کیهان محمدینژاد
مدتی است کە در شبکەهای اجتماعی قشری را میبینیم کە با انتقاد و واکنش قشری دیگری از جامعە روبرو گشتە است. آنان میگویند چرا این قشر در اعتراضات و انقلاب ژینا علیە رژیم دیکتاتوری مشارکت ندارند. این قشر کدام یک از قشرهای جامعە ایران را در بردارد؟ این قشر در زبان کوردی "قات گەور یا بێهەڵوێست" و در زبان فارسی قشر خاکستری نامیدە میشود. در این مقاله بە موضوعاتی از قبیل این کە قشر خاکستری بە کدام قشر جامعە ایران گفته میشود؟ نقش این قشر در تحولات تا چە اندازە مهم است؟ چرا قشر خاکستری در انقلاب ژینا علیە رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران شرکت نکردە و آیا امیدی هست کە این قشر بە مردم انقلابی بپیوندد؟ میپردازیم.
در تحولات کشورها، قشرهای مختلفی از جامعه وجود دارند که تأثیر بیشتری بر تغییرات ایجاد میکنند و منجر به موفقیت یا تغییر در جامعه میشوند.
قشرهایی مانند بازاریان، کارگران و فرهنگیان در جوامع وجود دارند که تا حدودی در تغییرات موثر هستند و اعتراضات و اعتصاب آنها تا حدی باعث شنیده شدن صدای آنها میشود. اما در کنار این قشرها، قشر پرجمعیت و تأثیرگذار دیگری وجود دارد و اگر به جنبش اعتراضی بپیوندد، می تواند تغییر را تضمین کند. به آن قشر، "قشر خاکستری" میگویند.
قشر خاکستری کدام قشر است؟!
قشر خاکستری به عدهای از افراد جامعه اطلاق میشود که نه تنها به پویاییهای اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی توجهی ندارند و حتی نسبت به وضعیت جامعه بیتفاوت هستند و به احزاب سیاسی یا جریان خاصی تعلق ندارند. اما همیشه جامعه را زیر نظر دارند و در نهایت خود را با جنبشهای مختلف سیاسی و اجتماعی تطبیق میدهند و مؤثر میشوند.
اهمیت قشر خاکستری در این است که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند و بازگشت آنها به هر جهتی، سرنوشت حرکت را تضمین میکند.
در این مورد از دکتر "سعید شمس"، پژوهشگر و نویسنده پرسیدم "بە کدام قشری از جامعه قشر خاکستری گفته میشود؟"
نامبرده بدین شیوه جواب داد: " ازطلاحی بودە کە در تحولات کنونی ایران رایج گردیدە است، بە زبانی سادە منظور این است کە بە هر حال انقلاب ژینا کە شروع شد سرآغاز آن جمعی از جوانان اعم از زن و مرد بودند کە بە دهە هشتادی ملقب هستند کە بە عنوان انقلابی و معمولا انقلابیون بە رنگ سرخ شناختە میشوند و نیروهای سرکوبگر نیز بە رنگ مشکی شناختە میشوند و در این مابین قشری از جامعە وجود دارد کە بە هیچ جریانی تمایل ندارند و حتی اگر همراە با جوانان انقلابی بە خیابانها نیایند و علیە رژیم مبارزە نکنند؛ شاید در ذهن و ایدە خود با جوانان انقلابی همسو باشند، بە این قشر بین دو رنگ سرخ و مشکی قشر خاکستری گفته میشود".
همچنین درباره اینکە بە کدام قشر از جامعه قشر خاکستری گفته میشود؟ "حسام دستپیش"،
تحلیلگر سیاسی گفت: "بحث قشر خاکستری اساسا در هر مبحثی وجود دارد و بر این موضوع تاکید دارد کە با یک پدیدە روبرو و مواجە هستید کە شما با گروه، قشر، طبقه یا موضوعی روبرو هستید کە دارای هیچ رنگی نیست بدین معنا کە دارای فاکتور یا کاراکتری یا بازیگری اصلی در معادلاتی کە وجود دارد نیست و زمانی کە این موضوع بە یک متن سیاسی وارد میگردد بدین معناست کە ما با گروە، قشر یا جمعیتی از مردم مواجە هستیم کە نسبت بە موضوعات و سیاست روز و تحولات سیاسی موضعگیریهای آنان موضعی فعال نیست. بیشتر بە گروهی اطلاق میشود کە در لحظات آخر بە بازی یا میدان عمل وارد میشود. چرا؟ چون کە تعلق فکری و عملی بە مانند سایر گروههای دیگر کە در میدان هستند بە موضوعات ندارند".
