رضا دانشجو
چند سال پیش و بعد از کشته شدن تروریست قاسم سلیمانی توسط ایالت متحده آمریکا، خامنەای رهبر رژیم جمهوری اسلامی در واکنش به این اقدام خبر از یک "انتقام سخت" داد. بعد از این سخنان دستگاه تبلیغاتی رژیم برای توجیه ناکامی خود و دلداری دادن طرفداران نظام شروع به بزرگنمایی سخنان خامنەای کرد. مدتی بعد رژیم جمهوری اسلامی به پایگاه عین الاسد متعلق به نظامیان آمریکا در عراق حمله کرد، این حمله با تبلیغات فراوان صورت گرفت . حملەای که هرگز از سمت طرف مقابل با واکنشی روبرو نشد! در مورد آمار کشتەها و مجروحان این حادثه هم هیچ گاه اطلاعات دقیقی منتشر نشد. در حالیکه جمهوری اسلامی از دهها کشته و مجروح در این حادثه خبر میداد، تنها تصاویر منتشرشده از این رویداد، چند ساختمان تخریب شده بود. حالا بعد از گذشت چند سال از این حادثه، دونالد ترامپ رئیس جمهور وقت ایالت متحده آمریکا در یک سخنرانی، روایتی کاملا متفاوت از این رویداد میدهد. ترامپ میگوید: آمریکاییها قبل از این حمله توسط رژیم جمهوری اسلامی از آن مطلع شده بودند! در واقع آنچه اتفاق افتاده است مطابق معمول یک شوی رسانەای برای نشان دادن قدرت خیالی دیکتاتور و فریب اذهان عمومی بوده است، بخشی از دستگاه پروپاگاندای چهل و چند ساله رژیم ولایت فقیه!
پروپاگاندا نقش مهمی در حیات سیاسی همه دیکتاتورها بازی کرده است، صرف نظر از آنکه آنها چه باور فکری داشتەاند و چه هدفی را دنبال میکردەاند. نمونەهای تاریخی فراوانی وجود دارد که اهمیت این موضوع را برای دیکتاتورها نشان میدهد. آنچه مائوئیستها در چین یا لنینیستها در شوروری سابق به مردم میگفتند هرچند نگرشی متفاوت از افکار مارکس بود اما به همان اندازه تصویر غیر واقعی و رویایی از واقعیتهای موجود هم بود. از آلمان نازی به عنوان یکی از مبتکرین در عرصه تبلیغات و پروپاگاندا یاد میشود؛ تجمعات باشکوه چند ده هزار نفری با لباسهای یکدست و دستگاه عریض و طویل پروپاگاندا و دروغ سازی بازیگران مهم این عرصه بودند.
هیتلر پروپاگاندا را رمز موفقیتش میدانست. او در گردهمایی سالانه حزب نازی در سال ۱۹۳۶ در نورنبرگ گفت: "پروپاگاندا ما را بر سر قدرت آورد، بعد ما را قادر کرد در قدرت بمانیم و ابزارهای فتح دنیا را هم به ما خواهد داد."
جمله معروف گوبلز وزیر تبلیغات هیلتر بعد از گذشت سالها هنوز هم یکی از مهم ترین نقل قول ها در دنیای پروپاگانداست: "دروغ هر چه بزرگتر باشد باور کردن آن سادەتر است."
نقل است در زمان حکومت "انور خوچه " دیکتاتور آلبانی رادیو تیرانا به چندین زبان مشغول توصیف بهشت خیالی کمونیستها برای شنوندگان بود بعد از مرگ انورخوچه وقتی اروپاییها فرصت پیدا کردند تا از آلبانی بازدید کنند جز هزاران سنگر بتونی ساخته شده توسط کمونیستها برای جنگ خیالی با امپریالیسم! چیزی جز فقر و ویرانی نیافتند.
پروپاگاندا اولین بار توسط پاپ گریگوری شانزدهم رهبر کاتولیکهای جهان به کار گرفته شد. پاپ کسانی را برای تبلیغ آیین مسیحیت به نقاط مختلف فرستاد. واژه پروپاگاندا به مرور معنای و مفهومی کاملا متضاد پیدا کرد. در قرن نوزدهم این واژه از دنیای مسیحیت فاصله گرفت و با گسترش دموکراسی ابتدا وارد عرصه رقابتهای سیاسی شد. جنگ جهانی اول و دوم نقاط عطف در سیر تاریخی واژه پروپاگاند است. حالا دیگر پروپاگاندا معنی کاملا متفاوت با خواستگاه آن پیدا کرده است.
کیمیال یونگ پروپاگاندا را اینگونه تعریف می کند: "بهره گیری کم و بیش عمدی منظم و طراحی شده از نشانەها که به عمد از طریق تلقین و تکنیکهای روانی مناسب انجام میشود و با هدف تغییر و کنترل افکار عقاید ارزشها و در نهایت تغییر رفتار آشکار افراد به سوی مسیر تعیین شده همراه است."
برای موثر بودن پروپاگاندا شرایط باید مناسب باشد. بعد از جنگ جهانی اول، وضع اقتصادی آلمانیها فجیع بود و شکست در جنگ و شرایطی هم که بعد از جنگ به آنها تحمیل شد تحقیرشان کرده بود. صداهایی زیادی در آلمان بلند بود برای یک "رهبر مقتدر" که در نقش منجی ظاهر شود.
