د. مجید حقی
بودجە توسعە زبان فارسی در ایران در سال ١٤٠٠ حدود ٥٧ میلیارد تومان بود. ایران برای ساخت هر واژە تازە فارسی ١١ ملیون تومان هزینە میکند. خامنەای رهبر جمهوری اسلامی در خرداد ١٣٩٨ بر لزوم حفظ قوت و اصالت زبان فارسى بە عنوان "ارکان هویت ملی ایران" تاکید کرد. محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در ٢١ خرداد سال جاری افزایش بودجە فرهنگی گسترش زبان فارسی را یک از اولویتهای اصلی دولت رئیسی خواند. این در حالی است کە زبانهای دیگر در جغرافیای سیاسی ایران شامل تورکی آذربایجانی، کوردی، ترکمنی، گیلکی، عربی، بلوچی و دیگر زبانها نە تنها بودجەای برای آنها تخصیص دادە نشدە است، بلکە فعالان فرهنگی این زبانها کە داوطلبانە و با هزینە خود جهت احیاء و زندە کردن زبان و فرهنگشان تلاش میکنند، توسط رژیم ایران دستگیر شدە و احکام سنگینی برآنها تحمیل میشود. نمونە آن صدور حکم پنج سال زندان قطعی برای "زهرا محمدی" معلم زبان کوردی در سال ٢٠١٩ در سنندج است. هماکنون بیش از دهها تن از از فعالان زبان ملل تحت ستم بە جرم تدریس بە زبان مادریشان در زندانهای جمهوری اسلامی بەسر میبرند.
آپارتاید زبانی کە بە آن گلوتوفوبیا نیز گفتە میشود یک رفتار ناعادلانە است مبتنی بر استفادە از زبان و ویژگهای یک زبان علیە زبانهای دیگر. برای مثال یک زبان در میان زبانها از طرف حاکمیت یک کشور بە عنوان زبان "رسمی" تعیین شدە و کسانی کە زبان مادریشان زبانی غیر زبان "رسمی است" بطور خودکار دربارە ثروت، تحصیل، موقعیت اجتماعی، شخصیت یا سایر صفات شخصی دیگر مثلا لهجە صحبت کردن مورد قضاوت قرار گرفتە و حقوقشان نقض میشود. نویسندە و زبانشناس فنلاندی خانم توە سکوتناب کانگاس ( Tove Skutnabb-Kangas) در اواسط دهە ١٩٨٠ تبعیض یا آپارتاید زبانی را معنی تبعیض بر ملل دیگر از طریق زبان کە میتوان آن را بە عنوان "ایدئولوژیها و ساختارهایی برای مشروعیت بخشیدن، ایجاد و تولید تقسیم نابرابر قدرت و منابع بر اساس زبان تعریف کرد". تبعیض زبانی یکی از نشانەهای بارز آپارتاید اجتماعی و فرهنگی از طرف ملت حاکم است.
انتخاب زبان فارسی بە عنوان زبان "رسمی" یا زبان غالب در ایران نە تنها باعث همگرایی ملیتهای ایران نشدە است بلکە باعث تمایز در رشد فرهنگی، اجتماعی و اقتصاد مناطق ملی شدە است و این خود باعث میشود زبان فارسی بە عنوان یک زبان استعماری در میان دیگر ملل جغرافیایی ایرانی دیدە شود. زبان استعماریی کە فقط بە نفع نخبگان وابستە بە دولت بودە و منافع و حقوق بخش اعظم جمعیت غیرفارس را ضایع میکند. اگرچە زبان فارسی شاید یک زبان زیبا یا غنی باشد ولی زبانی خنثی نیست زیرا با استفادە از مفاهیم و ارزش فرهنگی تک زبانی خود در کشور سعی در انحلال زبانها، فرهنگها و ارزشهای دیگر کردە است.