" شکریا برادوست"، پژوهشگر امنیت بینالملل و سیاست خارجی اظهار داشت: "بە کسانی کە در جامعە دارای موضع نیستند قشر خاکستری گفتە میشود و قشر بزرگ جامعە را نیز دربر میگیرند. بویژە در جامعەای بە مانند ایران این قشر وجود دارد. چرا؟ چون کە سازمان و جریاناتی کە بتوانند مردم را سازماندهی کنند و آنان کارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بە شیوە منظم انجام دهند در ایران وجود ندارد یا بسیار ضعیف هستند یا فرصت آن بوجود نیامدە است. اکنون نیز علاوە بر این کە انقلابی در ایران در جریان است و ارتباط قوی بین مردم وجود ندارد بە این دلیل است این فرصت بە وجود نیامدە است این سازمانها مردم را بە هم مرتبط کنند و مردم را پیشاهنگ کە تاثیر خود را داشتە باشند. این نیز از سیستمهای دیکتاتوری بودە است و آن چە کە از آن بە عنوان قشر خاکستری یاد میشود بە سبب همین فضای دیکتاتوری با اجتناب و ترس بە میدان وارد میشوند و این نیز خود دلایلی دارد".
یک سوال گاهی پیش میآید که در ایران قشر خاکستری وجود ندارد! اما با ذکر چند نمونه نشان خواهم داد که آیا در ایران قشر خاکستری وجود دارد یا خیر؟
در دوران حکومت شاهنشاهی در ایران و تا انقلاب ملتهای ایران در سال ١٣٥٧، جنبشهای زیادی علیه دیکتاتوری شاهنشاهی صورت گرفتند که بر روی برخی از قشرهای مختلف جامعه کار کردند تا آنها را به سمت خود بکشانند، اما فاقد پشتیبانی کافی بودند. مثلاً جنبش چپی وجود داشت که در تلاش برای جذب قشر کارگران و کشاورزان به سمت خود بود و چندین نمونه دیگر بدین شیوه وجود داشت. اما جریانی که روی قشر خاکستری کار کرد، جریان مذهبی بود که با فریب دادن جامعه توانست خود را در بین آنها تثبیت کند و یکی از قشرهایی که جمعیت آنها زیاد بود و به سمت جنبش مذهبی رفت قشر خاکستری بود کە با تبلیغات جنبش مذهبی فریب خورد و انقلاب مردم ایران بە سود جنبش مذهبی پایان داد.
ایران در حال حاضر به سه دسته تقسیم شده است؛ که دسته اول متشکل از حامیان رژیم اسلامی ایران هستند که با پول خریداری شده و دستانشان به خون مردم آغشته شده است و نمیتوانند رژیم را ترک کنند. دسته دیگر را گروهی از مردم ناراضی از رژیم تشکیل میدهند که با کلیت رژیم ایران مشکل دارند و نمیخواهند این رژیم بر سر کار بماند. اما دسته سوم که هم مهم و هم خطرناک است، قشر خاکستری است و اینک در ایران وجود دارد و نمیخواهد دارایی و رفاه آن از بین برود.
من در ادامە از " شکریا برادوست" و "حسام دستپیش" پرسیدم. آیا در ایران قشرخاکستری وجود دارد؟
" شکریا برادوست": " قشر خاکستری مسلما در ایران وجود دارد. بدین دلیل کە علیرغم این کە یکصد روز از انقلاب ژینا گذشتە است اما قشر خاکستری بە خیابانها نیامد و فعلا تماشاگر بودە و تنها در ذهن خود تحلیل میکند کە کدام جریان بە منفعت او میباشد زمانی نیز انقلاب شد بە آن جریان متمایل میشود کە منفعت او را تامین کند این موضوع داخلی است و همین قشر در محافل بینالمللی نیز بە این موضوع توجه میکند کە کدام جریان یا اپوزیسیون منافع وی را تامین میکند".
