البرز روئینتن
بیش از دو هزار سال از زمانی که پریکلس از دموکراسی آتن به عنوان قدرت دولت آتن در آگورا صحبت کرد، می گذرد. بعد از این همه سال یکی از پرکاربردترین کلمات در سیاست کلمه دموکراسی زمان پریکلس است. البته دموکراسی در سیستمهای لیبرال امروزی با دموکراسی دولت آتن متفاوت است، زیرا در آن زمان دموکراسی مستقیم وجود داشت که در آن مردم غیر از زنان و بردگان در تصمیم گیریهای سیاسی شرکت می کردند. مکانیسم این دموکراسی بە این شکل بود که مردم در میدان آگورا جمع میشدند و در تصمیم گیریها شرکت میکردند، اما دموکراسی امروزی که به دموکراسی نمایندگی معروف است، با توماس هابز در بریتانیا و از قرن شانزدهم برای دولتی که بتواند از حقوق طبیعی مردم محافظت کند، آغاز شد.
این تحلیل هابز کە برای حکومت داشت در مرحلە اول حکومت را منفی اما ضروری میدانست، تلاش هابز در کتابی به نام لواتیان منتشر شده است، این دموکراسی نمایندگی چندین مسیر مختلف را در مکانها و زمانهای مختلف طی کرده و تا بە امروز ادامه دارد. مسیر انگلیسی دموکراسی کە از هابز شروع شدە است که بعدها از طریق جان لاک، پدر ایدئولوژی لیبرالیسم، بر ضرورت و مثبت بودن حکومت و حقوق فردی استدلال کرد که منجر به استقرار تدریجی حکومت بە نام مردم شد، و بعدها فیلسوفان دیگری مانند جان استوارت میل همچنین توانستند آن را به یکی از معروف ترین و مطرحترین دموکراسیهای جهان تبدیل کنند.
راه دوم، راه روشنگری فرانسه است که با روشنگری اصحاب دایره المعارف آغاز شد و بعداً از طریق قرارداد اجتماعی روسو، تفکیک قوای قضاییه، مجریه و مقننه مونتسکیو ادامە داشت. تجربه فرانسه برخلاف تجربە انگلستان سرشار از انقلاب و خشونت بوده است توانستە جمهوری پیشرفتەای کە در آن آزادی و برابری از مهتمرین عنصرهای آن است را بنیاد نهد.
مسیر ایالات متحده پس از غلبه بر جنگ داخلی و کسب استقلال به خودی خود تجربه متفاوتی است، این روندها بدون شک بر یکدیگر تأثیر گذاشتەاند، اما مهمتر از آن تأثیر فرهنگ و تاریخ مردمی است که دموکراسی در آنجا ظهور کرده است. به عنوان مثال، اگرچه دانمارک و بریتانیا دو دموکراسی سلطنتی هستند، اما تفاوتهایی دارند و در بسیاری از تحلیلها آنچه در اسکاندیناوی اتفاق میافتد به گونهای متفاوت مورد بحث قرار میگیرد.
با توجه به تقسیم بندی نظامهای سیاسی که آندرو هود نویسنده کتاب سیاست انجام دادە، کشورهای جهان سوم برخلاف لیبرال دموکراسیهای غربی و کشورهای کمونیستی از جمله کوردها در خاورمیانە سعی در حرکت به سمت دموکراسی دارند. حتی در حال حاضر فقدان دموکراسی و پیامدهای نبود حقوق بشر یک مسئله جدی در این کشورهاست. با این وجود، اسرائیل دموکراتیکترین کشور در خاورمیانه درگیر جنگ و ناآرام است و دولت اقلیم کوردستان با وجود مشکلاتی کە دارد در رتبه دوم و بعد از اسرائیل قرار دارد و می توانست از لحاظ دموکراسی بسیار بهترهم باشد.
از این رو کوردها و کوردستانیان و بەویژە کوردهای ایران به طور خاص از جمله ملت و مردمانی در خاورمیانه هستند که میل به دموکراسی دارند و در همین راستا نیز مبارزات چشمگیری تاکنون برای دموکراتیزە کردن جامعە انجام دادەاند کە با مخالفت جدی کشورهای کە کوردستان میان آنها تقسیم شدە مخصوصا ایران روبەرو شدە و روزانە سرکوب و ژنوساید میشوند.
