د. مجید حقی
فلسفەی جمهوری اسلامی برای ادامە سلطە خود بر مردم ایران عبارت است از: "النصر من الخوف"، پیروزی از ترس است. این مبنای اکثر اعمال خشونت آمیز رژیم تهران علیه منتقدان، مخالفان، فعالان و بە ویژە فعالان حقوق بشر در جغرافیای سیاسی ایران است. پس از آغاز انقلاب "ژن، ژیان، ئازادی"، رژیم برای کنترل بحرانهای لاینحل و متدوام کشور به تروریسم روانی متوسل شد.
در ماەهای اخیر، قبل از سالگرد قتل حکومتی ژینا توسط رژیم جمهوری اسلامی و آغاز انقلاب "ژن ژیان، ئازادی"، رژیم یک سری تهدیدات را آغاز کرد از جملە اخراج بعضی از اساتید دانشگاەها و انتصاب "مداحان" به عنوان مدرس دانشگاه، اخراج و بازجویی از دانشجویان، فشار بر خانواده شهدای انقلاب ژینا و جلوگیری از برگزاری مراسم یادبود آنها از جمله این موارد است. بە خاطر ترس از نفوذ احزاب سیاسی کوردستان ایران، شدیدترین شکل تروریسم روانی رژیم در این مدت علیە کوردستان از طریق فشار بر دولت عراق و اقلیم کوردستان برای اجرای عهدنامە موسوم بە "امنیت مرزی بین دو کشور عراق و ایران" و سوق دادن نیروهای تا دندان مسلح رژیم بە نواحی مرزی بین شرق و جنوب کوردستان بود. هدف اصلی تروریسم در جمهوری اسلامی ایران ارعاب مردم است چراکە رژیم اسلامی مردم را دشمن خود میداند. جمهوری اسلامی ایران با استفاده از رسانەهای گروهی و ابزارهای ارتباط عمومی به طرق مختلف سطح و دامنه تروریسم دولتی خود را تعمیق و گسترش داده است. ارعاب و ایجاد فضای ارعاب به رژیم ایران کمک کرده است تا در بسیاری از زمینەها بقای خود را حفظ کند و مردم را از مبارزه برای حقوق خود باز دارد. رژیم ایران از طریق تروریسم روانی میخواهد مردم را با ارعاب مجبور به خدمت به خود کند و بی رحمانه فضای ترس و بی اعتمادی را بر مردم تحمیل میکند. سیاستی که باعث میشود مردم احساس ناامنی و درماندگی کنند.
تروریسم روانی مجموعەای از اعمالی است که بر وضعیت روحی و روانی جامعه تمرکز دارد تا باعث ایجاد ترس و اضطراب در بین افراد جامعه شود و افراد به دلیل بی ثباتی و ترس، عدم احساس امنیت و آرامش، نتوانند زندگی عادی خود را کنترل کردە و در مورد مسائل اجتماعی اظهار نظر کنند. هدف تروریسم روانی ایجاد ترس از طریق فشارهای روانی و عاطفی عمومی، هدف گرفتن تاریک ترین نقاط ذهن انسان، ایجاد شک، بی اعتمادی، شک به خود و پارانویا نسبت به دیگران، خود و جهان است.
یکی از ویژگیهای تروریسم روانی، تمرکز بر گروه و طبقه خاصی از جامعه است، به طوری که افرادی که در این زمینه فعالیت میکنند، چنان احساس ناآرامی و ترس میکنند که از ترس اخراج و قطع روزی و معاش جرأت پرداختن به مسائل اجتماعی را ندارند. اخراج دسته جمعی اساتید دانشگاه و جایگزینی آنها با "مداحان" و یا سلب حق تحصیل بسیاری از دانشجویان از نمونه این اقدامات است. در سلسله مراتب نیازهای مازلو، یکی از نیازها نیاز به احساس آرامش و امنیت است. وقتی این امر از فرد سلب میشود، نیازهای دیگر، از جمله نیازهای جسمانی، به تدریج به خطر میافتد.