"حسام دستپیش": "قشر خاکستری در هر سیستم سیاسی یا بهتر است بگویم در هر جامعەای وجود دارد. ولی تاکید ما بر سیستم سیاسی و چهارچوب جغرافیایی آن است کە این قشر خاکستری وجود دارد و اتفاقا اکثریت را تشکیل میدهند. چرا؟ چون کە تغییر سیاسی یا هر برنامەای کە جهت آن این باشد وزن مستقر را بە وزن مطلوب تغییر دهد یا وزن حال را بە وزن بهتری سوق دهد از سوی گروههایی کنترل میشود کە دارای شناسە مشخص میباشند کە برای آن مبارزە میکنند. و ایران و کوردستان نیز از این موضوع مبرا نیستند. این افراد در میدان دارای برنامە، فکر، خط مشی و مانیفست مشخصی نیستند".
ما در اینجا به تأثیر قشر خاکستری بر تغییرات جوامع میپردازیم و با چند مثال در این باره توضیح میدهیم. من به انقلاب مردم یوگسلاوی علیه رئیس جمهور این کشور به نام "اسلوبودان میلوشویچ" اشاره خواهم کرد.
انقلابی که بدین شیوە آغاز شد؛ این انقلاب در ۵ اکتبر سال ۲۰۰۰ روی داد اما زمینه آن از مدتها قبل فراهم شده بود. اسلوبودان میلوشویچ رئیسجمهور یوگسلاوی سابق با به راه انداختن جنگ در این جمهوری، اروپا را به خشم آورده بود و حتی آمریکا را مجبور به مداخله و بمباران صربستان کرد. او از رهبران ملیگرای صربی بود و اروپاییها این ملیگرایی را برای امروز این قاره خطرناک میدانستند. در آستانه انتخابات سال ۲۰۰۰ در این کشور، مخالفان با حمایتهای مستقیم خارجی متمرکز شده و ائتلاف کردند و فردی به نام واتسلاو کوشتونیتسا را به عنوان نامزد خود در مقابل میلوشویچ معرفی کردند. تبلیغات انتخاباتی نزدیک به ۲ ماه طول کشید که طی آن درگیری و تنش در کشور به شدت بالا گرفت. سرانجام انتخابات در ۲۴ سپتامبر برگزار شد و در حالی که مخالفان مدعی پیروزی نامزد خود در مقابل میلوشویچ بودند، کمیسیون انتخابات اعلام کرد که هیچکدام از ۲ نامزد اصلی نتوانستهاند بیش از نیمی از آرا را کسب کنند وبه همین دلیل انتخابات به دور دوم کشیده شده. بسیاری از رایدهندگان در مونتهنگرو و کوزوو این انتخابات را تحریم کردند و به همین دلیل میلوشویچ در دور دوم با اکثریت آراء اعلام پیروزی کرد. مخالفان نتیجه را نپذیرفتند. اعتراضهای مردم شروع شد و آن قدر ادامه یافت تا این که در ۵ اکتبر همان سال، تظاهرات کنندگان به بلگراد رسیدند و ساختمانهای دولتی را تصرف کردند. پلیس مقاومت زیادی نشان نداد و این وضعیت پایان کار دولت میلوشویچ را رقم زد و مخالفان حکومت را به دست گرفتند.
در این قیام، مردم دست به انقلاب خشنونتآمیز زدند و بر این باور بودند که اسلوبودان میلوشویچ بیش از ده سال زندگی آنها را دزدیده است. اما در این انقلاب گروهی از مردم بودند که در انقلاب مردم شرکت نکردند و میگفتند، "خوب، اگر میلوشویچ برود، چه کسی سر کار خواهد آمد و چه نوع حکومتی بر سر کار خواهد آمد". اما شعار سایر افراد جامعه برای این قشر این بود که "شما بیایید، انقلاب را شروع کنیم و ما میلوشویچ را برکنار می کنیم و سپس به دنبال دولت دیگری خواهیم بود".
به این دلیل بود که آن قشر بە تمام قشرهای دیگر جامعه پیوست و قدرت میلوسویچ را برای همیشه از بین برد. این قشر بە قشر خاکستری معروف شده بود.
به نمونههای زیادی در این خصوص میتوانیم اشاره کنیم. اکنون پیوستن قشرخاکستری به تمام قشرهای دیگر در جوامع ملتهای ایران، میتواند زمان سرنگونی رژیم دیکتاتوری ایران اسلامی را تسریع ببخشد.
