کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

دموکراسی درون حزبی

16:56 - 29 شهریور 1402

ماری که نتواند پوست اندازی کند محکوم به مرگ است، ذهنی هم که نگذارد عقایدش تغییر کند ماهیت خود را از دست می دهد.

فردریش نیچه

بصورت ساختارشناسانه احزاب سیاسی مهمترین ابزار و نیروی مولد و محرک برای ایجاد جامعەای دموکراتیک هستند که خود مستلزم آن است به شیوەای مدرن دموکراسی را بکار برده باشند و با دیسپلین بنیادین تعیین شدەای تمرینات لازمه برای ایجاد و تحکیم و ادامه دادن به آنرا انجام داده باشد. قوانین حزبی و اساس ساختاری مناسب روند ایجاد و پیادەسازی (Implementation)دموکراتیزاسیون ارزشهای تضمین شده را با جدیت پیگیری و محقق می‌سازد. عدم الیگارشی در راس حزب و رهبریت سنترال به شایسته سالاری (Meritocracy) می‌انجامد و حزب مفهوم مناسب خود را در می‌یابد دراین خصوص با مفاهیم اجمالی و تعاریف مشخص به حزب سیاسی و سیستم نهادینه کردن دموکراسی در یک حزب سیاسی می‌پردازیم.

حزب سیاسی( political party )

یک پارت سیاسی متشکل از گروهی از مردم است که با هدف بدست آوردن قدرت حکومت از راه رفراندوم یا از راه‌ انقلاب و شیوەهای دیگر سازمان یافته‌اند. گاهی احزاب با گروه‌های ذی‌نفع یا جنبش‌های

اجتماعی به اشتباه یکی گرفته می‌شوند؛ چراکه گروه‌های ذی‌نفع یا جنبش‌های اجتماعی نیز متشکل از "گروهی از مردم" هستند. معمولا چهار ویژگی حزب را از گروه‌های دیگر متمایز می‌کند:

١)  هدف احزاب عبارت است ازکسب قدرت سیاسی برای حکومت کردن (اگرچه احزاب کوچک از انتخابات بیشتر به منزلەی تریبون استفاده می‌کنند نه برای بدست آوردن قدرت سیاسی).

٢)  حزب‌ها مجموعه‌های سازمان‌یافته‌ای با اعضای "دارای کارت شناسایی" رسمی‌اند. این ویژگی آن‌ها را از جنبش‌های اجتماعی، که گسترده‌تر و پراکنده‌ترند، متمایز می‌سازد.

٣) حزب‌ها غالبا نگرش موضوعی گسترده‌ای دارند و به تمام حوزه‌های مهم سیاست حکومت توجه می‌کنند (البته حزب‌های کوچک ممکن است نگرش تک‌موضوعی داشته باشند و از این حیث به گروه‌های ذی‌نفع شبیه باشند).

٤) احزاب به درجات گوناگون، با اولویت سیاسی مشترک و هویت ایدئولوژیک با هم متحد و همکار می‌شوند. واژۀ جناح (faction) نیز تقریبا همزاد واژەی حزب (party) است. این دو واژه در غرب ابتدا به جای هم به کار برده می‌شدند اما به تدریج "جناح" به معنای دسته یا گروهی در درون "حزب" به کار رفت. هر حزبی معمولا به دو جناح تقسیم می‌شود،

   اگر "جناح" نوعی دسته‌بندی در درون یک "حزب" باشد، دو جناح چپ و راست را داریم که دو بال موافق و مخالف یک حزب مفهوم می شوند در واقع این"ائتلاف" (coalition) است که عبارت "جبهه" نیز در توصیف آن به کار می‌رود متظور دقیق‌تر از جناح را می رساند .احزاب سیاسی در بنا نهادن و ایجاد قوانین دموکراتیک و تایید و پیاده سازی آنها دو رول را با در نظر داشتن همراستایی یا عدم آن با اساس بنیادین خود دارند ,موافق یا مخالف ( اگرسیوو یا دگرسیوو ) که بە احزاب سیاسی مخالف دولت و در تضاد با قوانین حکومت موجود اپوزیسیون می گوییم. البته در نظام های دیکتاتوری و فاشیستی و کمونیستی و توتالیترو ,,, که از جناح بندیهای واضح خبری نیست و با سیاست تک حزبی اداره می شوند درساحت خود در برگیرنده ی مبحث گسترده تری است کە ازآنالیزآن سر باز می زنیم با این موضوع مغایرت دارد.