طبیعی است کە انسان بخواهد بە یک جامعەای تعلق داشتە باشد. یکی از روشهای انجام این کار تعلق بە گروههای اجتماعی و زبانی است. درحالی کە بعضی از گروهها بە راحتی میتوانند توجە دولت و سرمایە دولتی را بە خود جلب کنند، در مقابل گروههای دیگر مثل گروههای ملیتی و قومی و زبانی نە تنها مورد توجە دولت مرکزی قرار نمیگیرند بلکە تشکیل چنین گروههایی باعث تبعیض و تهدید آنها از طرف دولت مرکزی میشود. زبانشناس آمریکایی کارمن فوت (Carmen Fought) بر این عقیدە است کە چگونە استفادە از زبان توسط یک فرد ممکن است بە شخص دیگری اجازە دهد آنها را در یک گروە اجتماعی خاص طبقەبندی کند. بەعنوان مثال در ایران آنچە مشاهدە شدە است این است کە از نظر فارس زبانها، کسانی کە بە زبان کوردی یا تورکی صحبت میکنند کمتر دارای هوش پایین و یا بیفرهنگ میباشند و در مقابل تهرانیهای یا مرکزنشینان کە فارس زبان هستند، هم با کلاس و هم بافرهنگاند. زبانهای غیر فارسی مبدل بە پلی برای پیش داوری علیە ملل غیرفارس توسط ناسیونالیزم حاکم گشتند.
استعمار زبانی بر سنتها و فرهنگ و ارزشهای جوامع غیرفارس تاثیر مخربی گذاشتە است. مردم غیرفارس بە دلیل عقب نگەداشتن زبان و فرهنگشان توسط دولت مرکزی، ناچار بە استفادە از زبان فارسی برای تجارت، روابط اداری و حقوقی تبدیل شدەاند و زبانهای دیگر در معرض تهدید و نابودی قرار دارند. استعمار زبانی از طریق تجارت و فیلم و ژنوساید فرهنگی باعث از بین بردن جوامع غیرفارس میشوند. استفادە از زبان فارسی در تحصیل، تجارت و صنعت یکی از سیاستهای دولت مرکزی ایران است برای تغییر و از بین بردن فرهنگ و زبانهای دیگر در ایران. تضعیف فرهنگ واحد این ملیتها از طریق حملە فرهنگی سبب شدە است کە مردم مناطق غیرفارس نتوانند متحدانە جهت توسعە مناطق خویش تلاش کنند و این خود سلاحی شدە است در دست حاکمان ایران تا بتوانن جوامع غیرفارس را چند قطبی کردە و مانع اتحاد آنها شوند. استعمار مرکزی علیە ملل غیرفارس برخلاف استعمار کشورهای مانند انگلیس و کشورهای استعمارگر غرب تنها درصدد غارت منابع زیرزمینی مناطق غیرفارس نیست، بلکە همچنین تمرکز دیگر دولت ایران تلاش برای از بین بردن زبانهای غیرفارسی میباشد. زبان فارسی بە نوعی تبدیل بە اختلاف طبقاتی نیز شدە است. آنکە زبان مادریش فارسی باشد بطور طبیعی از نظر طبقاتی ارجحیت دارد بر یک غیرفارس.
چندین نظریەپرداز پسااستعماری دربارە رابطە میان تبعیض زبان و ستم بر فرهنگهای ملل دیگر پژوهش کردەاند. نویسندە برجسته کنیایی Ngugi wa Thiong'o ، در کتاب "Decolonizing the Mind" خود استدلال میکند که زبان هم وسیله ارتباطی است و هم حامل فرهنگ است. در نتیجه، تبعیض زبانی ناشی از استعمار، پاک کردن تاریخ و هویتهای قبل از استعمار را تسهیل کرده است. در کتاب Decolonizing the Mind بەعنوان نمونە از بردگان آفریقایی یاد شدە است کە استفادە از زبان مادری آنها ممنوع بود. این امر باعث قطع ارتباط زبانی و فرهنگی بین بردگان با آفریقا شد. همان نشانەها را ما در تهران و شهرهای بزرگ مرکزی ایران بین فرزندان خانوادەهای غیرفارس مشاهدە میکنیم، کە با گذشت زمان نە تنها زبان مادری خود را فراموش کردەاند بلکە با فرهنگ ملی و بومی خود نیز فاصلە گرفتەاند.