من در ادامه از تحلیلگران پرسیدم قشر خاکستری تا چه حدی بر تغییرات تاثیرگذار هستند؟
در جواب "حسام دستپیش" بدین شیوه جواب دادند: " در دوران خود با آنان تودە گفته میشد؛ تودە مردم اگر بە معنای واقعی خود از هر گروه یا جریان، ایدئولوژی یا فکر حمایت کند. بدین معنا اگر بتوانیم این اكثریت جامعە را کە بە آسانی و راحتی بە میدان وارد نمیشود؛ با خود همراه کنیم. این توانایی را داشتە باشیم کە انگیزە و عللی را داشتە باشیم آنان را در میدان تغییر با خود همسو کنیم. اگر بتوانیم این تودەهای مردم را با خود همراه کنیم اساس تغییر است. ما در ایران دقیقا با این موضوع روبرو هستیم کە همراە کردن تودەهای مردم بە میدان عمل و مبارزە سهل نیست، چرا کە این همراه کردن تودەهای مردم صحنه سیاسی را بە چە صورت تغییر خواهد داد؟ بدین شیوە تغییر خواهد داد کە قدرت نیروی سیاسی یا اجتماعی در مقابل قدرتی کە تمایل ندارد تغییر ایجاد شود، آن را نیرومند خواهد ساخت و ارادە و توان بیشتری بە مردم خواهد بخشید. قدرت و توانی کە تودەهای مردم بە هر حرکتی میدهند طبیعتا پایان هر موضوع است. ما در بیشتر انقلابها بە وضوح مشاهدە کردەایم تا این بخش از جامعە یا قشر خاکستری بە میدان نیامدە است آن چیزی کە باید اتفاق بیافتد یا آن تغییری کە باید حاصل شود بە وقوع نیانجامیدە است و این همان چالشی است کە ما در ایران اکنون با آن مواجە هستیم".
"شکریا برادوست": "تاثیرات آن این است کە میتواند تغییرات بزرگی ایجاد نماید. یعنی اگر تغییر بزرگی حاصل شود قشر خاکستری باید بە میدان بیاید. در جوامع غیر دمکراتیک این بسیار موثر است حتی در جوامع دمکراتیک نیز تاثیر گذار هستند و اگر خواستار تغییرات باشند آن حکومت ناگزیر بە قبول خواستەهای آنان است و اگر تصمیم بە تغییر بگیرند قابل اجرا خواهد بود اما جمعیت آنان اندک و بیتفاوت بودە و تمایلی بە مشارکت سیاسی ندارد. برای نمونە در انتخابات آمریکا میتوان اشارە نمود کە قشر خاکستری در انتخابات ترامپ و بایدن شرکت نداشتند و برای این قشر هم اهمیتی نداشت چە کسی برندە انتخابات خواهد شد. این قشر در جوامع دمکراتیک همچنان کە اشارە کردیم بسیار اندک است؛ اما در جوامع دیکتاتوری برعکس، سیستم حاکم مایل نیست این مردم در تصمیمات کشور شرکت کنند چرا کە تصمیم در دست یک شخص یا گروه است و نمیخواهند کسی در تصمیمات آنان دخالتی داشتە باشند. بە همین سبب نمیخواهند مردم زیاد مشارکت کنند نە صدای آنان را کسی بشنود تا مجبور بە تغییر تصمیم خود شوند".
زیاد دور نخواهیم رفت و برمیگردیم به انقلاب جاری ایران، انقلاب "ژینا". انقلابی که در ٢٦ شهریور ماه ١٤٠١، جرقه آن در کوردستان زده شد و سپس تمام جغرافیای ملل در ایران را فرا گرفت. قیامی که با مشارکت قشرهای مختلف جامعه آغاز شد و اقشار مختلف از جوامع ملتهای در ایران علیه دیکتاتوری رژیم اسلامی ایران قیام کردند. اما در این انقلاب، بخشی از قشرهای ناراضی از رژیم دیده نمیشوند و فقط تماشاگر هستند، این همان "قشر خاکستری" است. در شبکههای اجتماعی بە استمرار قشر خاکستری مورد انتقاد مردم قرار میگیرند و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی علیه این قشر نوشتهاند: "بنویس سکوت، بخوان خیانت"! این قشر در پراکتیک هم مدام مورد انتقاد و واکنش مردم قیامکننده در خیابانها آمده است و حتی بسیاری از هنرمندان و چهرههای مطرح جامعه ایران علیه قشر خاکستری صحبت کردهاند و نتوانستند سکوت کنند. هنرمندان و دیگر مردم ایران بصورت مستمر خواستار پیوستن "قشر خاکستری" به انقلاب مردم علیه رژیم اسلامی ایران هستند.