تفکیک دیگری نیز بین احزاب وجود دارد که حزب‌های نمایندگی را از حزب‌های یکپارچگی جدا می‌کند. حزب‌های نمایندگی وظیفە ی اصلی خود را بدست آوردن رای در انتخابات می‌دانند. از این رو می‌کوشند "بازتاب افکار عمومی" باشند نه اینکه به آن شکل دهند. اما احزاب دیگر در پی ایجاد نوعی یکپارچگی در بین نیروهای اجتماعی هستند. یعنی به چیزی فراتر از کسب رای می‌اندیشند و طبیعتا ایدئولوژیک‌ترند ، ولو که ایدئولوژی آزادی‌خواهانه‌ای داشته باشند ، و ممکن است با چهرەهای حزبی رفورم خواه و محافظه کار و معتدل و مخالف و موافق خود در کشاکش یا در ارتباط همکارمدارانه باشند.

دموکراسی حزبی

دموکراسی احزاب را چنین می توان مشخص نمود : اشکال سازمان یافته مدرن و بخش ارگانیک جامعه هستند که پیرو هنجارهای دموکراسی به وقوع واقعی کارکردی و کاربردی آن تکیه دارند .مدلاسیونهای دموکراتیک و اداره حکومتی و استقرار برجامعه مدنی از بخشهای لاینفک اداره ی دموکراتیک و تعامل اراده جامعه مدنی به شیوه های مستقیم یا غیر مستقیم آن است که از طریق احزاب سیاسی فرم بندی خود را ایجاد و متوجه آن می سازد کارآمدگی و توسعه دموکراسی طبعا با مزایا و معایبی همراه است که در کاربرد مشارکتی احزاب می توان به اصلاح و بازسازی و ترمیم آنها پرداخت.

شرایط دموکراسی واقعی در مطابقت کامل با دموکراسی مشارکتی است که با مساعدت همیشگی بسیاری از شهروندان و محترم شمردن رای انتخابی آنها در تصمیم گیریهای سیاسی همراه است ، لذی احزاب پلورال گرا هنگامی می توانند کارایی مؤثری در مشارکتهای سیاسی داشته باشند که خود به ممارست و کنترل قدرت اجرایی و گستردگی آن دست یازیده باشند.

اهم ابزارهای تحقق دموکراسی  مشارکتی  میتواندن چنین تشریح شوند :

- حوزه عمومی کارآمدی مستقل و منتقد

- جامعه مدنی پویا

- دسترسی جامعه به عضویت احزاب درون دمکرات

احزاب هنگامی در جامعه به مشارکت دموکراتیک و کنترل قدرت و یکپارچگی سیاسی دست می یابند که عملکرد درونی خودشان شفاف و عملگرایانه و بر اصل دموکراتیک بودن استوار باشد. در این میان به رقابت احزاب مواجهه می شویم که در مباحث گوناگون سیستماتیک باید به نقد و مشارکت و مخالفت در عرصه

سیاسی رسیده باشند که خود مستلزم تشریح بلندبالای مدونی در این خصوص می باشد. ما در این بازه ازین بخش از مبحث فاکتور میگیریم و آنرا در صفوف فراکسیونیزه شدگی بە آنها اشاره میکنیم.

