لیلا قاسملو
انقلاب ژینا با آن ابعاد وسیع کە جنبە فرهنگی و اجتماعی آن، بزرگتر از بعد سیاسی آن بود، شرایطی جدید را نشان داد کە شاید اصلیترین آن، ظاهر شدن شخصیت حقیقی و حقوقی اپوزیسیونی بود کە قبلا با کلمات و ادعاهای زیبا و زیر نام دموکراسی و حقوق بشر، بە دنبال فریب اکثریت بود. اما با شروع انقلاب و تقویت امید سرنگونی، جامە دراندە و این بار با همان ادبیاتی کە خصیصە ماهیتی آنها بود ابتدا با فراموش سازی شعار "ژن، ژیان، ئازادی"، تلاش کردند انقلاب را منحرف کنند و سپس با کلید واژەهای تمامیت ارضی و ملت ایران و یک پرچم، یک ملت، کوشیدند انقلابی را کە از کوردستان آغاز شدە بود و بە همە ایران و جهان گسترش پیدا کردە بود را مصادرە کردە و جهتی بە آن دادە شود کە بیش از صد سال، خواستەهای دمکراتیک را بە پای ناسیونالیسم تنگ نظر و توسعەطلب ایرانی سر بریدە است.
سرسپردگان نگاە ناسیونالیست- پادشاهی خواە چنان از پیروزی سرمست شدە و چنان تغییر و سرنگونی و خود جانشینی را بە خود قبولانیدە بودند کە بە سرعت و با استفادە از رسانەهای وابسته بە خود و موج سازی و موج سواری در شبکەهای اجتماعی، مسئلە جانشینی و وکالت و ائتلاف و حزب و هشتگ و پتیشن و فراخوان را تقریبا بدون فاصلە، با هم پیش بردند و چنان تبلیغات ساختند کە گویی همە از روز اول برای یک شخص خاص بە میدان آمدەاند، برای او کشتە شدەاند، برای او چشمهایشان را از دست دادەاند و برای او زندان و شکنجە و تجاوز را تحمل کردەاند و برای گل روی او اعدام را قبول کردەاند.، گویی قرار بود تاریخ را دوبارە تکرار کنند و این بار هم، عکس او را توهم قمر مردم ایران بنشانند.
بدین ترتیب یک مسیر پیش روندە در انقلاب ژینا کە امید یک حرکت تکامل یابندە را نشان می داد با یک مجموعە رفتار نسنجیدە و بیشتر از جنس خوانش سنتی از انقلاب و جانشینی و نگاە تنگ نظرانە، خود بە یک ترمز جدی برای انقلاب تبدیل شد.
واقعیت آن است کە یک جریان خاص با نگاە سنتی رعایا و رمگان کە برای رهبر سازی، یا بە شاە تمکین میکند یا بە شیخ و در نگاە وسیع فکری خود، ناسیونالیسم ایرانی سست بنیاد فکری و یک ایدئولوژی آیینی را مبنای عمل خود قرار دادە است هم در انقلاب چهار دهە پیش، انقلاب را بە ضد توسعە برد و هم در یک دهە اخیر لااقل دو خیزش دی ماە نود و شش و آبان نود و هشت را بە بیراهە برد و امروز هم با طرح مسئلە جانشینی در گروهی کە از اسباب قدرت، تنها وراثت و جانشینی موروثی و پروپاگاندای رسانەای و تبلیغی و هیاهو سازی را دارد انقلاب ژینا را با تهدید جدی شکست روبرو ساختە است.
آدرس غلط دادن، تحلیلهای اغراق آمیز و یکسویە، نگاە فاشیستی و ضد تنوعات و ملتها، تصویر سازی ناقص و کاریکاتوری از تاریخ و عظمت ایرانی، بی توجهی بە تکامل اندیشە و عمل در رویکرد ملتها بە ویژە ملت کورد، و نادیدە گرفتن نقش بازیگران جدید مثلا احزاب کوردستانی، این گروە از اپوزیسیون را بیشتر در رخسار دایناسوری بە چشم میآورد کە مغز کوچکی دارد و در عوض، جثە عظیم او، تنها شانس کند شدن و توقف حرکت انقلاب را افزایش میدهد.
واقعیت بعدی آن است کە ملل ایران اکنون در مرحلەای از تاریخ جنبش هویتی خود قرار گرفتەاند کە دیگر قوارە دولت- ملت ایرانی را برازندە تن خود نمیبینند، از حاکمیت مبتنی بر بنیادهای غیر مدنی و غیر دمکراتیک، عبور کردەاند، هویت ملی خود را شناسایی کردەاند و برای آن، برنامە هم ساختەاند و در جغرافیایی مانند کوردستان، احزاب و سازمانهای سیاسی کورد، حالا دیگر نە یک بازیگر محلی بە اصطلاح مرکز گرایان، بلکە بە نقش آفرین اصلی در مناسبات قدرت برای تصمیم گیریها در اکنون و آیندە تبدیل شدەاند.
احزاب کورد همچنین نشان دادەاند کە چنان با مردم خود هماهنگی دارند و از چنان مشروعیتی در کوردستان برخوردار هستند کە در سریعترین زمان ممکن، میتوانند هر حرکت اعتراضی را سازماندهی و رهبری کنند ویژگی کە هنوز هم هیچ یک از اپوزیسیون ایرانی، حتی بە مرزهای جابجایی آن نزدیک هم نشدە است.
و بە عنوان سومین و آخرین واقعیت، اپوزیسیون ایرانی، باید درک کند کە دوران سنتها بە سر آمدە است، مرکز گرایی دیگر پاسخگوی آیندە ایران نیست، بازیگران هویتی جدید ظهور کردەاند و در پیش گرفتن هر رویکردی کە دموکراسی و تنوع و تکثر بر پایە هویتهای ملی و هویت ملتها را نادیدە بگیرد آیندە را مەآلود، تاریک و سیاە خواهد کرد.
این مقالە در شمارە ٨٤٠ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.