احسن حسنپور
نهضت مقاومت، گروهی سازمانیافته از افرادی است که تلاش میکند در برابر دولت یا یک قدرت اشغالگر مقاومت کند، که این امر به ایجاد اختلال و ناآرامی در نظم و ثبات جامعه منتهی میشود. چنین جنبشی ممکن است به دنبال دستیابی به اهداف خود از طریق استفاده از مقاومت غیرخشونتآمیز (گاهی اوقات به عنوان مقاومت مدنی نامیده میشود)، یا استفاده از زور، چه مسلحانه و چه غیرمسلحانه باشد. در بسیاری از موارد، همانطور که به عنوان مثال در ایالات متحده آمریکا در طول انقلاب آمریکا، یا در نروژ در جنگ جهانی دوم رخ داد، یک نهضت مقاومت ممکن است هم از روشهای خشونتآمیز و هم خشونتآمیز پرهیز استفاده کند.
فرهنگ لغت آکسفورد استفاده از واژه "مقاومت" در معنای مخالفت سازمانیافته با یک مهاجم را از سال ١٨٦٢ ثبت کرده است. استفاده مدرن از اصطلاح "مقاومت" با بسیاری از جنبشها در طول جنگ جهانی دوم، بەویژه مقاومت فرانسه، گسترش یافت. استفاده از اصطلاح "مقاومت" برای نامگذاری یک جنبش که قبل از جنگ جهانی دوم این تعریف را داشته باشد، ممکن است توسط برخی بەعنوان یک سابقه تاریخی در نظر گرفته شود. با این حال، چنین جنبشهایی قبل از جنگ جهانی دوم وجود داشتهاند برای مثال در مبارزات علیه استعمار و اشغالهای نظامی خارجی. اما بعد از جنگ دوم جهانی اصطلاح "مقاومت" تبدیل به یک اصطلاح عام شده است که برای نامگذاری جنبشهای مقاومت زیرزمینی در هر کشوری استفاده شده است.
مکانیسم حقوقی شناسایی بەعنوان مقاومت
هیچ مکانیسم حقوقی جهانشمول و مشخصی برای تبدیل شدن یک گروه به نهضت مقاومت وجود ندارد. در عوض، این فرایند بیشتر تحت تاثیر عوامل سیاسی، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی میباشد. در اینجا چند نکته کلیدی وجود دارد:
هیچ قانون بینالمللی یا داخلی مشخصی وجود ندارد که بەطور جامع و استاندارد تعریف کند که چه زمانی یک گروه بەعنوان نهضت مقاومت شناسایی میشود.
اغلب، تصمیم برای شناسایی یک گروه بەعنوان نهضت مقاومت بیشتر بر مبنای تفسیرهای سیاسی و منافع استراتژیک صورت میگیرد تا استناد به معیارهای حقوقی مشخص.
در برخی موارد، کسب مشروعیت بینالمللی میتواند برای گروههای مقاومت حیاتی باشد، اما این مشروعیت بیشتر بر پایه حمایت سیاسی و دیپلماتیک است تا یک فرایند حقوقی قطعی.
در برخی موارد، قوانین بشردوستانه بینالمللی میتوانند بر تعریف و درک نهضتهای مقاومت تاثیر بگذارند، خصوصاً در مورد مسائلی مانند حمایت از غیرنظامیان و استفاده از خشونت.
بنابراین، شناسایی یک گروه بەعنوان نهضت مقاومت بیشتر یک فرایند سیاسی و اجتماعی است تا یک فرایند حقوقی با قواعد و معیارهای مشخص. این فرایند میتواند بسیار پیچیده باشد و تحت تاثیر شرایط خاص هر مورد قرار گیرد.
امتیازات شناسایی یک گروه بەعنوان نهضت مقاومت
١. مشروعیت بینالمللی: شناسایی بەعنوان یک نهضت مقاومت میتواند به یک گروه مشروعیت بینالمللی بخشد. این امر میتواند در دستیابی به حمایت دیپلماتیک و سیاسی از کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی کمک کننده باشد.
٢. دسترسی به حمایت و منابع: با کسب مشروعیت، یک نهضت مقاومت ممکن است به منابع مالی، تسلیحاتی، آموزشی، یا حتی پشتیبانی نظامی از طرف حامیان بینالمللی دست پیدا کند.