تأثیر تروریسم روانی بر فرد در ارتباط با محیط
طبق گزارش سال ٢٠٠٨ سازمان بهداشت جهانی (WHO)، مشارکت در جامعه مدنی و فرآیند سیاسی برای سلامت و رفاه افراد ضروری است. مشارکت در کارهای اجتماعی احساس مسئولیت فرد را در قبال رفاه جامعه افزایش میدهد. تروریسم روانی رژیم ایران از طریق خشونت سیاسی توانایی افراد را برای مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی تضعیف میکند و موجب بی اعتمادی افراد به زندگی اجتماعی و سیاسی میشود. نتیجه آن انزوا و کناره گیری افراد از جامعه و از بین رفتن اعتماد به کار سیاسی و مشارکت سیاسی است. کاری که جمهوری اسلامی تا به امروز به طرق مختلف انجام داده، به حداقل رساندن مشارکت مردم در مسائل سیاسی و صرفاً از طریق رانت افراد وابسته و وفادار به نظام بوده است - چه این وفاداری ناشی از ایدئولوژی باشد یا منافع مالی. با این حال، تروریسم روانی باعث میشود که افراد امید خود را نسبت به تغییر در کشور از دست بدهند.
بە حاشیە راندە شدن و بی اعتمادی نتیجە خشونت سیاسی و تروریسم روانی است. تروریسم روانی موجب میشود کە افراد خود را از ارتباط جمعی و علنی و همچنین مسائل کلی مرتبط با جامعه باز بدارند. به دلیل تروریسم روانیای کە رژیم اعمال کردە، حتی جناحهای داخلی رژیم مانند "اصلاحطلبان" که حامیان اصلی و یکی از دلایل بقای جمهوری اسلامی هستند از فعالیتهای سیاسی عقبنشینی کردهاند. پژوهشهای سازمان جهانی بهداشت (٢٠٠٨) ثابت میکند که تروریسم روانی و خشونت سیاسی میتواند تواناییهای افراد را تضعیف کند و اعتماد به نفس خود را برای کمکهای اجتماعی در محیط اطراف خود از دست بدهند.
تروریسم روانی رژیم باعث میشود مردم اعتماد خود را نسبت به ساختار اخلاقی جامعه و انواع نهادهای دولتی از دست بدهند. همەی نظامهای اداری را دشمن خود بپندارند و حتی به فرآیندهای اداری اعتقادی نداشته باشند. تروریسم روانی تمایل افراد را برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی از جمله سازمانهای اجتماعی کاهش میدهد. رژیم برای حذف افراد از مشارکت سیاسی، فعالان سیاسی و زندانیان را شکنجه میکند و سعی میکند از طریق "اعترافات اجباری" در تلویزیون، افراد را مجبور به تسلیم در برابر رژیم کند. در بسیاری از دستگیری و بازجوییها رژیم علاوە بر تهدید دستگیر شدگان بە خشونت و اشد مجازات پیشنهاد خروج از کشور را میدهد و افراد را تشویق میکند که به کشورهای غربی پناه ببرند. این شکنجه انبوه اعضای جامعه، تروما و بیماری مزمنی را در فرد به جا می گذارد که باعث میشود افراد برای سالها از انسانیت خود محروم شوند.
تأثیر تروریسم روانی بر عملکرد جامعه
جامعه به طور کلی به عنوان شبکەای از روابط جمع شده در یک مکان فیزیکی، که دارای باورها، موقعیتها، نگرانیها، چشم اندازها و روابط مشترک است، تعریف میشود. قدرت و توانایی برقراری ارتباط برای سلامت افراد جامعه ضروری است، به ویژه زمانی که آنها در معرض آسیبهای شدید قرار میگیرند. تحقیقات حاکی از آن است که با توجه به قابلیتهای جمعی جوامع که ترکیبی از انسجام اجتماعی و تواناییهای افراد جامعه است، قابلیت جمعی به عنوان یک "واحد" کامل منجر به تغییر و تأثیرگذاری بر خیر عمومی و اعضای جامعه میشود. از سوی دیگر تروریسم روانی نه تنها توانایی افراد را برای عملکرد در جامعه کاهش میدهد، بلکه پایەهای جامعه را نیز سست میکند. تروریسم روانی باعث انحلال نهادهای اجتماعی، تضعیف تاریخ، باورها و ارزشهای جامعه و اغلب منجر به سردرگمی اجتماعی میشود. تحقیقات سازمان بهداشت جهانی ثابت میکند که آسیب به جامعه به عنوان فضای فیزیکی مشترک افراد منجر به زوال و تضعیف فرهنگ و هویت مشترک میشود. تروریسم روانی ظرفیت جامعه را مختل میکند، ترس و اضطراب جمعی را تقویت میکند و فعالیتهای جمعی جوامع را مختل میکند.
