جمال رسول دنخه
تا کنون ٧٠ وزیر آموزش و پرورش در تاریخ ایران در راس این وزارتخانە بودەاند کە در دوران رژیم جمهوری اسلامی ایران ١٧ نفر توانستەاند بە این مقام عالی رتبە برسند. نگاهی بە وزیران آموزش و پرورش در دوران رژیم ستمشاهی و رژیم جمهوری اسلامی ایران حاکی از چە تفکر و گویای چە اهدافی است؟
هادی هدایتی نخستین وزیر آموزش و پرورش بودە است کە در سال ١٣٤٣ بە این پست منصوب گردید. وی اگر چە دارای مدرک عالی تحصیلی در غرب بودە است اما در زمامداری رضاخان میرپنج مشهور بە رضاخان سنگ بنیان آسمیلاسیون از طریق آموزش و پرورش را گذاشتە است. در دورە تصدی او شروع نظام جدید آموزشی بود. پس از ۱۳۴۷ او به عنوان وزیر مشاور و سپس معاون اجرایی نخستوزیر معرفی شد. او از اعضاء اصلی و هیئت اجرایی حزب ایران نوین بود.
شروع نظام آموزشی در بردارندە انکار هویت همەی ملتهای ایران و ایجاد یک دولت - ملت با یک پرچم مشخص بود. این موضوع در دوران رژیم پهلوی نە تنها در مدارس و آموزشگاەها اجرا نشد بلکە در تمام اموارات و شئونات مردم دخیل گردید. طوری کە امروز هم از خاطرەهای مردم دیار خود میشنویم کە پوشش اجباری کت و شلوار یا یکی از دیگر ابزاری کە در اختیارشان بود بر مردم ما تحمیل کردند.
هیچکدام از وزیران آموزش و پرورش در دو دورە رژیم پهلوی و ایران سوای از همدیگر نبودەاند. شاید بتوان گفت تنها تفاوت آنها در کروات و یقە آخوندی آنها بودە است اما فکری را پیرو کردەاند کە تا بە امروز نیز ادامە دارد.
تمامی وزرای آموزش پرورش رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی دشمن خفا یا آشکار سایر ملتهای دیگر ایران بودەاند. وزیری وجود ندارد از انکار و نفی ملتهای دیگر سخن نگفتە باشد یا برنامەهای آنان در راستای نفی و حذف نباشد. یا وزیرانی وجود دارد کە کار آنان در دوران جنگ ٨ سالە روانەکردن دانش آموزان بە جنگ بودە است و از آن نیز بە افتخار یاد کردە است.
امروز نیز این وزراء همان کاری را انجام میدهند کە دهەهای قبل انجام دادەاند با این تفاوت کە جبهەهای جنگ در سوریە، لبنان، فلسطین و کشورهای دیگر است. پخش فرم در مدارس برای اعزام بە جنگ سوریە نمود عینی این تفکر میباشد کە هنوز در تلاش برای آن هستند.
٧٠ وزیر آموزش و پرورش بر این موضوع کار کردەاند کە فارسی زبان رسمی باشد و معتقدند کە دیگر زبانها زیر مجموعە فارسی و گویشی از آن هستند. اما واقعیت آن است کە انکار زبان ملتهای جغرافیای ایران راه بە جایی نبردە است و باوجود سرکوب مدرسان و فعالین حوزە زبانهای غیر فارسی و بازداشت آنها بە علت تدریس زبان مادری اما همچنان ملل غیرفارس مصر بر حفظ هویت خویش هستند.
براساس اصل ١٥ قانون اساسی زبان مادری زبان و خطِ رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی بە تعبیر خودشان استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.
این اصل در قانون اساسی تکامل فکر دوران پهلوی در آموزش و پرورش است کە رژیم جمهوری اسلامی ایران توانستە است با یک اصل بە نام اصل ١٥ آن را بە عنوان قانونی اما با هدف تحریف واقعیت در سیستم سیاسی خود بگنجاند.
این اصل بە صراحت از چیزی حرف میزند کە هیچ زبان دیگری در ایران وجود ندارد مگر فارسی کە باید مکتوبات و نگارشها با این زبان باشد و باقی زبانهای دیگر محلی و قومی هستند.
این اصل گفتە است کە آموزش زبانهای دیگر نیز در کنار زبان فارسی آزاد است. بە شیوەای اشارە شدە است کە منت شدە و از سر خیر بە غیرفارسی زبانان این فرصت را میدهند.