در بیانیەی تاسیس حزب دموکرات آمده است که "دنیای دموکراسی بر فاشیسم پیروز شده است" و از زمان تاسیس تاکنون از هر جهت خواهان دموکراسی برای دستیابی به حداقل حقوق خود در سایه آن دموکراسی بوده است. ولی صدای دموکراسیخواهی ملت کورد چه در حکومت سلطنتی و چه در حکومت ولایت فقیه، مورد توجە قرار نگرفت و با سرکوب وحشیانەای روبرو شد کە در تاریخ نظیر ندارد. این حکومتها تنها مخالف دموکراسیخواهی ملت کورد نبودەاند، بلکە برای فارسها هم دیکتاتوریهای ساختند.
پس از انقلاب "زن، زندگی، آزادی" بەویژه پس از اینکه این قیام ثابت کرد جمهوری اسلامی رفتنی است، اپوزیسیون غیرکورد جمهوری اسلامی با تمام رنگهایش بسیج شدەاند تا با صحبت از دموکراسی بر موج قیام سراسری مردم سوار شوند و خود را آلترناتیو جمهوری اسلامی جا بزنند.
قبل از هر چیز مدام از دموکراسی گفتن نشانە دموکرات بودن اپوزیسیون نیست، وقتی به اندیشە و برنامەهای اپوزیسیون دقت میکنیم، میبینیم هر کدام از این گروپ یا شخصها کە مدام از دموکراسی میگویند خود یک دیکتاتوری هستند کە نظیر آن حتی در گذشتە هم وجود نداشتە، بە عنوان مثال کسی مانند رضا پهلوی کە مدام از دموکراسی وحقوق بشر میگوید با آموزش بە زبان مادری مخالف است. متأسفانه دردناکتر از این موضع این است کە هیچ یک از کسانی که دنبالەرو او هستند از وی نمیپرسند که کدام دموکراسی پیشرفته در جهان مانع آموزش به زبان مادری میشود. یا دیگر بخشهای اپوزیسیون فارس کە مخالف رضا پهلوی هم هستند میخواهند صدای ملتها را در چارچوب اکثریت و اقلیت به حاشیه برانند و بعد بگویند این دموکراسی است.
با تمام این واقعیتهای عرصه سیاسی، بەویژه واقعیت کوردها در کوردستان و ایران، ما باید آن نوع دموکراسی را که من کورد میخواهم در اولویت کار خود قرار دهیم، هرکسی که از دموکراسی گفت؛ "آن را باور نکنیم".
دموکراسی برای من کورد بە چە معناست؟
اولین نکتە این دموکراسی برای کوردها باید این باشد کە ملت بودن ملت کورد را بە رسمیت بشناسد، اگر کوردها را ملت نبیند، خواستەهایت را در بهترین حالت در چهارچوب حقوق شهروندی تعریف میکنند. بە این معنا کە اگر مانند یک شهروند فارس رفتار بکنی، حق داری اگر نە شما دشمن هستی و باید سرکوب بشوید. بە این علت است کە باید اولین مادە هر دموکراسی کە در آیندە قرار است تصویب شود باید بە رسمیت شناختن ملت کورد در چهارچوب سیستم باشد. این مسئلە خط قرمز محسوب شود یا نە، یک واقعیت وجود دارد اگر بە عنوان یک ملت بە کوردها اعتراف نشود، حقوق ملیای نخواهید داشت. همان حقوقی کە کوردها سالهاست برای تحقق آن خون بهای سنگینی پرداخت کردەاند.
ثانیاً پس از بەرسمیت شناختن ملت کورد بە عنوان یک ملت، باید حقوق ملی آن نیز رعایت و پیادە شود که مهمترین آن حق تعیین سرنوشت است. بە این معنا کە کوردها مستقیما در تاسیس نظام آینده ایران نقش داشتە باشند. بدون احترام و قبول حق تعین سرنوشت، یعنی کوردها را بە عنوان یک ملت نمیبینند، اعتراف نکردن بە کوردها بە عنوان یک ملت، یعنی حقوق ملی آنها مورد توجە قرار نمیگیرد. در نتیجە همەی خواستەهای کوردها در قالب یک ملت بە مثابە تهدیدی امنیتی و جدی تعبیر خواهد شد و همچنان سرکوبها تداوم خواهند یافت.