از زمان اعلام فرمان جهادی خمینی در ٢٨ مرداد ١٣٥٨، رژیم ایران نشان داده است که با کشتار دسته جمعی، تروریسم و بمباران روستاهای کوردستان، مراکز احزاب کوردستان ایران و حتی کمپهای آوارگان در اقلیم کوردستان، قصد دارد کل جامعه کوردستان را نابود کند. از نظر رژیم کورد خوب، کورد مرده هستند. انقلاب ژینا نشان داد که رژیم ایران تنها افراد را دشمن خود نمیبیند، بلکه با کل جامعە کوردستان سر دشمنی دارد. مطالعات خشونت سیاسی در کشورهای دیگر مانند ایرلند، بوسنی، سریلانکا، پرو، السالوادور و زیمبابوه ثابت میکند که خشونت سیاسی پیامدهای پایداری بر جامعه دارد، به ویژه تضعیف آموزش عمومی و جلوگیری از آموزش جامعه و تربیت رهبران آینده و از دست دادن چشم اندازی آیندە.
محیطهای فیزیکی با ایجاد آرامش، امنیت و هویت جمعی، تاریخ و غرور، جوامع را پرورش میدهند. اینها پویایی رابطه بین فرد و محیط را تشکیل میدهند. تخریب محیط فیزیکی، تروریسم روانی حس وحدت اعضای جامعه را از بین میبرد. تخریب محیط فیزیکی با تخریب فرهنگ مردم ارتباط مستقیم دارد. جمهوری اسلامی ایران از ابتدای حاکمیت خود با غارت معادن زیرزمینی، سدسازی به دور از استانداردهای زیست محیطی و علمی و غارت منابع آبی سعی در تخریب زیرساخت های زیست محیطی کوردستان داشته است. آخرین آن خشک شدن عملی دریاچه ارومیه است. تاکنون هیچ مطالعەای در مورد تاثیرات خشک شدن دریاچه ارومیه بر زندگی انسان و ارتباط آن با محیط زیست انجام نشده است، اما توجه به اثرات تخریب محیط زیست در رواندا، کشورهای بالتیک و کوزوو نشان میدهد که خشکاندن دریاچه چه میراث فاجعه باری بر محیط فیزیکی خواهد داشت. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ بیکاری در کوردستان ١٥ درصد است، در حالی که نرخ بیکاری در کل ایران ٩ درصد و در استانهای عمدتا فارس نشین تنها ٧ درصد است. بر اساس آمارهای رسمی، سالانه به طور میانگین از هر ١٠٠ هزار نفر ٩ تن در استانهای ایلام، کرماشان، لرستان، سنندج (کوردستان) و ارومیه جان خود را از دست میدهند، در حالی که این میزان در استانهای فارس نشین از جمله تهران پنج درصد است و شیراز و اصفهان، این رقم ٤.٥ در ١٠٠ هزار است.
کنترل محیط فیزیکی شکل دیگری از تروریسم روانی توسط رژیم اسلامی است. در اولین سالگرد شهادت ژینا امینی، رژیم اسلامی ایران علاوه بر میلیتاریزەکردن شهرستان سقز و دیگر شهرهای کوردستان، اطراف مزار ژینا را با تانک اشغال کرد. این نه تنها نشانه سیاست استعماری رژیم ایران در کوردستان است، بلکه نشانەای از اعلام جنگی نو علیە مردم کورد است. تروریسم روانی رژیم با برانگیختن حس ترس جمعی، فضای عمومی و اقدامات جامعه را تغییر میدهد. مطالعات خشونت در نیکاراگوئه، کلمبیا، گواتمالا، برمه و السالوادور نشان میدهد که خشونت سیاسی و تروریسم روانی بر توانایی و پتانسیل جامعه برای دستیابی به صلح و مقابله با خشونت سیاسی تأثیر دارد. ترس تودەای و انزوای عمومی منجر به توسعە و خشونت در درون جامعه میشود، هدفی که جمهوری اسلامی از طریق تروریسم روانی به دنبال آن است. رژیم ایران از تروریسم روانی به صورت برنامه ریزی شده برای کنترل جامعه و به عنوان روشی برای خشونت سیاسی استفاده میکند.
