شهرام سبحانی
هر ملتی در جهان دارای یک محدودە جغرافیای خاص است، کە متناسب با همان جغرافیا در جوامع بین المللی و نقشەهای سیاسی جهان شناختە میشود. کردستان هم همچون میهن کردها دارای چنین ویژگیهای خاصی بودە و همچون بعضی از دولتها در یکی از حساسترین نقطە های جهان -قلب خاورمیانە- واقع شدە کە در دهها سال گذشتە کانون تنشهای سیاسی دول منطقە و ابرقدرتها بودە است.
با نگاهی بە تاریخ نقشەهای سیاسی کردستان میتوان دریافت کە سرزمین تاریخی کردستان بسیار وسیعتر از کردستان امروز بودە، اما بە دلایل عداوتهای داخلی و توطئەهای استعمارگران خارجی وسعت بسیاری از خاک کردستان از کف مردمانش رفتە است.
کردستان پس از تقسیم بر چهار کشور هموارە از سوی هر چهار پایتخت هدف استحالە قرار گرفتە است. در وهلەی اول با انکار هویت ملی کردها و تلاش سیستماتیک برای ذوب فرهنگی و هویتی آنان و بعدها با سیاست اسکان ملیتهای دیگر در مناطق تاریخی کردستان، روند استحالەی هویتی کردها و اشغال سرزمینی آنان شدت گرفت. این سیاستها در کردستان و در سایر بخشهای کردستان نیز شیوەهای متفاوت بر سرزمین کردستان اعمال شد، تا اهداف دشمنان کرد کە همان ذوب و استحالەی تدریجی آنان است محقق شود. برای مثال در زمان رژیم سابق عراق سیاست "تعریب" بەمعنی عربی کردن مناطق مهم کردستان و اسکان عرب و ترکمنها در "کرکوک" بخشی از این سیاست بود، یا تلاش های اخیر اردوغان برای تغییر دموگرافی کردستان سوریە (روژاوا) و اشغال عفرین بخشی دیگر از این اقدامات علیە کردها و سرزمین تاریخی آنان بودە، کە این تهاجمات کماکان بە قوت خود باقی است.
برای شناخت آثار و تاثیرگذاری این سیاستها در کردستان ایران در طی ٤٤ سال حاکمیت جمهوری اسلامی بایستی نخست بە رویکرد و پیامدهای این سیاست رژیم نگاە کرد کە تاکنون برای مردم کردستان هیچ ارمغانی بجز فقر، بدبختی، فلاکت، بیکاری و... نیاوردە است. بنا بر آمارهای رسمی دولتی دو استان کردستان و کرمانشاە از چهار استان کردستان ایران رتبە های نخست بیکاری را در کل ایران دارند کە این خود همچون زمینەساز لازم برای کوچ اجباری کردها بە مرکز فاکتور اصلی اجرای سیاستهای تغییر دموگرافی کردستان میباشد. تداوم این وضعیت یعنی افزایش و تسریع کوچاندن کردها از سرزمین مادریشان در نهایت برای رژیم یک تیر و دو نشان است: جذب و ذوب کردها در شهرهای مرکز، و از طرفی دیگر تغییر بافت جمعیتی مناطق استراتیژیک کردستان و اسکان دادن فارس و تورک بجای آنها.
تغییر بافت شهری و روستایی در کردستان و برهم زدن و جابەجایی کردن مرزهایی جغرافیای یکی از سیاستهای دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای چند ملیتی بودە، کە در ایران توسط حاکمیتهای دیکتاتور یکی پس از دیگری بر ملیتهای این کشور تحمیل شدە است. از مهمترین پیامدهای این سیاست تشدید اختلافات قومی و ملی در کردستان و جلوگیری از اتحاد و همزیستی کنار هم میباشد کە زمینەی لازم برای تشکیل حاکمیت دمکراتیک را فراهم میآورد. برای مثال اختلافات آذریها و کردها در دوران حاکمیت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان در مناطقی نظیر ماکو، خوی، ارومیە کە با درایت رهبران دو حکومت و امضای توافقنامەای فیصلە یافت. اما بعد از انقلاب دیدیم کە رژیم جمهوری اسلامی چگونە با سیاستهای تفرقەافکنانە و تحریک موضوعات ملی و زبانی موجب بروز حوادث نقدە شد و تاکنون نیز بە انحاء مختلف بر تداوم اجرای آنان مصر است.
اما چرا این سیاستها بیشتر شهرهایی همچون سنندج، کرمانشاە، ایلام، مهاباد و... را هدف قرار دادە است. پاسخ تاریخی و سیاسی بە این پرسش این است کە این شهرها در پی هر تحول سیاسی در ایران کە منجر بە دگرگونی حاکمیت و استیکلای قدرت شود، برای کردستان سرنوشت ساز بودە و نقشی مهمی در ادارەکردن کردستان چە بە لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و .... ایفا میکنند. در طول ٤ دهە از حاکمیت رژیم در کردستان برای رژیم این حقیقت عیان بودە و هست کە شهرهای سنندج و مهاباد، بدلیل سابقەی درخشان مبارزاتی و سیاسی توانایی لازم برای رهبری جنبشها را دارا میباشند.
کرمانشاە نیز هدف دیگر جمهوری اسلامی برای عملی کردن سیاستهای تغییر دموگرافی کردستان میباشد. دلیل پتانسیل خاص اقتصادی بویژە وجود منابع نفتی فراوان در کرمانشاه سبب شدە کە رژیم هموارە در تکاپوی تغییر بافت جمعیتی این شهر باشد تا با برهم زدن تعادل جمعیتی کردها در این شهر هم بتوانند کنترل اوضاع را بدست گیرند و هم در صورت تغییرات سیاسی آیندە اهرمی برای اعمال فشار در دست داشتە باشند.