بابک ناصری
با شروع انقلاب ژن، ژیان، ئازادی (زن، زندگی، آزادی) در ایران آنچه که به وضوح میشد پیشبینی کرد این بود که وضعیت جامعه هرگز به پیش از شهریور هزار و چهارصد و یک و آغاز انقلاب ژینا بر نخواهد گشت. انقلابی که بە هیچ وجه برای حاکمیت مطلقگرای روحانیت قابل انتظار نبود و میرود تا ساختار جامعه را دچار تحولی بنیادین کند.
محرومیت اجتماعی، فساد و ناکارآمدی دولتها، نقض آشکار حقوق شهروندی در چند دهه، چاه عمیق محرومیتهای اقتصادی که هرگز برای پر شدنش سیاست معقولی اتخاذ نشد و کاستیهای بیشمار دیگری که باعث گردید مردم برای دادخواهی و احقاق حقوق اولیه خود قیام کنند، تمام محاسبات حاکمیت را بر هم ریخت.
کشتار کوردستان و جمعه خونین زاهدان هم مزید بر علت شد تا همدلی تمام ایران و ملیتهای درون این جغرافیا بیش از پیش منسجمتر شود و همین نکته خشم عاجزانه رهبر حکومت اسلامی را بر انگیخت تا در یک سخنرانی محرمانه دستور به کشتار وسیع مردم دهد تا ناخواسته پایههای لرزان حکومت خود را به سوی فروپاشی هدایت کند.
دراین میان و در خلال روزهای قیام برای انحراف اذهان عمومی شاهد سناریوسازیهای متعددی از سوی حکومت بودیم تا به زعم خود انقلاب را از مسیر و جریان اصلی خود به بیراهه کشاند که محاسباتش به دلیل نخ نما بودن راه فراموشی را در پیش گرفتند.
با آنکه تبلیغات و پروپاگاندای رسانەای جمهوری اسلامی سعی در نشان دادن پایان انقلاب دارد، اما هر بار و هر مناسبت بهانهای میشود تا دوباره خشم عمومی برانگیخته شدە و صحنههای خیزش به کرات در شهرها و خیابانهایش تکرار شوند. دست به دامان شدن کشورهای غربی برای ادامه مذاکرات برجام، تکیه بر قدرتهای سیاسی و نظامی چین و روسیه در حمایت از بقای حکومت، گام دیگری بود تا اتاق فکر نظام برای فرار از سقوط خود تجویز کند و بە زعم خود هراس از اضمحلال را اندکی به تاخیر اندازد. توافق با عربستان هم که پیچیدگیهای بسیاری پیش رو دارد و سفرهای نماینده خامنەای برای دیپلماسی به چند کشور دیگر، آخرین دست و پازدنی است که زمان پیش رو نتایجش را نشان خواهد داد.
لابلای تمام این اخبار داخلی و خارجی اما شرایط جامعه از حیث تشنج و بحران همچنان بر پاشنه همان آغاز قیام و انقلاب شکل گرفته در شهریور میچرخد و نظام همچنان عاجز از حل آن...
سناریوی ترور جمعی و بیولوژیک دانش آموزان و دانشجویان دختر که تا به امروز بالغ بر سیزده هزارنفر را در سراسر ایران روانه بیمارستانها کرده، باید نوعی خودزنی و انتحار از سر عجزوناتوانی حکومتی دانست که روزهای آخرش را تجربه میکند.
نهادهای بینالمللی مدافع حقوق بشر و کنشگران سیاسی سراسر جهان در اعتراض و پیگیری دلایل این نقض آشکار حقوق انسانی، تلاش گستردەای را برای کشاندن حکومت جمهوری اسلامی و پاسخگو کردنش در پیش گرفتەاند و همین نگاه باعث خشم عمومی بیشتری از حاکمیت گردیده است.
سریال مسمومیت دانشآموزان بیش از هر کسی خانوادهها را خشمگین کرده و باید منتظر بود و روزهای آتی را برای بروز این تنفر عمومی به انتظار نشست. از سویی دیگر رسیدن به مرز ابر تورم با میانگینی فراتر از عدد پنجاه، پیش بینی میشود که موج دوم انقلاب که هنوز در جریان موج اول خود بسر میبرد، به زودی سیل دیگری از انزجار و خشم مردم را در پی داشته باشد. مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی در داخل و بحران عدم مشروعیت نظام در عرصه بینالملل هم به همراه تصمیمات غلط دیگر حاکمیت، همچون کلاف سردرگمی بر گلوی جمهوری اسلامی پیچ و تاب خورده است. این روزها براین بحران موضوع حجاب را نیز باید به این ریسمان نامرئی اضافه کرد که نظام خود برای خود به دار ناخواسته تبدیل کرده است.
بر شمردن تمام این معضلات، چاه ویلی است که باید دید به چه هنگامی تمام حکومت جمهوری اسلامی را در خود می بلعد. به عبارتی؛ دیریا زود آن عنقریب است، با آنکه سوخت و ساز آن در هنگام وقوع است.