آرمان حسینی
در طول چند ماە اخیر کە بە عنوان مجری برنامە "پوشش ویژە" بخش فارسی تلویزیون "کوردکانال" فعالیت نمودەام، با نقطەنظرات، پیشنهادات و گاها انتقاداتی از سوی مخاطبان گرامی این تلویزیون مواجە بودەام. در این راستا هموارە سعی داشتەام هم پیشنهادات دوستانە و هم انتقادات را با جان و دل پذیرا و رهنمودها را در راستای بهبود کیفیت برنامە و ارتقای عملکرد خود با هدف رضایت مخاطبان گرانقدر "کوردکانال" بکار گیرم. اما بعضا نقطەنظرات و انتقاداتی نیز وجود دارند کە بە دغدغەای برای تامل و نوشتن تبدیل میشوند. نقد زیر کە چندی پیش از سوی یکی از مخاطبان برنامە برایم ارسال شدە و من و همکارانم را مخاطب قرار دادە بود تماما و با امانت آن را درج نمودەام، یکی از آن نمونەهاست:
"آقای حسینی سلام! یک نقدی بە برنامەهای کردکانال (کوردکانال) داشتم. شما خیلی لهجە دارید وقتی فارسی صحبت میکنید. چرا کرد را کورد و کردستان را کوردستان و ... تلفظ میکنید؟ ببخشید ها!"
چنین میپندارم کە این نقد تنها مختص این خانم کە از پیشامد روزگار خود نیز کورد میباشد، نبودە و نیست و نقد یا حداقل پرسش برخی دیگر از مخاطبان گرانقدر باشد. نقد/پرسشی با این محتوا کە چرا "کرد" را "کورد"، "کردستان" را "کوردستان" و "کرمانشاە" را "کرماشان" و "استان کردستان" را "سنە" عنوان میکنید؟ در نگاه اول وسوسە میشویم کە با کمترین واژگان کاملترین پاسخ را بە این پرسش یا نقد بدهیم: اساسا آن واژگانی کە ما بە کار میگیریم "اصل" و بقیە "تحریف شدە" و یا حداقل برگردانی از واژگان کوردی بە زبانی دیگر هستند. اما شاید این پاسخ بسندە نبودە و نیاز بە شرحی بیشتر باشد.
چنانکە ما و مخاطبان گرامی واقف هستیم، دهەهاست کە کوردستان و میهن کوردها میان چهار کشور اشغالگر تقسیم شدە و همە آنها بە شیوەهای مختلف، یا با نابودی فیزیکی کوردها یا آسیمیلە کردن و ذوب آنها در فرهنگ یک قوم یا ملت خاص و یا ترکیبی از این دو سیاست، سعی در پاکسازی یا انکار وجودی-هویتی کوردها بە عنوان یک ملت داشتەاند. در ایران (یکی از آن کشورها) در صد سال اخیر دولت کە غالبا نمایندگی منافع فارسها را بر عهدە داشتە و در مراحل مختلف بە یکی از آن سیاستها در مواجە با کوردها پناە بردە، سعی داشتە چنان وانمود کند کە کوردها نە ملتی جدا، بلکە جزئی از ملت ایران و فرهنگ آنها بخشی از فرهنگ ایران است! بە این معنا کە زبان، تاریخ، موسیقی و غیرە کە در بسیاری از مواقع از آنها با عنوان محلی یاد میشود، بخشی از فرهنگ و سرمایەی ایران و بە عبارتی دقیقتر بخشی از فرهنگ فارسی است. با چنین تعریف بایستی همەی ملل خود را بە بخشی از یک هویت بزرگتر بە عنوان ایرانی/فارسی معرفی کنند ولاغیر. چرا کە غیر از تعریفی کە حاکمان مرکزگرا از ایران و ایرانی بودن ارائە دادەاند، هیچ چیز دیگر رسمیت نداشتە و سخن گفتن از هویت ملی ملل غیر فارس، معنایی جز هدف قرار دادن امنیت ملی ندارد.
