عادل درخشانی
اگرچه آیت اللـە خمینی، آمریکا را یک قدرت جعلی اعلام کرد و به خود میبالید که ملت ما این قدرت جعلی را شکست خواهد داد، اما جمهوری اسلامی فهمید که ایران به دلیل اختلاف زیاد قدرت نمیتواند در یک جنگ متعارف پیروز شود. سرتیپ شیخ مهیم مالک، یک اسلامگرا که در ستاد کل ارتش پاکستان خدمت میکرد، در کتاب مشهور خود، مفهوم قرآنی جنگ، راه حلی برای رفع عدم تعادل قدرت ارائه داد. مالک استدلال کرد که برخلاف استراتژی نظامی غرب، جنگ اسلامی ریشه در جهاد دارد، جنگ مقدس که طبق تعریف، نامتقارن است. وی افزود که جهاد مجاز به انجام عملیات افراطی، از جمله حملات انتحاری به غیرنظامیان است. مالک توضیح داد که عملیات افراطی باعث ایجاد ترس و وحشت در بین افراد هدف شده و روحیه دشمن را پایین آورده و قدرت ماندن دشمن را در درگیری از بین میبرد.
در حالی که نه آیت اللـە خمینی و نه آیت اللـە منتظری استراتژیست نبودند، آنها میتوانستند به کادری از انقلابیون حرفەای و مبارزان چریکی به رهبری مصطفی چمران اعتماد کنند. چمران، فیزیکدانی که در ایالات متحده زندگی میکرد، در سال ١٩٦٥ سازمان تشیع سرخ را برای آموزش مبارزان شیعه ایجاد كرد. چمران در سفرهای خود به مصر و کوبا ایدەهای خود را تبلیغ کرد و سرانجام در سال ١٩٧١ به لبنان نقل مکان کرد، جایی که فلسطینیان وی را با یک شبکه تندرو بینالمللی در تماس قرار دادند. در سال ١٩٧٢، جورج حبش، رئیس جبهه مردمی آزادی فلسطین، کنفرانسی را در بداوی، اردوگاەهای پناهندگان فلسطینی در لبنان ترتیب داد. اجلاس بداوی باعث ایجاد مرکز بینالمللی مقاومت در برابر امپریالیسم، صهیونیسم، نژادپرستی و فاشیسم شد، اتحادی سست از گروههای افراطی خاورمیانه که چمران به آن پیوسته بود. وی ارتباط نزدیکی با یاسر عرفات برقرار کرد که به وی و دیگر مبارزان ایرانی، از جمله پسران آیت اللـە خمینی و منتظری، پیشنهاد آموزش برای واحد نخبه، نیروی ١٧ فتح را داد.
در سال ١٩٧٩، این کادرهای انقلابی به ایران بازگشتند و در آنجا نقش اصلی را در سپاه پاسداران و سازمان انقلاب تودەهای جمهوری اسلامی ایران (ساتجا) ایفا کردند. محمد منتظری، فرزند آیت اللـە منتظری، مسئول ساتجا بود، اما پس از مرگ وی در سال ١٩٨١، مهدی هاشمی، یكی از نزدیكان وی، گروه را بر عهده گرفت و نام آن را به دفتر جنبش آزادی تغییر داد. در سال ١٩٨٤، دفتر جنبش آزادی به وزارت امور خارجه پیوست. احمد وحیدی، رئیس بخش اطلاعات سپاه، گروه عملیات خارجی ساتجا و دفتر جنبش آزادی را هدایت میکرد، تا اینکه در سال ١٩٨٩ بەعنوان رئیس نیروی قدس تازه تأسیس منصوب شد.
