حسن حاتمی
خانمها نیلوفر حامدی و الهە محمدی، ٣٠٠ شبانەروز است کە از سوی نیروهای سرکوبگر دستگیر و زندانی هستند. آنان "حقیقت را روایت کردند" و در "انجام وظیفە حرفە روزنامەنگاری" متعهد و مردمی بودند. نیلوفر حامدی، خبرنگار روزنامەی "شرق" اولین بار عکسهایی از ژینا (مهسا) امینی بر روی تخت بیمارستان کسری در تهران، کە درحال اغما بود منتشتر کرد.
مهسا در تهران و ژینا در کوردستان، در سن ٢٢ سالگی در روزهای ایام تعطیلی بە تهران رفتە بود تا ضمن استراحت و تفریح در پایتخت، با فامیلهایش دیدار تازە کند. ژینا در عصر روز ٢٢ شهریور ١٤٠١، در حوالی ایستگاە متروی حقانی با دختر یکی از خویشانش درخیابان توسط گشت ارشاد اسلامی دستگیر شد.
وقتی حادثە را از نگاە واقعبینانە و حقیقت محور مینگری درمییابی کە مهسا بە خاطر زن بودن، زیبا بودن، کورد بودن، سنی بودن، انسانی دیگر بودن کە در سرزمینش از اولین بهار آزادی، بعد از حاکمیت استبداد شاهی، توسط حاکمان جدید کە آتش و باروت، گلولە و توپ باراندند و خون ریختند؛ و نگاهی امنیتی و سلطەگری بسان اشغالگری را اعمال نمودند، بود. همان حاکمیت با همان دیدگاە با تجربەی ٤٣ سال سرکوب درابعاد مختلف در سراسر ایران، تارهای موی زنان و پوشش آنان را بهانە برای ناامنی زندگی در رعب و وحشت کە فقط "زندە ماندن" و باروری را سپری کنند!؟ در جامعەای کە برای سلطەی بیشتر بر آنان و ترس از نارضایتهایی کە از دیماە ١٣٩٦ با شعار"اصلاحطلب، اصولگرا، دیگە تمومە ماجرا" جامعە و حاکمیت را دو پارە کردە بود، و ماجراهای "تلختر از زهر" در ٩٧ و آبان ٩٨ را تولید کردە بودند، ژینا را "شکاری مطلوب" از نگاە آنان "کوردستان ضد انقلاب دیروز و ناسازگارترامروز" یافتند و درعرض دو ساعت از "گشت ارشاد" بە ون و "بازداشتگاە وزرا" تا کلاس امنیت اجتماعی" بردند و سپس وی را بە بیمارستان کسری آنهم در حالت نیمە بیهوشی بر تخت بیمارستان خواباندند!!!؟؟؟ و بعد از ٣ روز متاسفانە "جان جوان"ش را ستاندند.
ژینا از تباری بود کە درهمە روزها و شبهای تاریکاندیشی و سرکوب برای تحمیل رژیم مشروعەی "شیخ فضلاللـە نوری، نواب صفوی، خمینی و خامنەای" در کوردستان، در بیش از ٤ دهە، سینەها را سپر بلا کردە، و تفکرهایی از واژەهای، دموکراسی، آزادی، برابری، عدم تبعیض و حقوق انسانی با بودن احزاب و سازمانهای حدود ٨٠ سالە سابقەی تاریخی و بیش از ١٠٠ سال مبارزەی رهایی بخش از تفکر"مشروطە" ، تا جمهوری سکولار و فدرال تا کنون برعلیە استبداد و "مشروعە"ی ولایت مطلقەی فقیە را، در سر آگاە دارد. دراین سرزمین، پیشمرگان، کادرها و رهبران از درون مبارزات جامعە برمیخیزند. شماری از بهترین فرزندان دخترو پسر، زن و مرد زندگی و عمرشان، خوشیها و آسودگی زندگیشان را، در زندانها، در دل کوهها و درەها، درغارها و لابلای بزرگ سنگها، در میان جنگلها و در تبعید سپری کردە و میکنند.
از روز ٢٥ شهریور ١٤٠١ (١٦ سیپتامبر٢٠٢٢)، با اطلاعرسانی ٣ روز پیش خانم نیلوفر حامدی، خبرنگار شجاع و "راست روایت" در روزنامەی شرق، از وضعیت ژینای جوان، کە ٣ روز زجر "قتل حکومتی" را در کما زندگی کردە بود، مردمی هرچند با شماری اندک از دختر و پسر زن مرد کورد و غیرە کورد، آغازگر خیزشی بزرگ در مقابل بیمارستان کسری در تهران، در بدرقەی دختر خندان و زیبای کورد، مهسای جوانمرگ کردە، جرقە زدند کە گستردگی آن در روزها و ماههای بعد در تصور کمتر کسی خطور میکرد!
