کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

همبستگی و خرد جمعی بە کدام معنا؟

17:07 - 9 خرداد 1402

آیت روحانی

هدف مقالە حاضر بیان این نکتە است کە موضوع همبستگی و خردجمعی تنها شعار چند چهرە مشهور عرصەهای مختلف سیاسی هنری و ورزشی در خارج برای رهبری انقلاب ژینا است. بعد از تویت مشترک و همزمان  چند کاراکتر سیاسی، ورزشی و هنری ایرانی در آغاز سال جاری میلادی و بازتاب آن در شبکەهای اجتماعی، همچنین بر آمدن، منشور ناکام مهسا و شعار همبستگی و خرد جمعی در رسانەهای فارسی زبان خارج از کشور و دنیای مجازی دست بدست و بە شیوە گوناگون بجای تعریف آن تحریف می‌شود.

در یک جمله:‌ خرد جمعی یا هوش جمعی برآیند نظرات گروهی از افراد به جای یک فرد متخصص است.

پژوهشگران بر این باور هستند که هوش جمعی از آنجا برمی‌آید که افراد گروه تا چه اندازه با یکدیگر همکاری می‌کنند. برای نمونه، گروه‌هایی که افراد آن را کسانی با “حساسیت اجتماعی” افزونتر تشکیل می دادند دارای خرد جمعی بالاتری بودند. کریستوفر کبریس، نویسنده و استادیار روان‌شناسی در یونیون کالج نیویورک می گوید: “حساسیت اجتماعی به این ارتباط دارد که اعضاء تا چه اندازه به خوبی احساسات یکدیگر را درک می‌کنند.” ولی می افزاید: “همچنین در گروه‌هایی که یک فرد نقش چیره داشت، این گروه‌ها از هوش جمعی کمتری، در مقایسه با گروه‌هایی که در آن‌ها جریان بحث چرخش متعادلتری داشت، برخوردار بودند.” به علاوه، تیم‌هایی که شمار زنان در آن‌ها بالاتر بود حساسیت اجتماعی بیشتری نشان دادند. تامس دبلیو. میلون، یک نویسنده دیگر و استاد مدیریت کرسی مک گاورن در دانشکده مدیریت سلون در ام.آی.تی. در همین رابطە می‌گوید: “نظریه ما تأیید شد. ما دریافتیم که یک تأثیرگذاری همگانی، یک خرد دسته جمعی گروهی وجود دارد که عملکرد گروه را در بسیاری موارد پیش‌بینی می‌کند.”

صرف اینکە عدە زیادی از افراد را دور هم جمع کنیم و نظر آنها را جویا شویم خرد جمعی شکل نمی‌گیرد. واقعیت این است که در اکثر مواقع چنین خردی شکل نمی‌گیرد! یک مشکل رایج چیزی است که بە عنوان تفکر گروهی  Groupthink شناختە می‌شود: این اشارە بە موقعیتی دارد که کیفیت نظر جمعی از کیفیت نظر تک تک افراد هم پایین‌تر است؛ موقعیتی که افراد عملا هیچ نظری ندارند و فقط تابع جمع هستند.

مهدی لاریان"چهار عامل را در به وجود آمدن خرد جمعی لازم می‌داند:

١ - تنوع آرا: اگر افراد کاملا هم‌‌رأی رو دور هم جمع کنیند نتیجه مناسبی نخواهید گرفت. بهترین کار این است که افراد مختلف، با تجربه‌ها، دانش و نظرهای مختلف دور هم جمع شوند.

٢- استقلال آرا: افراد نباید روی نظر همدیگر تأثیر بگذارند.

٣ - نبود مرکز قدرت: افراد باید به شکلی خودجوش و غیرمتمرکز در کنار هم قرار بگیرند تا آزادی عقاید از بین نرود.

٤ - ترکیب: باید نظرهای افراد به شکل مناسبی با هم ترکیب بششونده.

حال بە علمداران شعار همبستگی و خرد جمعی می‌پردازیم. همانگونە کە در بالا بە آن اشارە کردیم استدلال خرد جمعی در معنای واقعی خود برای وضعیت کنونی ایران بسیار مناسب، خوب و پسندیدە است.  اما نخست باید مشخص شود کە این خرد جمعی برای چە و هدف از آن چیست؟

