شاهین اصفهانی
با شروع انقلاب ١٤٠١ و بعد از چند هفته فشار انقلابیون داخل به اپوزیسیون خارج از کشور برای ائتلاف، سرانجام شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه ای که با شبکه من و تو داشتند، بر شروط سەگانەای تاکید کرد که قبلا نیز در سطحی محدودتر اعلام کرده بود. این مصاحبه و این شروط، انگیزەای شد برای نگارش این مقاله.
قبل از هر چیز باید ذکر شود که نگارنده یکی از کسانی است، که از ماه دوم به بعد، به ائتلاف همه گروههای اپوزیسیون تحت شورایی فراگیر، برای راهبری انقلاب و مذاکرات سرنگونی با عوامل رژیم و همچنین دولتهای خارجی، اصرار داشته و هم اکنون هم دارد؛ هرچند معتقدم چند ماه حیاتی را از دست دادەایم .
برای شروع لازم است نگاهی کوتاه به فضای رسانەای و مجازی قبل و حول این مصاحبه، بیندازیم. بعد از گذشت یکی دو ماه از انقلاب ژینا با شعار زن، زندگی، آزادی و اقبال اکثریت مردم به آن که فارغ از گرایشات و تمایلات سیاسی بود، فعالین مجازی را واداشت که به فشار به اپوزیسیون برای اتحاد با همدیگر، افزوده و آنها را به عکس العمل وادارند.
شاهزاده ابتدا با بیان اینکه ائتلاف با احزاب ممکن است نه اشخاص، از این مسئله سر باز زدند ولی فشارها کماکان ادامه داشت، تا اینکه ایشان با بازنشر توئیتی همزمان با تعدادی از فعالیون خارج از کشور به مناسبت سال نو میلادی مقاومت خود را ظاهرا شکستند و این امید ایجاد شد که شاید راهی برای اتحاد باز شده است.
این توئیت نکتەای کلیدی هم در خود داشت که باعث عکس العمل های احتیاطی از جانب گروههای کورد شد به گونه ای که آقای عبداللـه مهتدی با آنکه ظاهرا قرار بود در این اتفاق مشارکت داشته باشند، از آن سرباز زدند.
ایراد توئیت مشترک به موردی برمی گشت، که شاید اول کم اهمیت و سهوی تلقی شد ولی اتفاقات بعدی نشان داد که چندان سهوی هم نبوده و ظاهرا عمدی بوده است. ایراد، حذف شعار کلیدی و راهبردی انقلاب و نماد پیشرو بودن آن یعنی زن ، زندگی ، آزادی بود.
این شعار که معرف جهانبینی انقلاب مترقی ما و باعث برانگیختن حس همدلی جهانیان نسبت به آن شده بود، پس از چند روز از شروع قیام، با بهانەهایی نظیر فمنیستی نبودن انقلاب یا این شعار همه گروهها را در بر نمیگیرد و در اصل به علت منشاء کوردی داشتن شعار، مورد مناقشه برخی از گروههای فعال در خارج از کشور قرار گرفت که اکثرا، گروههای طرفدار و موافقان سلطنت بودند. به طوری که نام و شعار انقلاب که زن، زندگی، آزادی بود به تدریج نادیده گرفته شد و بعدا با عنوان انقلاب ایران و سرانجام انقلاب ملی ایران، در گفتمانهایشان منعکس گردید.
شاید بتوان گفت که این شعار از تاریخ ٣٠ شهریور دیگر هیچگاه توسط شاهزاده استفاده نشده و به جز توئیت ده دیماه که ربطی به انقلاب کنونی نداشت و به نوعی مصادره به مطلوب این شعار بود و توئیت درخواست تروریستی اعلام شدن سپاه در تاریخ ٢٥ دیماه، آخرین بار در بازنشر توئیت شهبانو فرح در تاریخ سوم مهرماه استفاده شده است. در حقیقت زاویه شاهزاده ازخواستەهای حداکثری مبارزین داخل و خارج را میتوان درحذف همین شعار کلیدی دید. زاویه گرفتنی که شاید بر میگشت به گفتمان سلطنت و سلطنت طلبی که گفتمانی قاعدتا مردسالارانه است. این اختلاف سرانجام در ماجرای وکالت، خود را نشان داد. اختلافی که علاوه بر عدم استقبال مردم در امضای پتیشن وکالت، موجب شکاف عمیق و درگیری های فکری و مجازی بین گروههای مبارز شد و سوء استفاده رژیم را در پی داشت. اختلافی که متاسفانه هنوز هم ادامه دارد. میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. با این مقدمه ، بر میگردیم به اصل موضوع یعنی مصاحبه شاهزاده با شبکه من و تو که در تاریخ ٢٦ دیماه از این شبکه پخش گردید.
فارغ از مطالب ریز و درشت و اشتباهات و مغالطات مصاحبه ، بخش مهمی که باعث برانگیخته شدن بحث و مناقشات شدیدی در بین مخالفان و موافقان گردید، شروط سه گانه ای بود که شاهزاده برای اتحاد و ائتلاف با بقیه گروهها اعلام کردند.