برای پروپاگاندا تکنیکهای مختلفی ذکر میشود که مهم ترین آنها را میتوان القای غیر مستقیم، فریب و دروغ، تحریک عاطفی، ایجاد ترس و وحشت، تکرار، تزیین و بزرگنمایی، نام گذاری و برچسب زدن، مغلطه و استدلال بد میتوان نام برد.
رژیم جمهوری اسلامی به مانند همه دیکتاتورها در طول دوران حیات ننگین خویش، پروپاگاندا را به عنوان ابزاری قدرتمند در جنگ علیه دشمنان و مخالفان خویش به کار برده است. با نگاهی کوتاه به رویدادهای بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی میتوان شواهد و نمونەهای بسیاری برای این موضوع پیدا کرد. تحریک عاطفی را شاید بتوان یکی از مهم ترین تکنیکهای جنگ روانی جمهوری اسلامی نام برد. رژیم ولایت فقیه همیشه در شرایط بحرانی، با ایجاد یک سناریوی ساختگی و تحریک عاطفی مردم تلاش کرده است ضمن به حاشیه کشاندن اصل موضوع، حداقل بخشی از جامعه را برای مدتی کوتاه دوباره با خود همراه کند. آخرین نمونه راه میتوان حمله کور به شاهچراغ در آستانه سالگرد انقلاب ژینا عنوان کرد، که رژیم کوشید با پروژه کشته سازی و تحریک عاطفی افکار عمومی مانع تمرکز مردم بر جنایات رژیم در انقلاب ژینا شود. وارد کردن مردم بی گناه غزه به جنگی خانمانسوز با همدستی حماس، بخشی از همین سناریوی تحریک عاطفی است.
ایجاد ترس و وحشت یکی از دیگر تکنیکهای جنگ روانی است. پروپاگاندای نازیها همواره با خشونت و ارعاب توام بود. حتی پیش از آنکه در ۱۹۳۳ با رای مردم به قدرت برسند، خطشکنها (stormtroopers)، نیروی شبه نظامی نازیها، اغلب در خیابانها حاضر بودند.
رژیم جمهوری اسلامی و سناریوی ارعاب و وحشت دوستان چندین ده ساله هستند. اعدام وابستگان رژیم سابق بعد از محاکمەهای چند دقیقەای، اعدام گروهی زندانیان سیاسی عقیدتی، اعدامهای دسته جمعی مخالفان، همگی بخشی از این پروژه ایجاد ارعاب و ترس است. اعدام دهها نفر در جریان انقلاب ژینا، اخذ اعترافات اجباری از مخالفان جدیدترین تلاش جمهوری اسلامی در این زمینه است.
حضور سالیان نقابداران رژیم تحت عنوان بسیج، یا مزدوران محلی و جاشها، یا تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر بخشی دیگری از تکنیک ترس و وحشت است که به نوعی پروپاگاندای رژیم برای توصیف قدرت خیالیاش در مقابل مخالفان است.
برچسب زدن یکی از ابزارهای دیکتاتورها در جنگ روانی علیه مخالفان است. جمهوری اسلامی سالهاست مخالفانش از ملیتهای ایرانی را با برچسب تجزیه طلبی مورد هجمه قرار داده است، تاکتیکی که متاسفانه از سوی برخی از بدنه شوونیست اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم علیه ملیتهای ایرانی استفاده میشود. مفسد فی الارض و محارب برچسب دیگری است که سالهاست رژیم برای به حاشیه کشاندن برخی از مخالفان دگراندیش خود و یا برخی از اقلیتهای مذهبی استفاده میکند.
بزرگنمایی بعد دیگری از پروپاگاندای جمهوری اسلامی در طول سالیان بوده و هست. ارائه تصویری کاملا غیرواقعی از دستاوردها و نشان دادن ابهت خیالی دیکتاتور. رژیم ناتوان از تاثیرگذاری در خاورمیانه میکوشد از طریق مزدورانش و با تکیه دستگاه ترور و کشتار، قدرت خیالی از خود نشان دهد. آنچه در ابتدای این گفتار آمد، حمله به پایگاه آمریکایی عین الاسد به تلافی کشته شدن قاسم سلیمانی، بخشی از تاکتیک بزرگنمایی است. در حالیکه به گفته رئیس جمهور وقت آمریکا آنچه در جریان موشک پراکنی جمهوری اسلامی تخریب شده است تنها چند ساختمان بوده است، اما برای روزهای طولانی دستگاه تبلیغات رژیم در حال تشریح ابعاد این حمله بود!
جمهوری اسلامی دروغ بزرگی بود که به دلیل فقر فرهنگی مردم ناشی از سیاست غلط پهلوی و البته همراهی عدەای به اصطلاح روشنفکران چپ و ملی مذهبی برای مدتی باورپذیر جلوه کرد. پروپاگاندا بخش جدایی ناپذیر این دستگاه دروغ و تزویر بود. حکومتی که قرار بود هم دنیا و هم آخرت مردم را آباد کند جز فقر و ویرانی چیز دیگر به همراه نداشت. هرچند گذشت زمان باعث شد مردم به حقایق جمهوری اسلامی آگاه شوند اما تاکتیکهای رژیم برای بقا هیچ تغییری نکرد، در واقع فقط دروغ ها بزرگتر و نقابها سیاەتر شدند.
جمهوری اسلامی در حالی در دهه پنجم خود قرار دارد که دیگر حنایش برای هیچ کس رنگی ندارد، حال امروز جمهوری اسلامی همان حال چوپان دروغگوست، اینبار اگر واقعا هم گرگ به گله حمله کند، کسی فریاد چوپان را باور نخواهد کرد!