٣. تاثیر بر افکار عمومی: مشروعیت بینالمللی میتواند تاثیر قابل توجهی بر رویکرد رسانهها و افکار عمومی داشته باشد، که این امر میتواند به نفع آن نهضت در ارتباط با روایتهای خودش و موضعگیری در برابر مخالفانش باشد.
٤. حمایت حقوقی: در برخی موارد، نهضتهای مقاومت ممکن است تحت حمایت قوانین بینالمللی مانند کنوانسیونهای ژنو قرار گیرند، که میتواند حقوق بیشتری برای اعضای آنها در زمینه معامله به هنگام اسارت و حمایت از غیرنظامیان فراهم کند.
٥. افزایش حمایت داخلی: شناسایی بینالمللی میتواند به افزایش حمایت داخلی برای یک نهضت مقاومت منجر شود، چرا که حس مشروعیت و پیروزی بالقوه میتواند مردم را بیشتر به سمت حمایت از آن گروه سوق دهد.
٦. تاثیر بر مذاکرات و راه حلهای سیاسی: یک نهضت مقاومت مشروع ممکن است بهتر بتواند در مذاکرات سیاسی شرکت کند و برای دستیابی به اهداف خود از راههای دیپلماتیک استفاده کند.
مسئولیت شناسایی یک گروه بەعنوان نهضت مقاومت
رعایت قوانین بینالمللی: نهضتهای مقاومت که به دنبال مشروعیت بینالمللی هستند، باید قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی را رعایت کنند، مانند قوانین بشردوستانه بینالمللی و کنوانسیونهای ژنو.
حفاظت از غیرنظامیان: این گروهها باید از غیرنظامیان در مناطق تحت تاثیر فعالیتهای خود محافظت کنند و از هدف قرار دادن آنها خودداری کنند.
مسئولیت در برابر جرائم جنگی: در صورت استفاده از خشونت، نهضتهای مقاومت مسئول رعایت قوانین جنگی هستند و میتوانند در صورت ارتکاب جرائم جنگی مورد پیگرد قرار گیرند.
شفافیت و پاسخگویی: ممکن است از نهضتهای مقاومت انتظار رود که در مورد اقدامات و سیاستهای خود شفاف و پاسخگو باشند، به ویژه در مقابل حامیان بینالمللی و جوامع محلی.
نمونههای شاخص تاریخی
جنگ استقلال الجزایر علیه فرانسه
این جنبش از سال ١٩٥٤ تا ١٩٦٢ ادامه یافت و با هدف دستیابی به استقلال از فرانسه بود. جبهه آزادیبخش ملی الجزایر از استراتژیهای گوناگونی برای مبارزه با حضور نظامی و سیاسی فرانسه استفاده کرد و نهایتاً منجر به استقلال الجزایر شد.
مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم
این جنبش علیه اشغال نازیها در فرانسه فعالیت داشت و شامل عملیاتهای چریکی، جمعآوری اطلاعات و کمک به اسرای جنگی فراری بود.
جنبش استقلال هند علیه بریتانیا
رهبری شده توسط چهرههایی مانند مهاتما گاندی، این جنبش از روشهای خشونتآمیز پرهیز برای مبارزه با استعمار بریتانیا استفاده میکرد و نهایتاً منجر به استقلال هند در سال ١٩٤٧ شد.
جنبش مقاومت ویتنام علیه فرانسه و بعد ایالات متحده
این جنبش در مقابله با استعمار فرانسه و سپس در جنگ ویتنام علیه نیروهای آمریکایی و دولت جمهوری ویتنام جنوبی فعالیت داشت.
جنبش آزادیبخش فلسطین
این جنبش برای مبارزه علیه اشغال و به دست آوردن حقوق ملی فلسطینیها شکل گرفته است. جنبش مقاومت در آفریقای جنوبی علیه آپارتاید رهبری شده توسط نلسون ماندلا این جنبش به مبارزه علیه سیستم نژادپرستانه آپارتاید پرداخت و نهایتاً منجر به پایان آپارتاید و تاسیس دموکراسی در آفریقای جنوبی شد.
جنبش حقوق مدنی آمریکا
این جنبش به دنبال برابری حقوقی برای افراد آفریقایی-آمریکایی بود. رهبرانی مانند مارتین لوتر کینگ از تاکتیکهای غیرخشونتآمیز برای مبارزه با تبعیض نژادی و دستیابی به اصلاحات قانونی استفاده کردند.