در این اصل نیز اشارە نشدە است آیا زبان فارسی زبان یک ملت است یا یک قوم یا زبانی محلی است؟
این نکتە و خفاها در این اصل مبرهن است اما کسانی کە از این اصل قانون اساسی بە هیجان آمدە و در خود نمیگنجند هنوز کمی بە این موضوعات نیندیشیدەاند کە زبان فارسی در کدام مولفە جای میگیرد؟
در تاریخ ادبیات و زبان ایران بە دورانهایی میرسیم کە زبان کتابت و نگارش زبان فارسی نبودە است. زبان فارسی کە امروز ما میبینیم زبانی بودە است با فارسی پشتو، دری، زبان عربی بە شدت آمیختە بودە است. این زبان فارسی امروزی طی دورانهای بسیار قدیم بە زبان امروزی تبدیل شدە است. حتی اگر بە متون بسیار قدیمی مراجعە کنیم خواهیم دید کە زبان فارسی اصلا وجود نداشتە است و عربی بودە است.
این اصل کە بعضی از کژفهما به این بسندە کردەاند کە بلە در رژیم جمهوری اسلامی ایران هم زبان کوردی، تورکی یا بلوچی آزاد است اصلا فکر نکردەاند کە یا گویی اجازە فکر کردن بە خود را ندادەاند کە این اصل چگونە و تا جایی اجرا شدە است.
بسیاری نمونە دانشگاه کوردستان را میآورند کە زبان کوردی تدریس میشود و بە عنوان واحدی از دروس گذاشتە شدە و تمام!! اما همین افراد نمیگویند آیا زبان کوردی بە عنوان یک واحد درسی در دانشگاه امیرکبیر یا دانشگاههای اصفهان یک واحد درسی است یا اصلا مدرس زبان کوردی در این دانشگاهها وجود دارد؟
اگر زبان کوردی در دانشگاهها بە عنوان یک واحد درسی است پس چرا همین زبان در کنار زبان فارسی از اول ابتدایی همگام تدریس نمیشود؟. این پرسشها و چندها پرسش دیگر نشان از آن است کە زبانهای غیررسمی در ایران هیچ وقت چنان اجازەای نخواهند یافت کە رسما در مراکز عالی تدریس شوند. چرا چون بنیان این رژیم و رژیم قبلی بر انکار این ملتها و هویتها واقع شدە است.
نکتەای دیگر کە باید اشارە کنیم این است کە اگر زبانهای کوردی و عربی و غیرە در کنار زبان فارسی اجازە تدریس را دارند پس مراکز آموزش زبان مادری بە شیوە مراکز مردمی و انجمنهای علمی چە نقشی دارند؟ چرا آنان مرکز اصلی هستند؟ و خود میدانیم کە مدرسان این مراکز مردمی سر از کجا در آوردەاند یا بازداشت شدەاند یا از آنان تعهد گرفته شدە کە نباید بە کار خود ادامە دهند.
اگر این اصل است پس دلیلی وجود ندارد کە مانعی برای تدریس آن وجود داشتە باشد و دولت و سایر مراکز و ادارات مربوطە موظف هستند وسایل و امکانات را فراهم نمایند کە دانش آموز کورد یا عرب بتواند زبان مادری خویش را یاد بگیرد.
اما در مجلس رژیم جمهوری اسلامی ایران و سپس سایر مسئولان رژیم همیشە کە سخن از زبان مادری شد بی درنگ بسیاری از نمایندگان بە ویژە آنان کە ذوب در ولایت شدەاند سینە سپر کردە و مانع از اجرای آن شدەاند.
دلیلی کە این نمایندگان و سایر مسئولان میآورند این است کە اگر زبان مادری تدریس شود "شکاف قومیتی" ایجاد خواهد شد. این حرف در حالی است کە معلوم نیست شکاف قومیتی چە تعریفی دارد؟ یا اینکە قوم دربردارندە چە چیزی است؟
مقامهای رژیم جمهوری اسلامی ایران همواره با "آموزش به زبان مادری" مخالفت کردهاند؛ "آموزش زبان مادری" بر مبنای اصل ۱۵ قانون اساسی نیز دههها در ایران اجرا نشد.
اگر این اصل اجرا نشدە است نشان از این نیست کە مدیریتی برای اجرای آن وجود ندارد بلکە نشان از آن بودە کە تدریس بە زبان مادری از مقطع ابتدایی تا مدارج عالی بنیان این رژیم را در هم خواهد کوبید.
امروز نیز رضامراد صحرایی کە وزیر آموزش و پرورش است با سابقەای کە وی در پستهای حکومتی دارد نە تنها تدریس زبان مادری را فهم نمیکند بلکە وی بیشتر در صدد آموزش کودکانی میباشد کە بە جبهەهای جنگ بروند تا اندیشمند شوند.