دیاکو دانا
جنگ جهانی اول کە در ربع نخست قرن بیستم و بین سالهای (١٩١٨-١٩١٤ ) توسط قدرتهای جهانی در آن زمان برافروختە شد، رویدای بود کە در آن بازە زمانی سبب کشتار و خانمانسوزی میلیونها انسان بر روی این کرە خاکی گردید. اما مسئلە دیگری کە حائز اهمیت و جای بحت و کاوش میباشد، این است کە پایان آن جنگ سرآغاز تغییر و تحولاتی مهم در عرصە جهانی بود. بە عبارتی دیگر جنگ جهانی اول از چند بعد جهان را دگرگون ساخت. نخست اینکە سە امپراطوری بزرگ جهان یعنی امپراتوریهای روسیە تزاری، آلمان و عثمانی کە خود در شعلەور شدن این جنگ نقش اساسی ایفا کردە و تأثیرگذار بودند، فروپاشیدند. دوم، دو جبهە یعنی متحدین و متفقین درگیر در جنگ و سایر دول ٨ ماە پس از اتمام جنگ و بە منظور ایجاد صلح و آشتی پیمان ورسای را در سال ١٩١٩ در پاریس امضا کردند. سوم، پس از پیمان ورسای، دو معاهدە یا پیماننامە سور و لوزان منعقد گردیدند کە در جریان آن دولتهای جدیدی از درون امپراطوری عثمانی سر برآوردند.
پس از پایان جنگ قدرتهای جهانی بە منظور صلح و ثبات فزونتر در سطح جهانی جامعە ملل را در سال ١٩٢٠ تأسیس کردند. هرچند جامعەی ملل در جریان جنگ جهانی دوم منحل گردید، اما سازمان ملل متحد جای آن را گرفت. بە عبارت دیگر میتوان گفت، جامعە ملل سرآغازی بود برای تشکیل یک سازمان جهانی و بینالمللی کە در آن دول جهانی بتوانند در چهارچوب قوانین و مقرراتی کە تحت نام (معاهدەنامە، کنوانسیون، میثاق و...) برایشان تعیین شدە با هم تعامل داشتە باشند و صلح نسبی در سطح جهانی مستقر گردد.
در مقالە حاضر آنچە میخواهم بدان بپردازم، مسئلە احقاق حقوق ملی ملت کورد است، معاهدەنامە سور کە در ٤٢٢ مادە منعقد شد، بر مبنای آن ملت کورد در مادەهای ٦٢، ٦٣، ٦٤ بە مانند دیگر ملل میتوانست دولت مستقل خود را تأسیس کند؛ اما دو سال بعد در سال ١٩٢٣ و در قرارداد لوزان و برای تثبت ترکیە جدید، همچنین قدرتهای جهانی برای منافع خویش از آن چشمپوشی کردند و کوردستان برزگ (چهار بخش کوردستان) کە پیشتر در جریان جنگ چالدران بین دول عثمانی و صفوی تقسیم شدە بود، اینبار میان چهار دولت سوریە، عراق، ترکیە و ایران تقسیم شد. بە معنای دیگر میتوان گفت، ملت کورد ضررمند اصلی معاهدەنامەی لوزان بود.
