ارسلان عزیزی
شیرزاد حسن یکی از نویسندگان مطرح کوردستان عراق است، کە همراە عبدللـە سراج، نویسندە دیگری از همان دیار، سال ١٩٩٧ میلادی بە کنفرانس جهانی نویسندگان در شهر ماکولای فنلاند، دعوت شدە بود. عنوانِ کنفرانس، "زبان و شخصیت نویسندە" بود. این دو نویسندە، بە دلایل هویتی، با تأخیر زیادی بە کنفرانس رسیدە بودند. با این وجود، متن ارائە شدە توسطِ شیرزاد حسن، چُنان مورد تحسین حضار و نویسندگان قرار گرفتە بود؛ کە روز بعد از آن، پر تیراژترین روزنامەی فنلاندی "هلسینگین سانمات" از زبان "کریستینا مارکوین" روزنامەنگار بەنام آن کشور، نوشت؛ "تا آخرین لحظەی رسیدن شما، ما سرگرم یک بازی ادبی بودیم." از همین زاویە، اگر بە جنبش و خیزش یک سال گذشتە بنگریم؛ در واقع مرگ تراژیک ژینا در کلان شهر تهران و متن موجَز و مجمَلِ، حک شدە بر سنگ قبر غزال کوردستان؛ "از این بە بعد، نام تو رمز خواهد شد"؛ قواعد بازی سیاسی در ایران را، با چالش بزرگی روبرو کرد. شعارِ "زن، زندگی، آزادی" و برداشتن روسری، توسط گروهی از زنان شجاع در سقز و در نهایت تلاقی آتسفری کە از عکس و گزارشِ عكاس و خبرنگارانِ دلیر، ، همراە با ایستادەگی تحسین برانگیزِ پدر و مادر ژینا، در کنارِ حضور انبوە مردم سقز و شهرهای دیگر کوردستان، در گورستانِ آیچی، در جریان بەخاکسپاری دختر غریب زاگروس، همە و همە شرایطی را خلق کرد؛ کە چیدمان موزایک سیاسی در ایران را بە هم ریخت و مبارزات چند دهەی مردم را، وارد مرحلە و فاز متفاوت و جدیدی کرد. در واقع این همآوایی، گفتمانی را پدید آورد؛ کە سبب نوزایی، در همەی عرصەهای حیاتِ جامعەی ایران شد. کە بدونە شک، تواتر و دامنەی آن منطقە و جهان را هم، تحت تأثیر قرار داد. پر بیراە نخواهد بود، اگر گفتە شود؛ جنبشی کە از کوردستان شروع شد، همەی نحلەهای فکری و سیاسی و بسیاری از بنیانهای فرهنگی جامعە را سخت، درگیر خود كرد و آن را با چالش جدی روبرو کردە است. جامعەی ایران اکنون، از یک طرف تمام قد، پنجە در شاخ رژیم اهریمنی حاکم انداختە است و از سوی دیگر سخت در برابر آزمون و بازنگری در همەی آن گفتمانهای سیاسی، فرهنگی و فلسفی قرار دارد، کە بیش ازصدها سال است، ساختارهای فكری و اندیشیدەگیاش را بر آن بنیان نهادە بود. این پویش و پوست اندازی، البتە آنی نبود. اما نَزج و بروز بیرونی آن، هموارە، با سکتەهای فلج کنندە و با لِکنت زبان همراە بود. قبل از جنبش"زن، زندگی، آزادی" ما شاهد یک نوع زمینگیریی مُفلَک و آشفتگی گاهن جمعی و بحران و هرج و مرج، در رفتار و گفتمان عمومی جامعە، در طرح شعارهای اعتراضی خود بودیم. بە گونەای کە در برخی کلانشهرهای ایران، خیزشهای هر از چندگاهی، چنان بە ابتذال و نوستالژیی کودکانەای آلودە گشتە بود، کە چارەی راە را، تنها در رجعَت بە گذشتەی بە ظاهر پر هیمَنە، اما مملو از شَرّ و تباهی جسجو میکرد.