وظیفه احزاب دموکراتیک

احزاب در برنامه های بلند مدت و کوتاه مدت خودشان با انجام و ایجاد تشکلهای درون پلانریزی شدە استراتژیکی و هدفمند (دستوری) باید به نحو احسن و بی نقض مشارکت را بە اشتراک گذاشته باشند که در پروسه دموکراتیزاسون حزب  و تعمیم آن بە جامعە متنفع باشد که مهمترین آنها عبارتند از :

-  متحدالشکل کردن ارزشها واهداف در راستای منافع اکثریت

-  ارائه خط مشی و برنامه های انتخاباتی و فرمدهی به اقتصاد سیاسی جامعه

-  جامعه پذیری سیاسی و تربیت نخبه های سیاسی (iltism)  درآموزش و مسئولیت های واگذاری دولتی

- یاری رساندن در انر شکل دهی و جنر بندی اقدامات بدیل سازنده برای رفع مشکلات سیاسی اجتماع 

بدیهی است که این وظایف توسط احزاب درون دموکراتیک محقق خواهد شد و این در صورتی است که خود احزاب با عضویت توده ای به ارگانیزاسیون حزبی نائل شده باشند.

انواع سه گانه حزب

با شکلگیری شیوه های مدرن احزاب در قرن بیستم به لحاظ اجرایی سه گونه متفاوت و اصلی از نحوه اداره کردن حزب وجود دارد که می توان حد واسطه هایی را در کشورها و حکومتهای مختلف نیز ازآنها یافت اما بطور عمده چنین هستند : 

یک - حزب با  رهبری مستبد

دو -  حزب با محوریت کاریزماتیک

سه - حزب با  عضویت توده ای

در سیستم اداره کردن و رهبریت ، ساختاراجرایی و کارکردها  در یک جهت با شیوه های رهبریت در ارتباط مستقیم و تنگاتنگی هستند، اما بطوریکه کاملا مشهود است ،سیستمهای توتالیتری و دموکراتیک در تضاد هستند و مشخص کننده حدود و چگونگی اجراییات و قوانین درون حزبی خود هستند .

 دموکراسی درون حزبی

در ساختارهای سیاسی مبرهن است که احزاب سیاسی می توانند وظایف دموکراتیکشان را در دولت محقق سازندکە پیش شرط چنین است، که خود از ساختاری دموکراتیک برخوردار باشد.

 در این روش دموکراسی درون حزبی جایگزین و بدیل واقعی حزب با رهبری دیکتاتوری است زیرا در آن کنترل رهبری , انتخابی بودن رهبر و مشارکتهای اعضا در تصمیم گیرها تضمین و حد اعتدال و تنظیم سیاستگذاریها و قوانین بدون پایمال شدگی رعایت می شود. ضمانت اجرایی سیاستها و اساس حزب تاثیر مثبت و معتمدی را بر جامعه می گذاردو دموکراسی به تحریف کشیده نخواهد شد ،این استحکام در قوانین مصوبی از طریق اعضا و با شرکت در انتخابات دوره ای ،میان دوره ای وکنفرانسها و کونگره ها پایەگذاری می شود تا خود را به سکوی درونی صلاحیت رهبری منتقل می سازند , مباحث انتقادی و مخالفتی نیز اینچنین می توانند درآرا موافق و مخالف و ممتنع خودی نشان بدهند و به اختیارات و قدرت ساختار رهبری  و خط مشی سیاسی و اخلاق سیاسی درون حزب در سیاسات درون و برون حزبی  نقد جدی وارد سازند .

 نظم نقادی که در ایجاد بخشهای مختلف اصلاحی سیاستهای حزبی بوجود می آید در روند انتقادهای پلورال و رای های کثرت گرایانه است که معنا و مفهوم کارکردی خود را با رسمیت به کرسی می نشاند, در بسیاری موارد گروههای اداره ای رهبری و تیم های اجرایی رهبری ممکن است کاربرد صحیح قانون حزبی را پایمال و یا نادیده و یا در جهت عکس آن گام بردارند که مشخصا از دموکراتیک بودن عدول کرده اند در این رویه به راحتی می توان با رفراندومهای درون حزبی دموکراتیک بودن را بار دگر به اجرا در آورد  که این امر از شروط اصلی و بنیادینی است که پس از اعتماد سازی و شفاف سازی در قانون حزبی باید درج شود زیرا ممکن است در غیراینصورت به توتالیت درون حزبی منجر شود و نه دموکراتیک درون حزبی .

دموکراسی درون حزبی و نظم بیرونی پیشفرض و مکمل یکدیگرند و در یک حزب سیاسی دموکراتیک با عضویت توده ای قوانین بە آسانی پراکتیسیته و روشمندانە میتوان آنرا با ایدئولوژی سیاسی حزب ادغام ساخت و بە صورت قانونی جدید از آن بهرە برد, باید در نظر داشت که رهبری دموکراتیک به معنای اعمال مستبدانه قدرت تصمیم گیری نیست بلکه به معنای هماهنگ سازی وآداپتە کردن نظرات مختلف و به نحوی است که اکثریت را متقاعد کند که قوانین به درستی وضع و اجرا شده کە این اقناع ایجاد شده را بوجود آورنده دموکراسی در تمامیت حزب و قوانین اجرایی حزبی می نامیم.

یکی از موثرترین استراتژیها برای ایجاد شرایط حزب با عضویت توده ای واقعی روند ایجاد یک برنامه جامع و مشترک دموکراتیک در سطوح مختلف حزب می باشد برای تضمین و چگونگی آغاز پروسه ی ایجاد و تدوین یک برنامه حزبی هرگونه که باشد با مسئولیت رهبری و حضور اعضای حزب و درصورت امکان اعضای جامعه در طراحی برنامه مهم است ،در احزاب اپوزیسیون که این امکان با مخالفت حکومت سانترال از آنها سلب شده است نمی توان انتظار پارادایمهای نمونه ای دموکراسی را در فراگیری آن دید پس می بایست با شرایط خاص و لحاظ کردن ضمان اجرایی واقعی حزب سیاسی به مرحله عینیت گرایی بپیوندد و نمونه و پاسخ صحیحی برای نشان دادن دموکراسی باشد و بستر جامعە را با رعایت دموکراسی درون حزبی خود موردآماده سازی قرار بدهد و در غیر این فرم ،اعتماد و اطمینان لازمه را در سطوح مختلف ممکن است از کف بدهد و کارکرد خود را نیز زیر پرسش ببرد.

 برنامه اساسی که توسط همه ایجاد شده باشد پیوند دموکراتیکی است که عضویت توده ای را حفظ کرده و هویت خارجی آنرا از طریق سهیم بودن در سیاستهای خارجی و داخلی حزب همچون تأمین عنصر رهگشایانه خود دموکراسی بسوی جامعه ای دموکراتیک قرار بدهد .

نقش محوری احزاب سیاسی چنین می تواند باشد که احزاب همیشه خودشان را از دیگر سازمانها و نهادها و گروه ها و ابتکارات متشکل و صورت گرفته در جامعه متمایز می دانند ، احزاب پوزیسیون  برای پارلمان فعالیت می کنند بنابراین می توانند در تایید و رد قوانین دولتی و وضع قوانین مدنی سودمند در بستر جامعه عینیت بخشی دموکراتیک را از طریق انتخابات و رای و نهادن نمایندگان مشروع با رسمیت بخشی واقعگرایانه سهیم باشد. همکاری مثبت بین جامعه مدنی و احزاب سیاسی پیش نیازی مهم برای رشد و توسعه دموکراسی است و در عین حال در درون دیگر احزاب سیاسی و اقشار و سازمانهای مرتبط بە صورت گسترده تر و فراگیرتر قابلیت اثرگذاری داشتە باشد .

