رضا دانشجو
دشمنی رژیم ولایت فقیه با مردم کورد و کوردستان از همان روز استقرار این نظام غیربشری آغاز شد. هر چند جمهوری اسلامی برای همه ایران چیزی جز تباهی و ویرانی به همراه نداشت اما داستان مردم کورد کاملا متفاوت بوده و هست. اگر بیلیاقتی و بیبرنامگی رژیم عامل از بین رفتن سرمایههای مادی و انسانی در جای جای ایران بوده است، در کوردستان آنچه اتفاق افتاده، ناشی از یک برنامهریزی کاملا آگاهانه و هدفمند بوده است. در واقع رژیم، آشکارا به جنگ کورد و کوردستان آمده است. ریشه این دشمنی و عداوت را شاید در همان حوادث روزهای اول انقلاب٥٧ و عدم همراهی کوردها با جمهوری اسلامی بتوان جستجو کرد. جایی که کوردها انتخابات فرمایشی رژیم را تحریم کردند و حاضر نشدند به دیکتاتوری ولایت فقیه آری بگویند. این مخالفت تا همین روز هم ادامه داشته و دارد. در طرف مقابل رژیم جمهوری اسلامی هم از تمام روشهای ممکن در جهت ضربهزدن به مردم کورد و کوردستان استفاده کرده است. سیاست آسمیلهکردن از سوی اشغالگران در جای جای جغرافیای کوردستان از آگری تا دالاهو قابل مشاهده و ردیابی است. اما قسمت تلخ ماجرا این است که تنها مردم کورد نبودهاند که مورد دشمنی و عداوت جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند، بلکه جغرافیای کوردستان نیز شکلهای ملموس این کینه و نفرت را تجربه کرده است. آنچه بر این سرزمین دربند رفته است در قالبی کاملا سازمانیافته و بر اساس تئوریهایی بوده است که هدف نهایی آن نابودی جغرافیای کوردستان است. سیاستهای رژیم را میتوان در قالب "اکوتروریسم" (Eco-terrorism) و سیاست "زمین سوخته" (Scorched earth policy) مورد بررسی و کنکاش قرار داد.
اکوتروریسیم یا تروریسیم زیستمحیطی به اقداماتی گفته میشود که توسط انسان با دستکاری و دستبرد در طبیعت جهت کسب سود و منفعت صورت گرفته و باعث نابودی و بهم خوردن بافت طبیعی منطقه میشود. استفاده از واژه ترور به منظور جرمانگاری این پدیده شوم است. آنچه در این تعریف آمده بیشتر به مداخله گروهی از مردم که برای کسب سود بیشتر باعث نابودی طبیعت میشوند، اشاره دارد. جمهوری اسلامی و دنبالههای مافیایی آن مانند بسیج و سپاه سالهاست به طمع کسب ثروت در حال نابودی طبیعت کوردستان هستند.
یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با "اکوتروریسم" و در واقع شکل پیچیدهتر آن سیاست "زمین سوخته" است که در ادامه به اختصار به توضیح آن میپردازیم. سیاست زمین سوخته استراتژی برای از بین بردن تمام منابع و داراییهای طبیعی، کشاورزی، زیست محیطی، حمل و نقل و بطور کلی محروم کردن مردمان سرزمین اشغال شده از منابع و امکانات موجود است. در واقع اشغالگران ناتوان از تغییر بافت جعمیتی یا استیلای فرهنگی، اینبار به جای ساکنان جغرافیای اشغال شده به سراغ خود جغرافیای دربند میروند. به زبان ساده سیاست "زمین سوخته" یعنی از بین بردن و نابود کردن همه داراییهای طبیعی و فرهنگی.
در هنگام جنگ ایالات متحده آمریکا و ویتنام، نظامیان آمریکایی تمام منابع و امکانات مناطقی را که از آنها عقبنشینی میکردند نابود میکردند تا بدست چریکهای "ویت کنگ" نیافتد. نابودی منابع کشورهای اشغالشده اروپایی توسط ارتش نازی در هنگام عقبنشینی از این کشورها، آتشزدن چاههای نفت کویت توسط عراق در هنگام عقبنشینی صدام از کویت و… بخشی از این استراتژی نظامی بوده اند. هر چند این استراتژی در ادبیات نظامی و در مورد کشوری که مورد تهاجم نظامی قرار گرفته، استفاده میشود اما جهان در سالهای اخیر شکل دیگری از این سیاست خصمانه را تجربه کرده است. در آخرین نمونه طبق گزارش سازمان ملل متحد ارتش میانمار با آتشزدن عمدی جنگلها و مزارع مسلمانان روهینگیا آنها را مجبور کرده است تا خانه و کاشانه خود را ترک کنند. چپاول، غارت و تخریب آثار و بناهای تاریخی بخشی دیگر از سناریوی "زمین سوخته" اشغالگران در سرزمینهای اشغالی بوده و هست. پس از شکست ارتش فرانسه و سقوط پاریس، به دستور هیتلر، کلیهی آثار هنری فرانسه باید از موزههای عمومی و خصوصی جمعآوری میشدند تا در زمانی مناسب به اتریش و آلمان نازی منتقل شوند. سپتامبر ١٩٤٠ گروهی از ماموران و سربازان نازی وارد لوور شدند. اما با سالنها، ویترینها و انبوهی از قابهای خالی مواجه شدند چون مدیریت موزه لوو در یک پیشدستی زیرکانه و شاید به دلیل شناخت از خوی اشغالگران با آغاز رسمی جنگ در خاک فرانسه دستور داده بود تا آخرین بسته نیز لوور را به مقصدی امن ترک کند. متاسفانه این تمام ماجرا نبود و بسیاری از آثار هنری فرانسه در نقاط دیگر در طول سالهای اشغال از این کشور خارج شد. آنچه در ادامه خواهد آمد به روشنی مشخص میکند آنچه در طی سالها در شرق اتفاق افتاده مصداق بارز همین سیاست خصمانه بوده و هست.