روز ٢٦ شهریور، مهسای تهران، کە ناشی از تحمیل نام حاکمیت بود، و با شور نشاط با امیدهای فراوان بە سفر رفتە بود، تا بعد از پایان تعطیلات برای "رفتن بە دانشگاە ارومیە و کلاس درس" حاضر شود؛ در کوردستان و زادگاهش سقز کە نامش اصلیاش ژینا بود، راهی گورستان آیچی شد. ژینا با بلند همتی و جسارت کم نظیر خانوادەش در آن روزهای خفقان و پرحاشیە و ارعاب، درمیان استقبال "هزاران" نفر بەخاک سپردە شد و بزودی از خون جوانش "لالەها دمیدن" ثمر داد و خیزشی بی نظیر در طول بیش از ٤٠ سال، آغازشد کە در مدتی کم، بیشترین تأثیرگذاری را در داخل و خارج از ایران گذاشت و "انقلاب نوین" شکل گرفت.
این بارهم زن شجاع دیگری از تبار شجاعان اهل قلم و اندیشە و روزنامەنگار "هممیهن" خانم الهە محمدی، آنچە در مزار ژینا/ مهسا گذشت، با قلمی شیوا و تفکری باز و واقعبینانە زیر عنوان "یک وطن اندوە" در بخش "جامعە"ی آن نگاشت و تاریخ ساز شد. زیرا در روزهای بعد شعار پر محتوای "ژن، ژیان، ئازادی" درمیان بیشتر مردمان ایران و بخش بزرگی از جهان بە زبانهای "ملتها"ی موجود در ایران و خارج از ایران و کشورهای مترقی و دموکرات، شعار روز و نمادی شدند کە انقلاب بزرگ و رنسانسی اجتماعی در داخل ایران و ایرانیان خارج از کشور را بوجود آوردە است.
روز سوم مرداد نیز جلسه آخر دادگاه نیلوفر حامدی، روزنامهنگاری که به دلیل انتشار گزارشهایی درباره مرگ حکومتی ژینا (مهسا) امینی زندانی است برگزار شد و او در دفاع از خود گفت: "به عملکردم به عنوان یک روزنامهنگار افتخار میکنم." قابل توجە است کە هر حکم تحمیلی کە بە نیلوفر حامدی والهە محمدی دادە شود، و دیگرزندانیان دادە شود، اهمیتی چندانی ندارد وبە رژیم زن ستیز، انسان کش و کودک کش قدرت ماندن پایدار نمیدهد، سخنان زندانی و مبارزە دموکراسیخواە، آزادیخواە، برابری طلب، خانم نرگس محمدی از داخل زندان، صحت حملات بالا را اثبات میکند. او بە رادیو فرانسە میگوید:
" جنبش "زن، زندگی، آزادی"، در تمام وجوه زندگی فردی و اجتماعی در بین نیروها و جریانات اجتماعی-سیاسی و فرهنگی، حتی مذهبی، تغییرات بنیادی و عمیقی را بوجود آورده است. جنبش انقلابی اخیر، قدرت تغییر آرایش نیروهای سیاسی و وضعیت نیروهای اجتماعی را داشته و جامعه را در موقعیت و شرایطی متفاوت و بازگشتناپذیر نسبت به گذشته قرار داده و بنیانهای فکری و رویکردهای اجتماعی-فرهنگی را نه فقط نسبت به مسئله حقوق زنان بلکه به میانجی ستم بر زنان، نسبت به حکومت، جامعه، فرهنگ، سنت و مذهب متحول کرده و زنان را در مدار قدرت تعیین کننده، پیشتاز و رادیکال قرار داده است.
خانم محمدی گفت: بدیهی است این جنبش حاصل تلاش بسیاری از زنان از جمله زنان زندانی سیاسی-عقیدتی است که هماکنون در زندانها متحمل سلولهای انفرادی، شکنجههای روحی و روانی و جسمی و جنسی شده و به زندانهای طولانی محکوم شدهاند. ما احساس بینظیر و رضایت عمیقی داریم. من احساس میکنم آنچه برایش جنگیدم، شغل، درآمد، زندگی و حتی فرزندانم را از دست دادم، به بار نشسته است.
امروز هم درچهارم مرداد ١٤٠٢، الهە محمدی، روزنامهنگاری که از ۳۰۰ روز پیش تاکنون در بازداشت موقت به سر میبرد، اتهامات وارد شده به خود مبنی بر "ارتباط با دولتهای خارجی" را رد کرد و گفت: "۱۵ سال است خبرنگارم و در تمام طول زمان کار حرفهایام، غیر از اینکه حرف مردم را بزنم و قدمی در راه بهتر شدن زندگیشان بردارم، هیچ کار دیگری نکردهام و افتخار میکنم که در کنار مردم ماندم تا صدایشان باشم."
اینک این دو روزنامە نگار شجاع، راستگو و متعهد بە حرفەی روزنامەنگاری کە ٣٠٠ روز از عمر پر بارتر از پیش از دستگیریشان با شهرت جهانی و صاحب جوایز ارزشمندی را سپری کردەاند و معلوم نیست بە چە جرمی "محاکمە" میشوند! و تا کی در زندان بیدادی و سرکوب کاری نگاە داشتە میشوند، نامهای نیکی دارند، کە باعث "افتخارند.
منابع، گوگل، سایت های: هممیهن، ایران انترناشنال و ایران پرس نیوز