هنگامی میگوئیم ملت کورد در جریان معاهدە لوزان ضررمند شد، یعنی چنانکە ذکر شد، میان چهار دولت تقسیم شد و با ژینوساید، آسیمیلەشدن، قهر و سرکوب روبرو گردید. بخش شمالی کوردستان کە در چارچوب ترکیە باقی ماند تحت سیاستهای مصطفی کمال (آتاترک) با تلاش برای آسیمیلە و ذوب شدن مواجە شد تا آنجا کە از ملت کورد با عنوان ترکهای کوهی یاد میشد. در آنزمان همە شورشها و قیامهای کوردها در ترکیە مانند، قیام شیخ سعید پیران و درسیم و... یکی پس از دیگری با سرکوب و قلع و قمع از سوی ترکیە جدید روبرو شدند. بخش جنوبی کوردستان نیز کە بە دولت عراق واگذار گردید، دولت تازەتاسییس عراق نیز میخواست بە مانند دولت ترکیە کوردها را در چهارچوب ناسیونالیسم عرب ذوب کند، بە همین دلیل در آنجا نیز قیام و جنبش رهایی بخش کورد بە مقابلە با این روند بە پا خاستند. بخش دیگر کوردستان کە بە سوریە دادە شد، بە سرنوشت کوردستان عراق و ترکیە دچار شد. کوردستان واقع در مرزهای ایران نیز توسط حکومت متمرکز پهلوی تحت ستم قرار گرفت. در آنزمان رضاشاە کە با حمایت بریتانیا و توسط ژنرال ویلیام ادموند آیرونساید یکی از افسران بلندپایەی ارتش انگلیس کودتای ٣ اسفند ١٢٩٩ را بە راە انداخت و سپس در سال ١٣٠٤ پس از آنکە اریکە قدرت را در دست گرفت و سلسلەی پهلوی را تأسیس کرد، بە منظور ایجاد حکومتی متمرکز میخواست تمامی ملل ایران تحت لوای یک ملت، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم بەنام فارس درآورد. معاهدەنامە لوزان کە در آن اعتنایی بە حقوق ملت کورد نشد و ملت کورد را از احقاق حقوق ملیاش محروم ساخت، راە را برای رضاشاە بیشتر هموار کرد کە ملت کورد را در قالب ناسیونالیسم ایرانی آسیمیلە کند.
موضوع دیگر کە در اینجا باید بدان پرداخت این است کە لازم است با رویکردی انتقادت بە خود بنگیرم، درست است قدرتهای جهانی و رژیمهای اشغالگر در محروم ساختن کورد از حقوق ملی و سرکوب و آسیملیەکردن آن نقش داشتند، اما ملت کورد خود نیز در این رابطە دارای اشکالاتی میباشد. اگر در آن زمان روشنفکران، اشخاص سیاسی و جریانات سیاسی و رهبران جنبشهای کورد بە مانند دیگر ملل تحت ستم دارای اتحاد و انسجام درونی بودند، و در جریان پیمان لوزان از حقوق ملی کورد دفاع میکردند، سرنوشت ملت کورد بە سمت و سویی دیگر گام برمیداشت. یعنی فقدان اتحاد، همبستگی، اجماعنظر و انسجام درونی در طول تاریخ، جنبش رهایی بخش کورد را با موانع روبرو کردە است.
مسئلە دیگری کە باید مورد بحث قرار گیرد این است کە با وجود ستمی کە چە پس از معاهدە لوزان و چە پیشتر از سوی اشغالگران بر ملت کورد وکوردستان تحمیل شدە است، اما ملت کورد هیچگاە از مبارزە برای تحقق احقاق حقوق ملیاش، هرچند با فراز و نشیبهای متعددی نیز روبرو گشتە است، تعلل نورزیدە است. امروز برای جامعەی جهانی محرز است کە مسئلەی حقوق ملی کورد چیزی نیست کە کسی بتواند آن را انکار و یا از آن چشمپوشی نماید، بلکە موضوعی است کە در سطح جهانی مطرح است. میبینیم امروز جنوب کوردستان (اقلیم کوردستان) بخشی از خاک عراق است کە در چهارچوب دولت عراق فدرال توانستە بە حقوق ملی خود برسد. یا اینکە در کوردستان ایران، طی هشت ماە گذشتە و در جریان انقلاب ژینا کە نخست از کوردستان شروع شد سپس بە دیگر مناطق ایران نفوذ کرد، در شعارهایش حمایت خود را از کوردستان بە عمل آوردند.
بە طور خلاصە، آنچە ضروری و الزامی میباشد این است کە تمامی جریانات و نیروهای سیاسی چهار بخش کوردستان، از تاریخ تلخ و ناگواری کە آکندە از ستم، ژینوساید، قلع و قمع و... کە توسط اشغالگران و متجاوزین علیە ملت کوردە انجام شدە، درس عبرت گرفتە و از هرگونە دوستگی، انشعاب و انشقاق کە تاکنون بە مبارزات رهاییبخش ملت کورد آسیب رساندە پرهیز کنند و مسئلەی ملی و منافع ملت کورد را در صدر تمامی مسائل قرار دهند.