من از برخی تحلیلگران سیاسی میپرسم که چرا قشر خاکستری در انقلاب ژینا شرکت نمیکنند و آیا امیدی به پیوستن آنها به این انقلاب وجود دارد؟
دکتر "سعید شمس": "عدم مشارکت قشر خاکستری در این انقلاب این بودە کە بە نوعی بە دنبال عافیتطلبی هستند و این بە موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کە بعد از انقلاب طی ٣٠ سال گذشتە پیدا کردەاند، این خاصیت عافیتطلبی در آنان شکل گرفته است. آنان ناظر این بودند کە این تحولات بە کجا ختم خواهد شد و زمانی بە میدان بیایند کە حصول اطمینان داشتە باشند کە پیروز میشود یا اینکە دچار هزینە زیادی نخواهند شد. بدین معنا مشارکت نکردند بیشتر منظور تهران، تبریز و شهرهای بزرگ است. اما در شهرهایی مانند مازندران و لورستان بە خیابانها آمدند کە تا حدی قابل توجە بود. باید گفت قشر خاکستری در این شهرها در موج اول این انقلاب بە خیابانها نیامند کە شاید بتوان گفت در ادامە اعتراضات بە خیابانها بیایند".
"شکریا برادوست": "قشر خاکستری انقلاب ژینا را رصد میکند کە چگونە این انقلاب بە پیش خواهد رفت، اگر قشر خاکستری بە این باور برسد کە این انقلاب پیروز خواهد شد، بە انقلاب خواهد پیوست و اگر بە این قناعت برسد کە انقلاب پیروز نخواهد شد و سیستم حاکم میتواند آن را سرکوب کند این قشر نیز سکوت برخواهد گزید و سکوت آنان از ترس حاکمیت نیست بلکە نمیخواهند قربانی بدهند و در همە مکان بدین شیوە عمل میکند و ناظر است کە کدامین جریان پیروز خواهد شد بە آن نزدیک شدە تا بتواند منافع خود را حفظ کنند، نکتە دیگر این است این قشر بر آن است کە آیا این انقلاب میتواند در داخل و خارج حمایت بدست آورد آن وقت آنان نیز مشارکت خواهند کرد".
در پایان، "حسام دستپیش" تحلیلگر سیاسی، در جواب این پرسش اظهار داشت: "در واقع در ایران انقلابی جدی بە وقوع پیویستە است. جدی بدین معنا کە ما با انقلابی سادە روبرو نیستیم، ما درگیر انقلابی هستیم کە باید پا بر نقش و مکان و توانایی بنهد کە مذهب بە عنوان ابزاری سیاسی داشتە است. باید پا بنهد بر هویت و ایدئولوژیی کە تعریف آن بە عنوان ناسیونالیسم ایرانی ارائە دادە شدە است. در اصل ما با جامعەای رودررو هستیم کە باید تاریخ یکصد سال گذشتە خود را نقد کند بە آن تفکر نماید و آن را پشت سر بگذارد. حال کە این موضوع بە میان آمدە است نباید انتظار داشت کە جامعە بە آسانی آن را فراموش کند چرا کە از سویی موضوع مذهب ساده نیست و از سوی دیگر موضوع ناسیونالیسم ایرانی بە عنوان تفکری بالادستی سهل نیست، چون دارای پیشینە تاریخی هستند. پس آن چە کە اکنون با آن روبرو هستیم گذار از مقطع فکری افردای است کە در جامعە ایران زندگی میکند. بە این نکتە توجە داشتە باشید حتی آن دستە از ایرانیهایی کە در خارج بە دنیای آزاد دسترسی دارند هنوز جرات آن را ندارند بە این موضوع وارد شوند. پس کسی کە در ایران زندگی میکند و روزانە با مذهب و ایدئولوژیی حاکم دست و پنجه نرم میکند بە این سادگی تصمیم نخواهد گرفت. پس آن قسمت از جامعە بە عنوان قشر خاکستری در بحث عمل گرایی سیاسی بسیار محافظە کارتر است و وقتی محافظەکاری در سیاست عملگرایی بیشتر باشد فرایند زمانی بیشتری را میطلبد و زمان میبرد، بدین معنا کە باید قشر خاکستری بە این قناعت برسد کە گذار از این موضوعات و دستیابی بە آیندەای بهتر امکان دارد و خواهد توانست رو بە جلو قدم بردارد".
به امید مشارکت همه اقشار جامعه ملتهای ایران در انقلاب ژینا و سرنگونی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران.