جمال رسول دنخه
همەی ما بی شک حتی اگر سواد آکادمیک و یا بطور تخصصی در مورد واژە فرهنگ پژوهش نکردە باشیم اما از همان اوان مدرسە با بکارکیری این لغت در انواع بعدها شنیدە و گفتەایم؛ اما آنچە میخواهیم در این مطلب بیان کنم نگاهی بر وزارت فرهنگ کشور ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی ایران است.
نیازی نمیبینم تعریفی از فرهنگ ارائە دهم چون در لحظە خطور این واژە بە ذهن آدمی بسیاری از معنا را از بزرگترین آثار و هویت ملی تا کوچکترین آموزەهای زندگی گذشتەگان دربر میگیرد پس درهمان زمان کە تعریفش سهل است اما پیچیدگیهای بسیاری دارد.
قبل از هر چیز باید قبول کنیم کە در کشور ایران در پی سالهای متمادی سیاستی بدخواهانە وجود دارد و در کشور تاثیرگذار بودە است، سران و رهبران این کشور همیشە یک هدف داشتە و آن این است مردم و نسل نوظهورکردە را از پیشرفت بازدارند کە بخوبی توانستەاند موفق شوند اما زیانهای این سیاست همیشە گریبانگیر خود این نظام دیکتاتوری بودە است.
در هر کجای این جهان تفکری برخواستە یا وجود داشتە مردمان ایران از مهد آن تفکر بیشتر افراط کردە و تا آخرین نقطە ادامە دادە بە گونەای کە از پیشرفتهای مدرن امروزی غفلت کردە و صحبت از اینکە باید در این طرز تفکر یا فلان برنامە فکری تجدید نظر شود چە بسا گویندە را بە کدام سزاها سزاوار دانستەاند.
اسلام را از خود عربها بیشتر و بهتر گرفتیم و حفاظت کردیم، فلسفە یونان را بە اوج رسانیدیم، موسیقی غرب بە اعتلا رساندیم، ادبیات هر کشوری را رونق دادیم، افسانەهای دینی را سرلوحە زندگی خود و نسل آیندە قرار دادە و با جان و ناموس از آن دفاع کردیم و صدها مثال دیگر در این زمینە داریم کە نشانگر اینست بە دنبال علت نگشتە و همیشە غرق در معلولها بودەایم و گاهی پرسش نکردەایم چنین افسانەهای آب و تاب داری از کجا در آمدە و در درسهای روزانە ما از دوران ابتدایی، دبیرستانی سرچشمە گرفتە و در دانشگاە بە اوج خود رسیدە است امروز بە شیوەای منفی گریبانگیر قشر دانشجویی دانشگاهها شدە است و کسی در این میان پرسشگر نیست کە واقعا چرا نسل دانشگاهی در ایران تا بە امروز نتوانستە خود را از دنیای فرهنگ و ادبیات بە دور کند و با دنیای امروز پا در میان باشد.
آلودگیهای مغزی بە داستان سرایی دینی و مذهبی، ناسیونالیسم بی هویت ایرانی در قالب آریایی بە رهبری کوروش پادشاە هخامنشی، رونق شعرهای حافظ شیرازی برای فال نیک زندگی و.... خود را بە دست تقدیر سپردن قسمتی بسیار کوچک است کە نسل نو اندیش و محصلین امروز در مدارس و دانشگاهها با آن دست و پنجە نرم میکنند و بی آنکە پرسش کنند کە من از چە چیز تبعیت میکنم و برای چیست؟ تا نفس در سینە از آن دفای میکند!؟
سخن در اینجاست آن دستە از سران و مسئولان این رژیم کە با بدنهادی دست در دست هم نهادە و روز بە روز بر پیکرە اصلی دانش و علم این کشور تیشە میزنند کسی جوابگو نیست و از آن دفاع میکنند، ریشە این سیاە روزیهای فکری و علمی کە در نهادهای بالای آموزش عالی چیرە شدە است در پشت پردە "وزارت فرهنگ" کشور است.
کار این دستگاە با آن دراز و پهنای خود برای آنست کە ترویج آموزەهای گمراە کنندە از زمانهای دور و خرافات را در کتابهای درسی در همە مقاطع ترویج دهد، کار وزارت فرهنگ این است و در انجام این کار تا بی نهایت رهاست و این وزارت تنها بە ساختمان و مدارس و دبیرستان و دانشکدەها منتهی نمیشود بلکە از شخصیتهایی مانند مطهریها، محمد علی فروغیها، چمران و آوینی ها تغذیە میکند و ایدە آنان را بە مانند سرچشمە راستیها و هدایت ترویج و آموزش میدهد.
ترویج صوفیگری، خراباتی، تاریخ جعلی، فال گیری، خرافە پرستی، تنفرگرایی و ... قسمتهایی از کار و فعالیتهای این وزارت از دوران مشروطە تا بە حال بودە است کتاب حافظ را پنج بار در سال بازنشر میکنند، خیام را با انواع خط و ترجمە چاپ میکنند کتابهای تاریخی دست نوشتە را دو بار در سال در طول درس خواندن چاپ میکنند اما برای چاپ یک جل کتاب ٢٠٠ صفحەای برای نقد دین بودجە نیست و نویسندە آن در گوشە زندان جای میگیرد.
برای مثال، در کتابهای ادبیات گفتە شدە وقتی پیامبر اسلام بە دنیا آمدە ماە شقالقمر شدە و طاق کسری شکاف برداشتە چرا کسی پرسش نمیکند چگونە و چرا؟ و جالب آنکە ما با تمام جرات بە دفاع و قبول آن بر میخیزیم و انواع مثالهای فراوان تا تذکرەالاولیا عطار نیشابوری کە پرندگانش در سفر بسوی خدا میسوزند.
نتیجە اینکە آیا این وزارت فرهنگ کشور ایران پول تامین لابراتورهای دانشکدەها و خوابگاهها را ندارد اما در تامین بودجە کتابهای بە مزاج خویش بی وقفە پول صرف میکند؟ هدف چیست؟ کجا را نشانە رفتە و بسیاری پرسشهای دیگر کە شایان آن است ما بە خود فکر کنیم و دربارە سیاستهای این وزارت بیشتر دقت کنیم و در برملا کردن سیاست و نقشەهای ذهنی و فکری فعال و کوشا باشیم.