درونمایەی جنبش"زن، زندگی، آزادی" و شکلگیری گفتمان آزادیخواهیِ ترقیخواهانە در کوردستان، تاریخی فراتر از مرگ ژینا دارد. این گفتمان در کوردستان تازە و ابتدا بە ساکن بە بار ننشست. بدعت و نوآوری این جنبش، در واقع، در ارتقاء سطح محدود و فراگیریی حوزەی نفوذ و وسعتِ دامنەی تأثیر آن، در منطقە و سطحِ جهان بود. این فراگیری توانست، سبب شود تا جنبش مترقی جامعەی بە حاشیە راندە و مغضوب كوردستان، جایگاە واقعی خود را دریابد، قدرتمند شود و قد بکشد. اگر بە اکنونِ جغرافیای مبارزات سیاسی و فرهنگی، و تکان و زلزلەهایی کە پس از مرگ ژینا، بنیاد و باورهای فکری و عقیدتی بسیاری از ایرانیان را هدف قرار داد، بنگریم؛ خواهیم دید، کە جامعە وارد یک دگرگونی كیفی وسیع شدە و جهانبینی و در سطحِ دیدِ مردم، جهشِ بزرگی بە وقوع پیوستە است. بیش از ٤٤ سال است، مردم و احزاب کوردستان بە تنهایی و با صدای بلند، حامل پرچمی هستند، کە امروزە، در سراسر جهان بە اهتزاز درآمدە است. شعاری كە امروز با صدای بلند سردادە میشود، حتی میتوان، نشان آن را در گذشتەی ترانەهای عامیانەی مردم كوردستان سراغ گرفت. جنبش آزادیخواهی حقطلبانە و تلاشِ سخت کوشانە برای تغییر دموکراتیک در حوزە قدرت سیاسی، حتی بە قبل از وقوع انقلاب بدفرجام ٥۷ باز میگردد. تا این اینجای کار، پیروزی بزرگی برای مردم کوردستان حاصل شدە است. جنگ نابرابر و سخت، انبوە جانهای عزیزی كە در سایەی سكوت و گاهن همدلی با دشمنان بزرگ مردم، فنا شدند و در نهایت جامعە، از وجودشان بی بهرە شد. این همە در سایەی توهمات پوشالی از مردمی صلحدوست و حقطلب بە وقوع پیوست.
جنبش " زن، زندگی، آزادی" در یک سال گذشتە، توانست، بسیاری از سنگرهای حکومت ولایی را فتح كند. توانست با قدرت، بذر تغییر در کویر برهوت و سرگشتگی تاریخی بسیاری از ایرانیان متوهم بکارد. اما نتوانست این واقعیت ملموس را بە بسیاری از نخبگان داعیەی قدرت، در فردای پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی حقنە کند؛ كە ایران آزاد و دمكراتیک، بدونە پذیرش تنوع های ملی و اتنیكی و یافتن راهكارهای بنیادی، در راستای رفع تبعیضهای سیستماتیك دیرپا و كشندە، عملن غیرممكن است.
ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، قطعا پاسخ بسیاری از بن بستها و بحرانهای كنونی را با خود خواهد داشت. بسیاری از بحرانهای عمیقِ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی كنونی، نتیجەی مستقیمِ حكمروایِی سردمدارانِ تبهكارِ جمهوری اسلامی است. همەی اپوزیسیون، از چپ و راست گرفتە، تا ملی مذهبیها و بسیاری از اصلاحطلبانِ سابق و بە تَبَعِ آن، افكار عمومی جامعە، با پزیرش تمام تفاوتهای فکری و ایدئولوژیکی کە در ذات آنها وجود دارد؛ با رفع تبعیض علیە اقلیتهای دینی، جنسی و جنسیتی و آزادیهای فردی و اجتماعی، برابریِ حقوقی زنان و مردان، آزادی پوشش، سكولاریزم و بسیای دیگر از بن بستها و گرە کورهای کنونی؛ متفق و هم صدا هستند. آنچە غایبِ بسیاری از منشورها، اتحادها و ائتلافهای سیاسیِ پس ازخیزش و جنبش ژینا است، پذیرشِ بدون لُكنتِ تنوع گفتمانِ ملی، و ارائە راهكار عملی، برای رفع تبعیض از آنها است. پرواضح است، هرگونە راە حلی كە در آن، از پذیرش تنوع ملی سرباز زند و پاسخی برای رفع تبعیض های دیرینەی ملی نداشتە باشد؛ نهایتن بە بازتولید دوبارە استبداد و خودکامگی در کشور منتهی خواهد شد. این مهم را باید، با صدای بلند بە همەی ایرانیانِ متوهم گوشزد کرد؛ ایران آزاد، دمکرات و فارغ از هرگونە تبعیض و سیطرەی دوبارەی استبدادِ فردی و خودکامگی ویرانگر، در کنار رفع همەی بحرانها و تبعیضهای کە بە آن اشارە شد؛ با حذف و تحریف واقعیتهای وجودی تنوعِ ملی و عدمِ پذیرش رنگارنگی و رنگین کمانی موزایک سیاسی و فرهنگی ایران، ممکن نخواهد بود.