صدور مجوز بهرەبرداری از معادن و ذخایر مختلف که عمدتا محصول آنها بە صورت خام به سایر نقاط ایران صادر شده و هیچ دستاوردی جز نابودی محیط زیست کوردستان به همراه نداشته است. ضمن اینکه بارها مشاهده شده که این معادن و ذخایر در نزدیکی آثار باستانی و محوطەهای تاریخی قرار دارند و باعث نابودی بافت تاریخی آن منطقه هم شدهاند. به عنوان جدیدترین موارد میتوان به صدور مجوز استخراج معدن در کنار کوه و محوطه تاریخی "بالوقایه" سقز و عملیات حفاری شرکت نفت در محوطه تاریخی "بانکول" ایلام اشاره کرد که هر دو مورد با مخالفت شدید ساکنین و گروههای طرفدار محیط زیست مواجه شدهاند.
آتشزدن عمدی یا قطع درختان جنگلهای کوردستان که با هدف نابودی آنها صورت میگیرد. جدا از قاچاقچیان چوب که عمدتا با همدستی رژیم در حال غارت جنگلهای کوردستان هستند هر سال شاهد آتشزدن عمدی جنگلهای کوردستان هستیم. در یکی از مهیبترین این آتشسوزیها در جنگلهای مریوان ضمن اینکه بخشی عمدهای از درختان در آتش سوختند، متاسفانه تعدادی از نیروهای داوطلب هم که جهت خاموش کردن آتش در منطقه بودند، قربانی شدند.
سدسازیهای بیبرنامه و بیاساس و انتقال منابع آب کوردستان به بهانه پرداخت حقابه، یکی دیگر از اقدامات رژیم در جنگ با طبیعت کوردستان است که باعث از بین رفتن موازنه چرخه طبیعت در درازمدت میشود ضمن اینکه تجربه و دادههای علمی نشان میدهد چنین مداخلههایی به هیچ عنوان نمیتواند باعث رفع مشکل شود. در جدیدترین نمونه پروژه گران قیمت انتقال آب رودخانه "زاب" به دریاچه ارومیه که باعث بهم خوردن اکوسیستم دشت زاب شده است ضمن اینکه به گواه تمام کارشناس هیچ تاثیری در احیای دریاچه ارومیه نخواهد داشت.
زمینخواری و کوهخواری یکی دیگر از سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی است که باعث نابودی مراتع و منابع طبیعی و برهم خوردن چرخه طبیعت و از بین رفتن سیما و چشماندازهای زیبای کوردستان شده است. این سیاست که زیر نظر مستقیم سپاه و با صحنهگردانی مزدوران آن صورت میگیرد ضمن اینکه سود سرشاری برای تروریستهای سپاه به همراه دارد باعث از بین رفتن شهرسازی هم شده است.
حفاریهای غیرقانونی بخشی دیگر از چرخه غارت و چپاول نعمتهای طبیعی کوردستان است. این سیاست سالهاست به شکل سازماندهی شدهای در همه جای کوردستان در حال انجام است و تاکنون بخشی زیادی از آثار و اشیای تاریخی توسط رژیم و مزدورانش به غارت رفته است. جدا از بحث ارزش مالی این اشیا و آثار، مسلما آنها بخشی از تاریخ کوردستان بوده و نبودشان صدمه جبرانناپذیری است.
آنچه در این گفتار به اختصار به آن اشاره شد سیاست چند لایه خصمانه اشغالگران علیه جغرافیای کوردستان است. در واقع جمهوری اسلامی ناتوان از نفوذ در مردم کورد به رذیلانهترین شیوه ممکن در حال نابودی طبیعت و غارت منابع کوردستان است. این موضوع از این جهت اهمیت پیدا میکند که این منابع غیرقابل بازگشت و احیانشدنی هستند. شاید اشغالگران بهتر از هر کسی میدانند دیر یا زود باید این سرزمین را ترک کنند به همین دلیل آشکارا با اتخاذ سیاست "زمین سوخته" میخواهند بعد از رفتن آنها چیزی جز ویرانی برای مردم کورد باقی نماند. مبارزه با این سیاست غیربشری نیازمند آگاهسازی توده مردم است و سکوت در مقابل تروریسم زیست محیطی رژیم ابعاد این فاجعه را بسیار عمیقتر میکند. نباید فراموش کرد این جنگ تنها علیه خاک و آب کوردستان نیست، بلکه علیه هویت و شناسنامه کورد و کوردستان هم هست.