این مسئلە یک پشبینی نیست، تاریخ ما کوردها بە این شکل رقم خوردە است، با نگاهی کوتاە بە تاریخ معاصر بە وضوح میبینیم کە ما کوردها بە جرم کوردبودن سرکوب شدەایم تا مانند یک ملت خواستەهایمان را مطرح نکنیم، حتی وقتی حداقل خواستەهایمان مطرح میشود آن را قبول نمیکنند تا بیشتر نخواهیم، همە تلاشهای ملت کورد حتی در چهارچوب تمایت ارضی ایران کە برای آنها مهم است بە عنوان یک خطر میبینند و سرکوب میکنند.
این دو مسئلە اساسی یعنی بە رسمی شناختن ملت کورد و قبول حق تعین سرنوشت این ملت برای من کورد با وجود تاریخ خونینی کە با مرکز داشتە و همچنان در انقلاب "زن، زندگی، آزادی" داریم، الزامی است.
سوالی کە مطرح میشود این است کە با توجە بە ضروریتها، آیا زمان مناسب مطرح کردن این مسئلە فرا نرسیدە؟، در این مرحلە فقط بگویم دموکراسی و در مراحل بعد بە جزئیات خواهیم پرداخت، اینرا بە معنی اولین پلە سرکوب ملت کورد میدانم. چون معلم زندگی یعنی علم تاریخ کە باید از آن درس گرفت بە ما کوردها میگوید:
شیخ عبیداللـە نهری کە تا نزدیکیهای ارومیە را نیز آزاد کرد، بە نام صلح و مذاکرە جلوی پیشروی وی را گرفنتد تا توانستەاند این قیام ملت کورد را شکست دهند. رضا شاه پس از شکستی کە از سمکو شکاک خورد با نیرنگ او را بە مذاکرە دعوت کرد و سمکو را شهید کرد. محمد رضا شاه تا وقتی کە قدرت نداشت با پیشوا قازی محمد در تهران مذاکرە و گفتوگو کرد، بعد از اینکە با کمک قدرتهای جهانی آن وقت توانست کمی قدرت بگیرد بە کوردستان حملە کرد و پیشوا را اعدام کرد. لازم بە یادآوری نیست کە چگونە طالقانی و هیئت دولت جمهوری اسلامی بە نام مذاکرە بە کوردستان آمدند و وقت را خریدند و بعدا فتوا جهاد دادند و بە کوردستان حملە کردند، با این فتوا جهاد هم نتوانستند کوردستان را شکست دهند. دوبارە با نیرنگ یکی از داناترین رهبران ملت کورد را بە میز مذاکرە کشاندند و برای چندمین بار قوربانی صلح خواهی خود شدند. حتی در سالهای اخیر با وجود همەی این جنایتها هر وقت کە جمهوری اسلامی خطر جدی را احساس کردە کوردها را بە مذاکرە دعوت کردەاست.
بە این علت است هر وقت گفتند اکنون وقتش نیست بە این معنی است بعد از اینکە قدرت را بە دست گرفتیم شما را سرکوب خواهیم کرد. در جواب سوال آیا هیچ ضمانتی وجود دارد کە در آیندە این مسئلە دوبارە نشود همە خواهند گفت در سیاست ضمانت وجود ندارد، اگر در سیاست ضمانت وجود ندارد من کورد هم هر کسی را کە دم از دموکراسی زد باور نخواهم کرد. قبول دو مسئلەی بەرسمیت شناختن ملت کورد بە عنوان یک ملت و اعتراف بە حق تعین سرنوشتش را شرط قبول هر نظام یا توافقی خواهم دانست.
موضوع بسیار ساده است، دموکراسی خواهان باید حقوق ملتها را به رسمیت بشناسند، بدون به رسمیت شناختن حقوق ملتها، دموکراسی برقرار نخواهد شد و این واقعیت نیز بیش از پیش نمایان میشود کە آنها دموکرات نیستند، در نتیجە من کورد نباید سوخت استقرار یک دیکتاتوری دیگر شوم.
این مقالە در شمارە ٨٤٠ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.