این شروط چنین بودند: تمامیت ارضی، دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر و حق ملت ایران برای برگزاری انتخابات آزاد. در این مقاله به تضاد درونی دو شرط از سه شرط یاد شده و اینکه اصلا شاهزاده در جایگاهی هستند که حق داشته باشند که برای دیگران شرط و شروط بگذارند یا نه، نمیپردازیم و فقط به شرط تمامیت ارضی که مورد اعتراض و مخالفت اکثریت گروههای اتنیکی و به طور مشخص غیر فارس قرار گرفت، نگاه اجمالی میکنیم. اول بهتر است که ببینیم سابقه این شرط به چه زمانی برمیگردد. تقریبا تا همین یکی دو ماه پیش، اصطلاح تجزیەطلب در انحصار رژیم ملاها و گروههای وابسته به آن بود. آنها در این چهل و سه ساله، هر گروه یا دسته یا فرد مخالفی را که میخواستند از میدان به در کنند، با آن نواخته و مستحق هر مجازاتی میدانستند.
فارغ از اینکه اصلا در حقوق جزای بینالملل، جرمی به عنوان تجزیه طلبی تعریف شده است یا نه، همیشه این حربه کارآمدی بوده بر علیه گروههای اتنیکی که بخشی از گروههای افراطی ملیگرای مخالف را هم با خود همراه و همسو و همزبان میکرده است! پس از دو ماه از انقلاب ژینا و جدی شدن نشانههای سرنگونی رژیم و شدت گرفتن مذاکرات و رفت و آمدهای گروههای مختلف و اشخاص فعال به کریدورها و صحن مجامع بین المللی و مجالس کشورهای ذی نفوذ و ملاقات با سران کشورها و برگزاری دو اجتماع با شکوه ایرانیان خارج از کشور در کانادا و برلین، این احساس پدیدار شد که نقش شاهزاده در این فرایند چیست و بی عملی شاهزاده را که ناشی از عدم کارایی، ضعف دیپلماسی و کمبود اعتبار در بین سران دول خارجی بود ، به شدت برجسته کرد ومورد انتقاد قرار داد.
از این نقطه بود که عملیات پایین کشیدن بقیه برای پوشاندن این ضعف بزرگ شروع شد. در این عملیات علاوه بر طرفداران شاهزاده، عوامل نشاندار و بینشان سایبری رژیم هم شرکت فعالانه داشتند تا با ایجاد شکاف و تفرقه، برای رژیم فرصت تنفس و تجدید قوا بخرند که متاسفانه تا حدودی هم موفق بودەاند. این عملیات با کوبیدن حامد اسماعیلیون و مسیح علی نژاد که البته دومی همواره مورد خشم و غضب طرفداران سلطنت بوده است شروع و با حمله به گروههای اتنیکی با رمز تجزیهطلب به اوج خودش رسید.
گروههای کورد و بلوچ از همان ابتدا با هوشیاری مثال زدنی در مقابل این توطئه موضع گرفتند و بارها بطور واضح اعلام نمودند که تجزیهطلبی نه تنها برایشان موضوعیتی ندارد بلکه اساسا آن را مخالف منافع خودشان می دانند. ظاهرا شاهزاده برای تبدیل کردن شکست این حربه به پیروزی و هم چنین تبرئهکردن خود و یارانش از بی عملی و تفرقهاندازی، با ترفند دراز کردن دست یاری به سوی همه مخالفان رژیم مشروط به پذیرش این شروط بازی جدیدی را شروع کردند.
چرا گروههای اتنیکی که مخالف تجزیه از ایران هستند، با شرط تمامیت ارضی موافق نیستند؟ تعریفی که گروههای ملیگرا و سنتی از جمله سلطنت طلبها از تمامیت ارضی دارند، تعریفی قدیمی و مبتنی بر یک دولت، یک ملت و یک پرچم است.
در این تعریف اتنیکها نه ملت بلکه اقلیت های قومی هستند که باید در چهارچوب و تحت نظارت دولت مرکزی زندگی و فعالیت کنند. قواعد بر حسب اصول اتنیک برتر تعریف شده و به کل تعمیم داده میشود و آنرا ملتی واحد با نامی مستقل از اتنیکها می نامند. در تعریف سنتی، یک زبان مشترک رسمی وجود دارد و آموزش به این زبان صورت میگیرد.
در تعریف دمکراتیک تر آن بقیه اقوام حق آموزش زبان مادری و نه آموزش به زبان مادری را هم دارند. رسم الخط هم زبان رسمی و معیار می باشد. دقیقا مشکل همینجاست تعریف تمامیت ارضی درقالب ملتی واحد با اقوام مختلف اما گروههای مبارز اتنیکی انقلاب، به چیزی فراتر از این می اندیشند و آن حق به رسمیت شناختن ملت های مختلف در جغرافیای ایران در فردای پیروزی است. حقی که بیش از یک قرن است برای آن مبارزه کرده و جانهای عزیزشان را قربانی کرده و می کنند. پذیرش این حق، حقوق دیگری را هم به دنبال خود می آورد که دولت های مرکزی تمامیت خواه را از سلطه کامل بر منابع، ثروت و حکمرانی، باز داشته و دولتهای متعددی را به رسمیت می شناسد که هر کدام در جغرافیای خود ، دارای قدرت و حق اعمال حاکمیت هستند.