اگر هدف از آن گذار از اختلافات کنونی و رسیدن بە همبستگی برای ایجاد اتحاد و یافتن آلترناتیو آیندە ایران پسا رژیم آخوندی باشد. باید واقع‌بینانە و مسئولانە وضعیت تنوع هویتی، فرهنگی، زبانی و غیرە مد نظر قرار داد. در واقع باید این خرد جمعی متشکل از احزاب و سازمانهایی باشد کە برای سرنگونی رژیم آخوندی مبارزە کردە و می‌کننند، باورمند بە دمکراسی و حقوق بشر باشد و شخصیتهای را دربرگیرد کە دارای تخصص یا جایگاهی اجتماعی هستند  کە نمایندگی احزاب و سازمانهای متعلق بە ملیت های تحت ستم ایران را بر عهدە داشتە باشند. در غیر این صورت، همان میزان اتحادی کنونی را نیز از بین می‌برد و جنگ داخلی و تجزیە اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. چرا؟ چون جمعی کە علمدار این شعار هستند تاکنون هیچ برنامە مکتوب و آشکاری برای ایران پسا رژیم آخوندی ندارند، و تنها بە شعارهایی زیبا و اما توخالی بدون هیچ روزنە امیدبخشی تکیە کردەاند و کاملا برخلاف مفهوم شعار خود عمل می‌کنند، چرا کە آنها به خودمحوری و تمرکزگرایی باور دارند، در حالی کە مفهوم خرد جمعی یعنی غیر متمرکز.

لازم بە ذکر است کە تاریخ ایران را کە کاوش کنیم می‌بینیم در طول صد سال اخیر سیستم ها یا رژیم‌هایی کە در ایران بە قدرت رسیدەاند با شعارهای زیبا و فریبندە شروع کردە، اما دیری نپایدە تبدیل بە بدترین دیکتاتوری شدەاند. رژیم پهلوی اول با شعار تجددگرایی و دولت مدرن، پهلوی دوم با شعار پایبند بودن بە دمکراسی، تکثر احزاب و آرای مردم و رژیم خمینی کە شعار می‌داد "روحانیون تنها ناظر دولت خواهند بود" و بعدترها شعار "گفتگوی تمدنها"ی خاتمی از نمونەهای برجستە هستند. اکنون نیز می‌بینیم کە شعار همبستگی و خرد جمعی علم شدە است. بە همین دلیل ما ناچار بە روشنگری و شکافتن موضوع هستیم تا دگربار با دیکتاتوری دیگر مواجە نشویم و در خوش‌نیتی این جمع تردید کنیم چرا کە بە توزیع قدرت قانع نیستند، بلکە خواستار خودمحوری، تمرکزگرایی وکل قدرت هستند. در نمونەای بارز، جمع جرج تاون و منشور مهسا و نقش مخرب و خودمحور رضا پهلوی را بە وضوح دیدیم کە از جمع هشت نفری بە سە نفر قلیل یافت.

نتیجە

وظیفە احزاب سیاسی و دیگر تشکلهای سیاسی این است سکوت نکنند و فعالییت خود را دوچندان چە از نظر دیپلماسی با کشورهای حامی و مجامع بین الملل و چە از نظر حضور یافتن در رسانەها و تشریح این موضوع برای آگاهی رساندن بە مردم در داخل یا با مشارکت در مناظره های رسانەای در مقابل این تفکر مرکزگرایی و خود محوری بایستند.  موضوع اصلی باید این باشد کە از هم اکنون مشخص شود در سیستم آیندە ملیت های تحت ستم در کجای این سیستم قرار خواهند گرفت؟ گرچە در این مدت بارها شنیدیم کە سهم خواهی را باید کنار گذاشت و آنرا بە بعد از سرنگونی رژیم موکول کرد، اما در اصل آنچە در جریان است متهم کردن ملیتها بە سهم‌خواهی و بە حاشیە‌راندن موضوع حق تعین سرنوشت آنها است. البتە این حق تعین سرنوشت بە معنایی استقلال‌خواهی یا بە قول آنها تجزیە‌طلبی نیست، بلکە برسمیت شناختن تنوع هویتی، زبانی، فرهنگی و غیرە است. از آنجا کە تجربە قیام ١٣٥٧ را داریم، این خواستە زیادی هم نیست بلکە نشانە حسن نیت و حق‌خواهی است، نە استقلال‌طلبی.

 من بر این باورم کە تشکل کنگرە ملیتهای ایران فدرال باید بسیار فعالتر و گستردەتر شود، و از انفعال کنونی بیرون بیاید و تنها بە بیانییە دادن متکی نباشد و بدون هیچ دودلی بە میدان بیاید و با قدرت عرض اندام کند. تنها در این صورت است کە خودمحوران تمرکزگرا را وادار بە عقب‌نشینی می‌کند. در غیر این صورت ملل تحت ستم ایران باز بە حاشیە راندە خواهند شد.