کنترل اماکن عمومی و از بین بردن حس آرامش عمومی در جامعه از طریق کنترل بازارها، مغازهها و جلوگیری از بە اصطلاح بدحجابی و کنترل پوشش مردم، یکی دیگر از انواع تروریسم روانی جمهوری اسلامی است. پیامد این نوع خشونت، تخریب روابط اجتماعی و ایجاد "ارزشهای متضاد" در جامعه است. این پدیده در آمار ایران به وضوح دیده میشود. طبق آمار روزنامەها سن تن فروشی در ایران به ١٤ سال و سن مصرف مشروبات الکلی در کشور به ١٥ سال رسیده است.
در نتیجه تروریسم روانی جمهوری اسلامی به نابودی جامعه مدنی و کاهش تعداد تشکلهای تاثیرگذار در جامعه میانجامد. اعضای جامعه احساس مسئولیت خود را نسبت به جامعه از دست میدهند و در بسیاری از زمینەها سازمانهای دولتی را که هیچ کارکرد سیاسی ندارند و صرفاً برای خدمت تأسیس شدەاند، رها میکنند. به همین منظور، رژیم ایران با اخراج و بازنشستگی اجباری معلمان، فشار بر دانشگاەهای کوردستان و حذف معلمان و دانشجویان فعال به عنوان رهبران بالقوه جامعه، سعی در بیگانگی افراد و جامعه دارد.
کارکرد نهادهای دولتی در خدمت تروریسم روانی رژیم
در یک جامعه دموکراتیک، آزادیهای اساسی، کثرت گرایی، مسئولیت و اعتماد متقابل منجر به توسعه فردی و رفاه اجتماعی میشود، در حالی که خشونت سیاسی و تروریسم روانی باعث ایجاد بحرانهای عمومی و اجتماعی میشود. در یک جامعه عادی، افراد برای ارائه فرصتها و مشارکت معنادار برای برآوردن نیازهای اولیه بهداشتی، رفاهی مانند سیستمهای واکنش اضطراری، آب، بهداشت و آموزش به ساختارهای دولتی تکیه میکنند. تروریسم روانی رژیم ایران ارتباط مستقیمی با سطح و کیفیت خدمات دولتی دارد. تروریسم روانی رژیم نه تنها به افراد و جامعه آسیب میرساند، بلکه باعث اخلال در سیستمهای اداری لازم برای زندگی روزمره نیز میشود. یکی دیگر از تاثیرات این سیاست ضعف بخش دولتی و از دست دادن احساس مسئولیت نسبت به اموال عمومی توسط افراد است. بر اساس گزارش مرکز جهانی شادی، از سال ٢٠١٨ تا ٢٠٢٣، ایرانیان جزو سه کشور خشمگین ترین جهان بودند. کە این محصول تروریسم روانی و خشونت سیاسی جمهوری اسلامی علیه مردم ایران است.
خشونت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی علیه ملت کورد، بازداشتهای فلەای و بمباران اردوگاەهای آوارگان شرق کوردستان واقع در اقلیم کوردستان، بمباران پایگاەهای احزاب و تروریسم موشکی نشانه این است که جمهوری اسلامی تنها هدفش نابودی افراد نیست، بلکه کلیت مردم کوردستان است. بدین منظور از طریق تروریسم روانی سعی میکند با تروریسم افق آینده خلق کورد را کور کرده و فعالان و رهبران عرصه جامعه را از بین ببرد و توانایی جامعه را برای توصیف یا برنامه ریزی برای آینده به خطر بیندازد. رژیمی که میتواند یک جوان را به خاطر "بی حجابی" بکشد، قادر به ارتکاب نسل کشی نیز است. بمباران مدارس و مهدکودکها ارتباط نزدیکی با نسل کشی دارد. تخریب فیزیکی محیط کوردستان با تخریب فرهنگ و هویت ملتها ارتباط مستقیم دارد.