حتی قبل از اینکه پروژه انقلابی به طور رسمی در نیروی قدس نهادینه شود، سپاه تروریست برنامەای طولانی مدت برای اجرای فرمان آیت اللـە خمینی را آغاز کرد. در سطح نظری، سپاه تلاشهای قابل توجهی در توسعه دکترین و تاکتیکهای جنگ نامتقارن انجام داد. حسن عباسی، یک استراتژیست مشهور، هدایت مرکز تجزیه و تحلیل دکترین بدون مرز (مرکز بررسیهای دکترین امنیت بدون مرز) را بر عهده داشت، همچنین اتاق فکر اندیشکده یقین نامیده میشود. در سال ٢٠٠٥، دانشگاه امام حسین سپاه مرکز جنگ نامتقارن را تأسیس کرد. علی جعفری، رئیس آینده سپاه، بەعنوان اولین رئیس دست بکار شد و تقریباً همه فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آنجا فارغ التحصیل شدند یا به تدریس پرداختند.
جنگ نامتقارن در طول تاریخ مورد استفاده قرار گرفته است، اما چهار نوآوری باعث برتری ایرانیان شده است. نخست، مطابق نظریه شبکه، سپاه براساس یک اصل مقیاس کشویی با نیابتی شیعه و سنی شبکه شدند. حزب اللـە و سایر شبه نظامیان شیعه از تماس نزدیک و شدید با سپاه برخوردار بودند. از طرف دیگر، روابط با گروههای سنی مانند القاعده برای دستیابی به هدفی کاملاً مشخص انجام شد و بسیار ناچیز و پراکنده بود. شبکه حاصل کار اطلاعات را به چالش کشید. کارشناسان شبکەهای افراطی خاطر نشان کردند که شبکەهای پراکنده و حمایت مالی نامشخص منجر به عدم اتصال نقاط میشود. بخشهایی ازشبکه ترور میتواند با مقدار نامشخصی از دادەهای از دست رفته به شبکه تاریک تبدیل شود. با توجه به ایران - به ویژه شبکه نیابتی - "ترکیب گروههای جهادی شیعه و سنی به دلیل سیال بودن و بعضاً کوتاه مدت بودن چنین اتحادهایی، یک هدف سخت برای ردیابی و صدور مجوز از سوی سازمانهای اطلاعاتی و نیروی انتظامی است".
استفاده از گروه نیابتی به ایران جازه انکار کردن داد تا با حسن نیت ادعا کند که آنها مسئول اقدامات احزاب صرفاً هوادار نیستند. به قول یکی از مفسران، این "ارتباطات عمدتاً پنهان بود، در شبکەهای پیچیده، کمک از طریق رهبران بنیادگرا و اهداکنندگان ثروتمند عرب پنهان شده بود. ایران نقش خود را به شدت انکار یا مبهم میکند.
بەعنوان مثال، سپاه قدس با سازمانهای فرهنگی و بشردوستانه برای مخفی کردن اطلاعات خود یا اعزام داوطلب با لباس غیرنظامی، بەعنوان مشاور، یا علائم را از سلاح و مهمات برداشته است. مشارکتهای مالی به خوبی پنهان مانده بود و تخمینها را دشوار میکرد.
دوم، با اتخاذ بمب گذاری انتحاری بەعنوان سلاحی انتخابی، نیروی قدس سپاه تروریست پاسداران انقلاب اسلامی سادەترین و بهترین سلاح را به دست آورد. ارتش اسرائیل این تاکتیک را بەعنوان بمب هوشمند فرد فقیر توصیف کرد. از آنجا که قرآن خودکشی را ممنوع کرده است، آیت اللـە خمینی نیز مجبور شد زمینەهای کلامی جدیدی را با این امتیاز از بین ببرد. در ابتدا، آیت اللـە خمینی از فداکاری جمعی پسران نوجوان اعزامی توسط سپاه بەعنوان امواج انسانی علیه ارتش عراق تعریف و تمجید کرد. وقتی یکی از آنها، حسین فهمیده، خودکشی را در عملی انتحاری انجام داد، رهبر رژیم او را شهید نامید. شیخ فضل اللـە، رهبر معنوی حزب اللـە، با استفاده از الگوی فهمیده فتوا داد كه بمبگذاریهای انتحاری معادل اقدام رزمی است كه میتواند علیه غیرنظامیان دشمن نیز انجام شود. این ترور مقدس که بەعنوان جهاد تهاجمی یا عملیات شهادت طلبانه نیز شناخته میشود، بخشی از تلقین اسلام گرایان شد که در جزوەها و بروشورها برای مبارزان میدان جنگ پخش میشد.
