سامان موکریانی
در این روزها ویدئویی در فضای مجازی منتشر شدەاست تحت عنوان "زایەلەی موکریان" کە عدەای از افراد با پیشینەهای اجتماعی متضاد و متعارض بە قول خود یادی از هنرمند "ابراهیم قادری" کردەاند. بدون شک جویای حال شدن و یاد کردن از کسانیکە بخشی از عمر و توان خویش را صرف هنر و هویت ملت خویش نمودەاند امری پسندیدە است. اما مسئلە اینجاست چە کسانی و در چە زمانی دست بە چنین اقدامی میزنند.
شاید بحث پیرامون این دو پرسش کلی تا حدی بخشهایی از مسئلە را روشن کند.
وقتی میپرسیم چە کسانی، در وهلە اول هر کسی کە شمەایی از انسان دوستی بهرەمند باشد میتواند دست بە چنین اقدامی بزند. اما این عدە از افراد با پیشینەی اجتماعی متعارض کە خود را تحت نام هنرمندان و برگزیدگان شهر مطرح نمودەاند آیا در سایر مسائلی کە این شهر با آن دست بە گریبان است میتوانند همت کنند و قدم پیش بگذارند؟ برای نمونە این برگزیدگان در این چند ماە کە شهر آماج شدیدترین بحران اجتماعی و سیاسی بود چرا هیچ جا سر و کلەشان پیدا نبود؟ چرا در روزهایی کە خون از جسم و جان مهاباد میچکید هیچ یک از این برگزیدگان یک کلمە حتی یک کلمە از زبانشان گفتە و شنیدە نشد. این همە زندانی این همە زخمی این همە اعتصاب این همە زجە و نالە دریغ از یک بیانیە و بیان دادخواهی؛ آیا رواست اکنون اینان پیشقراولان عادیسازی و بە فراموشی سپردن تمام آلام و دردهای فروخفتە این شهر شدەاند؟ واقعا باید بە حال هنر و هنرمندی گریست کە این چنین بر مسند بی دردی تکیە دادە است. آری در تاریخ هنر و هنرمندان متعهد این شهر و دیار هنر زبان گویای حق و هنرمند جانفدای مردم در مقابل ظلم بودە است. هنرمندان آموزگاران مقاومت، ستیز با ظلم، مدافعین رهایی و انسانیت بودند. تاریخ هنرمندان این دیار میگوید هیچگاە هنرمند مروج انفعال ملی نبودە است. پس این عدە کە میخواهند بە سان یک انحراف بر تاریخ هنر و هنرمندی متعهد این دیار حقگویی و حقخواهی را در مسند تسلیم و انفعال ذبح کنند شایستە چە نامی هستند؟ این عدە کە میخواهند صدای هزاران جوان دادخواە و آزادیخواە را در گلوگاە خفقان لگدمال نمایند و تسلیم را عادیسازی کنند چە باید گفت؟ این عدە کە میخواهند صدای آن کودکی کە هر شنبە را بە امید رسیدن بە جمعە و مهمانی در کنار آرامگاە مادر شهیدش بە انتظار بنشیند را نشنیدە بگیرند شایستە کدامین نوع هنر هستند جز هنر بیدردی و ابتذال.
نالەهای جانسوز آن مادر و پدری کە با گیسوان و محاسن سفید خویش در رسای جان فرزند شهید خویش از شدت درد چنگ بە آسمان سرزمینش میزنند پیش این عدە واقعا چە مفهومی دارد کە اینچنین گستاخانە قهقهە برای استبداد میزنند؟ آن کانال خبری کە وقیحانە در اوج بحران سکوت کرد، امروز با چە رویی برگشتە است و این چنین مزورانە و مکارانە سعی در عادی نمایاندن همە چیز دارد. آری شما همانا اصحاب ضحاک و یاور دورغ هستند وگرنە کار حرفەایی خبرگزاری همان روز شروع میشود کە استبداد بیداد میکند. شما سکوت کردید تا بتوانید خونهای ریختە شدە جوانان را جشن بگیرید.
آری اینان را نشاید هنرمند یا هنر دوست نامید؛ اینان همان پیادە نظام خفقان و انفعال هستند. کە با تاریخ و سنت هنر و تعهد این دیار کاملا غریب و بیگانەاند.
آری این دستە از افراد کە در این لحظەی حساس از تاریخ جامعە دست بە سیاسیزدایی از چهرە استبداد میزنند باید بدانند کە در پیشگاە این مردم و دردهای این جامعە جز بدنامی چیزی دیگر نصیبشان نخواهد بود.
هنرمندان بخش اصلی رسالت هنری خویش را در نقد استبداد و جور بە انجام میرسانند و آن عدە کە امروز بە نام هنر و فرهنگ اینچنین خود را هم آغوش ابتذال، تسلیم و عادیسازی کردەاند همان لمپنهایی هستند کە بازیچە نهاد قدرت شدەاند.