،از … چیزی نشان نمیدهند. واقعیت این است آنها میدانند پهلوی را فقط با رژیم جمهوری اسلامی میتوان مقایسه کرد. تئوری بد و بدتر اینجا با یک خیالبافی پوپولیستی تبدیل به مقایسه جهنم و بهشت می شود. در مورد این دسته نه نیازی به بحث است نه نیازی به روشنگری، مردم به خوبی از پشت پرده این جریان آگاهند. حالا اگر عدەای قسم خوردەاند از مغزشان استفاده نکنند و در جهالت بمانند چیزی دیگری است.
اما گروه دوم به شکلی کاملا متفاوت و در چارچوبی به ظاهر دموکرات در پی فضاسازی برای سلطنت هستند در مورد این دسته مسلما باید بسیار هوشیار و آگاه عمل کرد. در واقع این گروه از در دوستی و اتحاد وارد شده و با بیان این موضوع که "ما هیچ حکومتی را به شما تحمیل نمیکنیم، بیایید و با ما همراهی کنید تا جمهوری اسلامی سرنگون شود، در فردای براندازی یک رفراندوم آزاد برگزار میکنیم و همه به آن احترام می گذاریم". ظاهرا آنچه بیان میشود هیچ مشکلی ندارد و مطابق اصول دموکراسی است. اما واقعا مشکل کجاست و چرا باید در برابر این جریان فریبکار بسیار هوشیار بود؟ بگذارید با چند پرسش ساده آغاز کنیم. آیا فردا اگر یک رفراندوم آزاد برگزار شد و به عنوان مثال اکثریت مردم ایران جمهوری اسلامی یا نظام پادشاهی یا هر سیستم غیر دموکرات دیگر را انتخاب کردند ما باید به آن تمکین کنیم؟ آیا اگر فردا در یک رفراندوم آزاد مثلا مردم ایران به تدریس زبان کوردی رای منفی دادند، ما باید به آن تمکین کنیم؟ اگر تمکین نکنیم معنیاش این است که به دموکراسی باور نداریم؟ منشا همه این سوالات یک سوال است، آیا دموکراسی فقط یعنی رای اکثریت؟ پاسخ به این سوال اساسی را با یک مثال ساده شروع می کنیم. شما در محل کارتان با چهار نفر هم اتاق هستید، چهار نفر دیگر به غیر از شما سیگاری هستند و روزی در یک نظرسنجی کاملا دموکراتیک رای گیری میکنند که آیا سیگار کشیدن در اتاق مجاز است یا نه؟ چهار نفر رای مثبت میدهند و موضوع رای می آورد. رای اکثریت حکم میکند که شما نظر جمع را بپذیرید، اما آیا رای اکثریت میتواند حقوق انسانی شما را نقض کند؟
مسلما هیچ قدرتی تحت هیچ عنوانی نمیتواند حقوق انسانی و آزادیهای پذیرفته شده شما را نقض کند . "دموکراسی یعنی رای اکثریت با رعایت حقوق اقلیت". پس کسی نمیتواند بواسطه رای اکثریت شما را مجبور کند دود سیگار دیگران را تحمل کنید. کسی نمیتواند بواسطه رای اکثریت حقوق اساسی شما را نقض کند، پس رای اکثریت نمیتواند حجاب اجباری را تحمیل کند وبرعکس هم نمیتواند حجاب را ممنوع کند، رای اکثریت مردم ایران نمیتواند تصمیم بگیرد مردم کوردستان یا آذربایجان یا بلوچستان مجاز هستند که در مناطق آنها زبان مادری شان تدریس شود یا نه !!!
این تعریف حقیقی و پذیرفته شده دموکراسی در دنیای آزاد است، در چارچوب همین تعریف است که وقتی مردم اسکاتلند میخواهند از بریتانیا جدا شوند، همه پرسی در اسکاتلند برگزار میشود نه در کل بریتانیا یا وقتی مردم فرانسوی زبان "کبک" میخواهند از کانادا جدا شوند از مردم "کبک" میپرسند نه از بقیه ایالتهای کانادا. جالب اینکه در هر دو مورد، هم پاسخ مردم اسکاتلند و هم پاسخ مردم "کبک" به همه پرسی جدایی منفی بوده و آنها ترجیح دادەاند در چارچوب اتحادی بزرگتر اما آزاد باقی بمانند، این واقعیت یک دموکراسی فراگیر مبتنی بر حقوق بشر است، این نوع دموکراسی باعث اتحاد میشود و آنچه به جدایی دامن میزند دیکتاتوری و تفکرات افراطی است. وقتی دموکراسی بر اساس احترام به حقوق اقلیت چه از لحاظ زبانی و چه از لحاظ تفکر حاکم باشد و تفکرات و نظرات مختلف فرصت بیان داشته باشند مسلما حتی فکر کردن به جدایی هم غیرمنطقی است.
حالا شاید این سوال پیش بیاید پس اینگونه سنگ روی سنگ بند نمیشود و هرکسی چیزی متفاوت میخواهد؟ در پاسخ باید گفت مسلما این حقوق و آزادیها شامل یکسری حقوق تعریف شده اساسی مانند آزادی پوشش، آزادی بیان، آزادی دین و مذهب، تحصیل به زبان مادری … است، ضمن اینکه همه این حقوق اساسی هم تا آنجا معتبر هستند که مانع آزادی کس یا کسان دیگری نشوند. مسلما شما نمیتوانید همکارانتان را مجبور کنید که سیگار نکشند اما آنها هم این حق را ندارند که در یک محیط عمومی سیگار بکشند. اینکه کسی در کوردستان به زبان کوردی یا کسی در آذربایجان به زبان تورکی درس بخواند مانع آزادی کسی در مرکز ایران زندگی میکند، نمیشود.
حالا با این تعریف مشخص از دموکراسی برگردیم به سوالی که در ابتدای بحث مطرح کردیم. اگر روزی انتخاباتی کاملا آزاد برگزار شود و خروجی این انتخاب جمهوری اسلامی یا سلطنت و یا هر حکومت غیر دموکرات دیگر با هر اسم و نشانی باشد واین حکومت جدید حقوق اساسی اقلیت را معتبر نداند، بی تردید هیچ اقلیتی تمکین نخواهد کرد. هیچ رای اکثریتی نمیتواند حقوق اساسی و انسانی را نقض کند. حقوق انسانی چیزی ماورای آزادی و انتخاب است، اینکه مدل حکومتی چه باشد در نوع خودش هیچ اهمیتی ندارد، نوع حکومت از آن جهت اهمیت پیدا میکند که بر اساس حقوق اساسی و انسانی همه ساکنان یک پهنه جغرافیایی باشد. برای همین باید گفت رای اکثریت بدون احترام به این حقوق اساسی چیزی بیشتر از یک دیکتاتوری مبتنی بر رای اکثریت نیست.
این مقالە در شمارە ٨٤١ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.