سوم، سپاه به نیابتیهای خود دستور دادند تا هر زمان که مجال فراهم شد در میان مردم محلی قرار بگیرند. در اصطلاح سپاه، جاسازی به معنای پنهان کردن ستیزه جویان و داراییهای آنها در خانەهای شخصی و در فضاهای عمومی مانند بیمارستانها، مدارس و کتابخانەها بود. این عمل بیشتر در جنوب لبنان و نوار غزه رواج داشته است. حقوق بینالملل استفاده از غیرنظامیان را بەعنوان سپر انسانی محکوم کرد. با نقض قوانین جنگ، سپاه و نایبان آنها قوانین بینالمللی و مجازاتهای مرتبط با ترور را به خطر انداختند. در سال ١٩٨٤، وزارت امور خارجه ایالات متحده، ایران را بەعنوان حامی برجسته تروریسم معرفی کرد. در سال ١٩٩٧، حزب اللـە به لیست اضافه شد.
با این حال، مزایای جاسازی، بەویژه در شهرهای پرجمعیت، قابل توجه بوده است. حسن عباسی که به قانون جنگ مسلط است، خاطرنشان کرد که درهم آمیختن با غیرنظامیان مانع پاسخگویی ارتشهای منظم متعهد به کنوانسیونهای بینالمللی خواهد شد. عباسی جنگ نامتقارن را با تشبیه به یک بازی فوتبال توصیف کرد: "یک بازی فوتبال را در نظر بگیرید که دارای دو نیم زمین است، میدان ما و آنها. ما براساس قانون خودمان در نیمه زمین بازی خواهیم کرد و رقیب ما بازیکنان خود را براساس قاعده خودش ترتیب میدهد. سپس بر اساس قانون خودمان که به آن تقارن مثبت گفته میشود، در میدان رقیب بازی خواهیم کرد. میدان از آنها است، اما ما قانون بازی را تعیین خواهیم کرد". وی در جنگ حزب اللـە با اسرائیل در سال ٢٠٠٦ افتخار ویژەای داشت: "حزب اللـە به طرز ماهرانهای از مکانهای مختلف از جمله مخلوط کردن نیروهای نظامی با غیرنظامی استفاده کرد تا فقط پایگاههای نظامی. همچنین دستگاەهای سخت افزاری و سیستمهای ارتباطی نظامی را در داخل شهرها متوقف کرد تا شناسایی نشوند.
چهار، جمهوری اسلامی فاقد سلاح هستهای، جمهوری اسلامی از گروههای تندرو دورافتاده برای بازدارندگی در برابر دشمنان خود، بەویژه ایالات متحده، اسرائیل و عربستان سعودی، یا حتی مخالفان داخلی استفاده کرده است. رسماً کشتی سازمانهای تندرو بەعنوان محور مقاومت شناخته میشد. اما به طور غیررسمی، شبه نظامیان نقش مهمی در بازدارندگی داشتند. همانطور که یک ناظر ناگفته این تعامل را چنین خلاصه کرد: "یا ما ایمن هستیم، یا هیچ کس امن نیست"، به این معنی که تلاشها علیه ایران موجی از وحشت را در خاورمیانه و فراتر از آن تحریک میکند. به طرز جالب توجهی، پس از امضای توافق هستهای در سال ٢٠١٥، تهدیدها شبکه فعال افراطی نیابتی افزایش یافته بود و این باعث ناراحتی دولت اوباما شد که امیدوار بود ایران را به عضوی با رعایت قانون در جامعه بین المللی تبدیل کند. اما جمهوری اسلامی ایران از تهدیدها و حملات تندروانه علیه مجموعەای از دشمنان خود استفاده کرده است.