تبعیض زبانی اغلب از طریق آموزش و پرورش تولید و بازتولید میشود. در مناطق غیرفارس بە دلیل بیگانە بودن زبان فارسی در آغاز تحصیل بچەهای اول ابتدایی باعث کندی یادگیری بچەهای غیرفارس و در نتیجە این اختلاف با مناطق فارس زبان کیفیت آموزش پایینتر میباشد. سیاستی نرم کە در راستای سرکوب و استعمار زبانهای دیگر اعمال میشود.
هرچند تسلط بر زبان استعماری ممکن است فرصتهای اقتصادی بهتری برای مردم غیرفارس فراهم کند، اما کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل تاکید میکند کە کودکان حق دارند از زبان مادری خودشان استفادە کنند. سرکوب زبانهای غیرفارسی در سیستم آموزشی ایران با این معاهدە کە ایران نیز آن را امضاء کردە است مغایرت دارد. علاوە بر این کودکانی کە مجبور میشوند از همان بچگی بە زبانی بیگانە تحصیل کنند در معرض آسیب قراردارند و باعث میشود نرخ بیسوادی عمومی بالا رود. بە عنوان مثال هنگامی کە فرانسویها مانند رژیم مرکزی ایران بە بهانە "تمدن" در الجزیرە بودند زبان فرانسوی را بە زبان الجزایریها تحمیل کردند. در آن دوران میزان سواد در الجزایر بیش از ٤٠ درصد بود و پس از ورود فرانسویها تا خروج آنها از الجزیرە در سال ١٩٦٢ میزان سواد در الجزیرە در بهترین بهترین حالت ١٠-١٥٪ بود.
در مناطق غیرفارس، زبان فارسی مانند همچون زبانهای استعماری بە عنوان زبان حاکمیت و تجارت استفادە میشود. ممکن است حتی تحت قوانین جمهوری اسلامی مردم غیرفارس برای مقامهای دولتی مثل شورای شهر، استانداریها و حتی مجلس شورای اسلامی از حق رای برخوردار باشند. ولی تقریبا همیشە بە دلیل اینکە فارسی را روان صحبت نکردن مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرند و کمتر شانس آن را دارند در مقام مسئول پایە بلند دولتی قرار بگیرند. بعلاوە این امر باعث میشود مردم نتوانند بە زبان مادری خود مسائل حقوقی و اداری خود را حل کنند و این باعث میشود مردم با موانع جدی برای حضور در نهادهای عمومی و دولتی روبرو شوند.
سیاستهای زبانی دولت مرکزی ایران باعث تبعیض زبانی کە شامل رفتار واقعی افراد براساس استفادە از زبان است میشود. مثالهای زیادی را در ایران میتوان در محل کار، بازاریابی و سیستمهای آموزشی مشاهدە کرد. بەعنوان نمونە در کلاسهای درس معلمین عملا دانشآموزان را بە استفادە از زبان فارسی مجبور میکنند. زبان و گویش مردم غیرفارس یکی از عوامل تبعیض و منشاء مشکلات عدیدی در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم غیرفارس است.
در نتیجە این سیاستها موجب تهدید، حذف یا از بین رفتن زبانهای غیرفارسی میشود. تخصیص بودجە کلان برای زبان فارسی تهدیدی است علیە زبانهای غیرفارسی و ملتهای غیر فارس. این هجوم فرهنگی باعث شدە است کە زبانهای دیگر تحت شعاع زبان فارسی قرار گرفتە و بەعنوان نمونە زبان محاورەای مردم بیشتر با فارسی مخلوط شود. این در درازمدت باعث متلاشی شدن زبانها شدە بە گونەای کە زبانهای دیگر تحت تاثیر زبان فارسی قابل تشخیص نباشند.
برای ملل کورد، تورک، عرب و ... زبان مادری بخش اساسی از هویت گذشتە و کنونیشان است. تنها تغییر در سیاست زبانی و توسعە برابر زبانهای غیرفارسی باعث ایجاد همگرایی ملی و حس "ایرانی بودن" میشود تا بتوان بە آیندەای مشترک، دمکراتیک با زبانها و فرهنگهای گوناگون امیدوار بود. در غیر این صورت نجات و رهایی ملل تحت ستم بر حفظ هرگونە چهارچوب جغرافیایی و رنگ پرچمها ارجحیت دارد.