حاکمان مرکزگرا کە در طول چند دهە گذشتە از هیچ توطئە و دوز وکلکی برای یک دست کردن ایران، با توسل بە انکار دگر ملل، دریغ نکردەاند، همە ابزارها و از جملە مدارس و رسانەها بە ویژە تلویزیون و بە طور کلی کلیە ابزارهای آموزشی و تبلیغاتی را نیز در این راستا بە اختیار گرفتەاند. البتە قابل انکار نیست، توفیقی جزیی نیز یافتەاند و متاسفانە در این مدت کە رژیم شاە و جمهوری اسلامی بر ایران حکومت کردەاند، در پی توطئەهایشان، برخی از کوردها و دیگر ملل در گفتمان تحمیلی مرکزگرایان ذوب شدەاند و با همان ادبیات و زبان کە اشغالگر مرکزنشین ملل تحت ستم و بە ویژە ملت کورد را خطاب میکند، صحبت میکند. البتە در اینجا بە هیچ عنوان بە مخاطبان منتقد اشارە نداریم، بلکە آنها بزرگترین سرمایە برای ارتقای عملکرداند.
بە عنوان تجربەای شخصی موارد متعددی بودە کە با مخاطبانی کورد و هممیهن کە برخی از آنها خود را در کوردایەتی سرآمد دانستەاند همسخن شدەام اما در کمال ناباوری با پرسشهایی نظیر آنچە در مقدمە ذکر شد -چرایی بکارگیری کرماشان و کوردستان بە جای کرمانشاه و کردستان- مواجە شدەام. گاها بر این اعتقادم کە مشکل آنجا بروز یافتە کە ما کوردها و بە ویژە مبارزین و روشنفکران کە بە مسئلە واقفایم و سیاستهای اشغالگرانە مرکزگرایان را درک کردەایم، تلاشهایمان برای مقابلە و خنثیسازی سیاست آسیمیلەکردن و ذوب نمودن ملت کورد در گفتمان تحمیلی اشغالگران بسندە و مکفی نبودە و در این راستا همە توان و امکانات خود را بە کار نگرفتەایم. البتە این بە معنای انکار محدودیت ظرفیتهای ما در مقایسە با اشغالگران نیست.
بر این باورم کە رهایی از این وضعیت نیازمند بیداری ملی است. آنچە را کە من بیداری ملی نامیدە و بسیاری نیز از آن بە عنوان ادبیات مقاومت و پایداری نام بردەاند، مقدمە و پیششرط رهایی بودە و این نیز وظیفەای ملی بر دوش روشنفکران و احزاب و چهرەهای علمی-سیاسی ملت کورد قرار میدهد تا بە هر طریقی کە میتوانند (نوشتن، تولید برنامەهای تلویزیونی و ...) موجبات افزایش سطح آگاهی جامعە را فراهم آوردە و با سیاستهای اشغالگران در راستای آسیمیلەکردن ملت مقابلە نمایند. یکی از اقدامات در راستای این بیداری و بازگشت بە خویشتن، در معنای تاکید بر کورد و کوردستانی بودن، بکارگیری واژەهای کوردی و بخصوص اسامی خاص -برای مثال نام شهرها و مکانها- بە همان صورت کوردی است؛ این نە مایە شرم و بیکلاسی -زیر لوای لهجە داشتن-، بلکە مقاومتی هویتی-فرهنگی است. یعنی وقتی مردمی بر حفظ هویت خود تاکید و پافشاری کنند، نە تنها پذیرفتن خود همانطور کە هستند، عیب و ایراد و آنطور کە آسیمیلەها میگویند، بیکلاسی نیست، بلکە نوعی بیداری ملی و آن نیز پیششرط رهایی ملی است! چرا کە برای رهایی ملی بایستی بە درکی مشترک از خود و هویت خود برسیم و خود و سیاستهای خود را بر اساس آن تعریف کنیم.
سخنی در رابطە با "لهجەداشتن" بە عنوان خاتمە کلام: بدون شک وقتی من یا همکارانم در برنامەها بە زبان فارسی صحبت میکنیم و هدف نیز در راستای ارتباط با مخاطبان فارس و دیگر ملل تحت ستم و اساسا تبادل دیدگاه و نقطەنظرات است، تلاشی در "فارسی صحبت کردن بدون لهجە" نداریم و اساسا دغدغە عمدە ما ارتقای محتوای پیام و برنامەها بە منظور رضایت مخاطبان است و نە داشتن یا نداشتن لهجە کە مسالەای حاشیەای است.