برای آموزش شبه نظامیان، سپاه در اردوگاه منظریه (اردوگاه باهنر) در تهران تاسیساتی را افتتاح کرد که آیت اللـە خمینی در ١١ فوریه ١٩٨٢ آن را افتتاح کرد. این مرکز آزمایشگاهی برای تاکتیکهای جنگ نامتقارن بود، معروف به ابزارهای طاقچه. بمبگذاری انتحاری، هواپیماربایی، بمب سازی، مواد منفجره بزرگ، جنگ چریکی از جمله مهارتهای آموزش داده شده بود. اولین فرمانده منظریه عباس گلرو، پاسداری بود که در سال ١٩٨١ خود را متمایز کرد. گلرو و جانشینان وی با کارشناسان کره شمالی، سوریه و گروههای مختلف فلسطینی رادیکال تماس گرفتند. افسران فارسی زبان کا.گ.ب به مربیان خارجی پیوستند. بین سالهای ١٩٨١ و ١٩٨٥، در مجموع ٣٠٠٠ نفر تحت آموزش قرار گرفتند که طبق برخی گزارشها، ایران پس از اتحاد جماهیر شوروی دومین کشور حامی گروههای تندرو است. در تابستان سال ١٩٩٦، منابع اطلاعاتی وجود ١١ اردوگاه را نشان دادند که سالانه حدود ٥٠٠٠ افراطی فارغ التحصیل میشوند.
در یک نوآوری دیگر که به صدور انقلاب میانجامد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با استفاده از وزارت خارجه برای استفاده از سفارتخانەهای ایران همکاری نزدیک داشت. این ایده جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه بود که در ٢٠ مارس ١٩٨١ به سمت معاون وزیر امور خارجه مشغول شد. اندکی بعد، در تاریخ ١ نوامبر، منصوری مسئول تبدیل هر ایرانی سفارت خارج از کشور به یک مرکز اطلاعاتی و پایگاه صادرات انقلاب شد. علی اکبر محتشمی پور، شاگرد آیت اللـە خمینی از دوران نجف و همکار محمد منتظری در روزهای ساتجا، نمونه اولیه صادر کننده سفیر انقلابی شد. محتشمی پور، که بەعنوان سفیر در دمشق کار میکرد، در تأسیس حزب اللـە نقش اساسی داشت.
در کنار اقدامات نظامی، اقدامات نرم از جمله فعالیت سیاسی، تبلیغات، آموزش در مورد عقاید و آرای آیت اللـە خمینی و سایر اشکال ارتباطی توسعه یافته و بودجه فوق العادەای تأمین میشود. مراکز فرهنگی ایران در سراسر خاورمیانه و همچنین جوامع مسلمان در سراسر جهان فراوان شدند. سپاه قدس بازیگران هویتداری را که در بیان و تبلیغ شکایات قومی مذهبی تخصص دارند، شناسایی کرد. پس از فرآیند بلوغ و رشد، این گروەها برای دامن زدن به اعتراض اجتماعی مورد توجه قرار گرفتند. در موارد پیشرفتهتر، گروههای نیابتی به احزاب سیاسی تبدیل شدند، روندی که ایرانیان آن را تشویق و پرورش میدادند. این گروههای نیابتی دوکاره مشروعیت سیاسی کسب نمودند، در حالی که پوشش افراطی داشتند. در مجموع، ترکیب تاکتیکها متناسب با ویژگیهای جنگ نسل چهارم است، که بەعنوان درگیری توصیف میشود که در آن خطوط بین سیاست و جنگ، غیرنظامیان و مبارزان تار است.
کارشناسان نسل چهارم جنگ توضیح میدهند که استفاده همزمان از همه شبکەهای موجود سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی با هدف ترغیب تصمیم گیرندگان دشمن به اینکه اهداف استراتژیک آن غیرقابل تحقق است یا بسیار پرهزینه است. تحمیل تلفات سنگین به مردم غیرنظامی یکی از راەهای اثبات این موضوع بود. راه دیگر این بود که دشمن را در تنش دائمی خشونت بار نگه دارند. گفته شده این استراتژی به اصطلاح تنش باعث فرسودگی روانشناختی در بین سیاست گذاران و شئون مختلف نظامی میشود و باعث عقب نشینی دشمن میشود.