به رسمیت شناختن ملت ها، علاوه بر مشارکت و درگیر کردن همه ساکنین ایران در ساخت و نگهداری و حفظ سرزمین مادریشان، بزرگترین مانع در باز تولید دیکتاتوری و استبدادی است که بیش از یکصد سال در جغرافیای ایران بر علیه آن مبارزه سازمان یافته شده و سه انقلاب را به خود دیده است. با اینحال طبیعی است حاکمانی که عادت کردەاند با ایجاد دولت مرکزی، برخورداری بیشتری از منابع و ثروت و قدرت کشور داشته باشند، این حق را بر نتافته و با تحریک احساسات عدەای ناآگاه، به جنگ با اتنیکهای دیگر با رمز حفظ تمامیت ارضی، وطنپرستی و حفظ آب و خاک بفرستند. درصورتی که در طول تاریخ ایران سابقه نداشته است که اتنیکها وجبی از خاک این کشور را جدا کرده باشند و کوچک شدن جغرافیای ایران، تماما توسط دولتهای مرکزی که قاعدتا وظیفەی حفظ تمامیت ارضی کشور را داشتەاند، صورت گرفته ولی در کمال ناباوری، لولوی تجزیهطلبی را به نام اتنیکها ثبت کردەاند. خوشبختانه انقلاب ژینا انقلابی کاملی است با شعار زن، زندگی، آزادی، انقلابی بسیار پیشرو که میتواند رنسانس ایران زمین باشد. این انقلاب را نمیتوان با گفتمانی قدیمی و متحجرانه پیش برد. جوان امروزه فریب این لولوی یک قرنه را نمیخورد و آنقدر پیشرو است که نمی پذیرد، کوچکترین خدشه و انگی از لحاظ حقوق بشری، حقوق اتنیکها ، حقوق اقلیتهای جنسی و نژادی بر آن وارد شود. برای همین به مجرد اعلام شروط توسط شاهزاده واکنش سریع نشان داد و با ماجرای وکالت، اثبات کرد که این حقوق نه تنها از جانب اتنیک های غیر فارس بلکه توسط اتنیک فارس هم به رسمیت شناخته شده و حاملان این گفتگمان جایی در بین اکثریت ملت های جغرافیای ایران ندارند.
چه باید کرد؟ قبل از هرچیزی باید بپذیریم که جغرافیای ایران متشکل شده از ملتهای مختلف. هیچ ملتی برتر از بقیه ملتها نیست و سرزمین مادریمان متعلق به همه بوده و وظیفه حفظ و نگهداریش هم بر عهده همه است. خواستهها و تعاریف هیچ اتنیکی بر دیگران ارجحیت نداشته و هیچکدام نمیتواند با توجه به وسعت یا سابقه حکمرانی، بر دیگر اتنیک ها حکمرانی انحصاری نماید. حال که اکثریت مردم ایران به چیزی فراتر از جابه جایی راس هرم قدرت می اندیشند و برای آن مبارزه می کنند، باید اپوزیسیون و یا افراد موثر و بلندگودار هم خود را با این خواست هماهنگ کرده و از خواستهها و افکار قدیمی خود دست بردارند.
آنها باید تغییرات شگرف فکری نسل های جدید را درک و پیروی کنند نه اینکه با افکار قدیمی خود به مبارزه با آن پرداخته و باعث وقت خریدن رژیم جنایتکار ملاها شوند. آنها باید بپذیرند جوان امروزی همانطور که به راحتی همجنسگرایی را واقعیت و حقی طبیعی می بیند، حق تعیین سرنوشت، تحصیل به زبان مادری و آموزش زبان مادری را هم حق انسانی هر فرد میداند. این جوان از هر اتنیکی که باشد به خودش اجازه نمیدهد که حقوق بقیه اتنیک ها را با هر عنوان زیبا و فریبنده ای نفی کرده و با آن به جنگ بپردازد.
ائتلاف همه گروههای مبارز حول پذیرش خواسته های این انقلاب پیشرو و بدون پیش شرط های سلطه گرانه و خودبرتربینانه و فارغ از اصل و نسب و برابر با بقیه، میتواند به سرعت گرفتن حرکت انقلاب ودر نتیجه تسریع در پیروزی آن کمک کرده و از افزایش خسارات جانی و مالی این تاخیر جلوگیری نماید. پیروزی انقلاب ژینا با همه خواسته ها و آرزوهایش موجب تغییرات زیادی در منطقه هم خواهد شد. این تغییرات موجب شکوفایی و ارتقاء سطح فرهنگی منطقه ویا شاید وسیعتر از آن خواهد شد.
بهتر است با این تغییرات کنار بیاییم و این انقلاب بزرگ را در حد فهم و نیاز خودمان کوچک نکنیم و سد راه این سیل عظیم نشویم. سیلی که خواه نا خواه راهش را از میان سدها باز کرده و به مقصد خواهد رسید.