در احزاب سیاسی اپوزیسیون که نمی توانند در وضع قوانین پارلمانی دولتی سهیم باشند قضیه به دو گونه سیاستهای کلان برون حزبی که خود به دو روش ایستا و پویا است منفک و سیاستهای درون حزبی نیز به دو قسم پلورال و دیسانترال ممکن است به اجرا درآید، در این موافقت کلی است که تنوع و اختلافات و تناقضها و اشتباهات را با اصلاحیات انتقادی راهبردی در ایجاد دموکراسی درون حزبی یک حزب سیاسی دموکراتیک جایگزین میشود . این تشخیص دموکراتیک ،تمیز و جامع در چگونگی و فعلیت و به عمل پیوستن قوانین نقش اساسی دارد و همان نمونه کارکردی واقعی است کە در اذهان و اعیان اعضا و هوادارانش حزبی دموکراتیک  را تصویر سازی بکند .در احزاب سیاسی اپوزیسیونی که در درون خود واحد های نظامی و شبه میلیشیایی را د بر دارند اتخاذ سیاستها و قوانین درون و برون حزبی پیچیده تر خواهد بود اما به نسبت معین در هر وضعیت و موقعیتی سیستم دموکراتیک بودن درون حزبی باید در اهم و مطلع سیاست حزب باشد وگرنه به عدم اطمینان و عدم کارکرد و حتی کاربرد نیز متهم و مقصر شناخته می شود چنانچه که در راستای ماندگاری خود گام نهاده و از رهیافت سیاسی و پویش نتیجه در مانده است این تحریف ممکن است با پوپولیست عوام باور همراه باشد و یا با پروپاگاندای خود پوششی جزئی و سطحی بە عملکرد اشتباهش صحە تایید بنهد که محتملا با ریزش باور و اعتقادات هوادارانش مواجهه و مقابل می شود در این آستانه ،توهم دانایی و قیم باوری ( paternalism )  قدرت و پذیرش نقدگیری و نقدپذیری را بە صفر می رساند کە در پروسه معیوب و نمادگرایانە ای دیده میشود کە عملا صانع بودن راهکارها و سازوکارهای جدید اصلاحی را بر خود محروم می سازد . 

در نهایت دموکراسی مدرن توده ای متکثر امروزی نمی تواند بدون احزاب سیاسی سازماندهی بشود و احزاب به منظورانجام وظایف اجتماعی و دموکراتیکشان باید خود از درون دموکراتیک باشند و این گامی پیشبردانه در تمرین دموکراسی برای اعضا و اندام و نسول آتی خواهد بود . قانون موثر حزبی آن است که ارزشها و معیارهای بنیادی و چارچوب حزب را تعیین می کند و تحریف از آن عدم کارکرد و کاربرد را به بار می آورد , دموکراسی درون حزبی در صورتی می تواند شاداب و پویا بماند که تعداد زیادی از اعضا آن فعال و کارامد و آپدیت شده باشند, انتخابات مستمر و آگاهانه با تعیین معیار اصلی در راس آن قرار بگیرد و سیاستهای درون و برون حزبی با قطعیت انتخابی و بنا به روایی و سنجش آماری دقیق انتخاباتی باشد , گام نهادن بر سر اصول منحرف شده و یا ماندن بر اصول مندرس بدون کارکرد موجبات ایجاد و انباشتگی فساد چندگانه ای را در حزب با هرایده و دیدگاهی و در هر سطحی است ، با این سیر نزولی از دموکراسی درون حزبی و حزبی درون دموکراتیک به حزبی توتالیتر در رهبریت و پوپولیست درساختار بروکراتیک بە جهت پوشش سازی بر اشتباهات خود گذار خواهد کرد و عملا از روند دموکراتیزسیون کاستە و بە دیکتاتوری می افزاید و نهایتا به چیزی شبیە بە نوامای هوسرلی تنزل خواهد کرد.

استفاده از منابع به شیوه استدلالی و استنباطی بوده است،اما در چارچوب اساسی مفاهیم و دموکراسی حزبی دخل و تصرفی ایجاد نشده است .

 

منابع :

حکمرانی حزبی و دموکراسی حزبی  نوشته ی ولفگانگ سی هانه نارسه نارود  .

احزاب سیاسی نوشته ی روبوت مبخلز

مبانی نظری احزاب سیاسی نوشته ی عباس شادلو

احزاب سیاسی و انتخابات نوشته ی آنیکا کاوجا

و سایر مقالات مختلف و پراکنده