کیوان درودی
با واقعه ١۵ مهر ماه و حمله حماس به شرکتکنندگان یک جشنواره در اسرائیل، چنین پیشبینی میشد که جدیت بیشتری در مقابله با گروههای نیابتی جمهوری اسلامی، در اعمال و گفتمان غرب دیده شود؛ با این وجود رویکردی با عنوان "پیشگیری از افزایش تنش"، در دستور کار کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفت. راهکاری که اگرچه با چاشنی "بازدارندگی" تا حدی تحقق پیدا کرد؛ اما در عمل یک دستاورد محسوب نمیشود. دستاورد از این نظر که زمینه چنین وقایعی نهتنها از بین نرفته، بلکه نسبت به قبل مهیاتر شده است.
ورود حوثیها به معرکه، باعث شد تا آمریکا این گروه را بار دیگر به فهرست تروریستیاش بازگرداند. اما این اهرم فشار، تضمینی برای گروهی که مسئولیتی در قبال مردم ندارد، به حساب نمیآید. برعکس، حوثیها که پایگاه اجتماعی خود را مدیون گفتمان ضدغربی میدانند، این موقعیت را مناسب دیده و با وجود حملات مکرر آمریکا و همپیمانانش، کماکان به حملات خود علیه کشتیرانی در آبهای آزاد بینالمللی ادامه دادند.
در این میان، برخی از سناتورهای آمریکایی، بایدن را به ایجاد زمینه برای ماجراجویی ایران متهم کرده و خواستار انجام حملات مستقیم به مواضع سپاه پاسداران شدند. همچنین، کاهش اقبال به تردد دریایی از مسیر سواحل سمن، باعث وارد آمدن یک ضربه به حملونقل دریایی شد. تمامی این مسائل اما نتوانست جدیت ایالات متحده را برانگیزد.
حال این سوال پیش میآید که اگر برخورد مستقیمی با چنین گروههای، صورت نگرید، ادامه روند به کجا ختم خواهد شد؟ آیا باید نمایندگی بخش قابل توجهی از یمنیها، توسط گروه حوثیها را پذیرفت؟ اگر چنین شود -که از شواهد و قرائن چنین پیداست- پس حوثیها عملا به "بازیگر دولتی"تبدیل شده و همچون حزباللـه در لبنان و حماس و جهاد در فلسطین، نقش تعیینکننده در آینده خواهند داشت.
با این حساب، اگر سوریه و عراق را به این لیست بیفزاییم، آیا شبکه نیابتیهای جمهوری اسلامی به بازدارندگی لازم برای مقابله با تهدیدات منطقهای دست یافته و غرب کارت فشار نظامی را در زمانهایی که ممکن است لازم بداند، از دست داده است؟
باید گفت، حتی اگر این توان در سطح حداکثری نباشد، اما به اندازهای نزدیک شده که ایالات متحده را با نگرانی جدی افزایش تنش مواجه کند. به این معنی که نخواهد توانست با حملهای موضعی و آنی، یکطرفه به یک منازعه مقطعی پایان دهد. بنابراین، آنها مجبور خواهند بود تا هربار خود را با یک تمایل ستیزهجویانه جمهوری اسلامی مواجه ببینند. چراکه آمریکا نشان داده در حل اقدامات مسئله جمهوری اسلامی، قاطعیت کافی را ندارد.
وضعیت جاری آمریکا در مواجهه با تهدیدات روزافزون جمهوری اسلامی
شبکه "سی ان ان" اعلام کرد که در جریان حمله روز شنبه، ٧ بهمن ماه به پایگاه نیروهای آمریکا واقع در نقطه مرزی سوریه و اردن، سه سرباز آمریکایی جان خود را از دست داده و دستکم بیست و چهار تن دیگر به شدت زخمی شدهاند.
به صورت همزمان نیز، گروههای مورد حمایت جمهوری اسلامی، با حمله پهپادی، پایگاه نیروهای آمریکایی در نزدیکی فرودگاه اربیل، پایتخت اقلیم کوردستان را هدف قرار دادهاند. اندکی بعد، گروه موسوم به "مقاومت اسلامی عراق" در بیانیهای کوتاه مسئولیت انجام این حمله را بر عهده گرفته و بر تداوم حملات علیه نیروهای آمریکا تاکید کرد.
از سویی دیگر در شامگاه یکشنبه، ٨ بهمن ماه نیز، "العربیه" از وقوع انفجار در نزدیکی یک پایگاه آمریکایی در حومه شهر حسکه سوریه خبر داد.
تمامی این رویدادها تنها ظرف ٢٤ ساعت انجام گرفت، حال با فرض اینکه چنین توانی نباید نهایت قدرت آتش جمهوری اسلامی و گروههای مورد حمایتش باشد، پس اگر تهران تصمیم به حمله گسترده بگیرد، قدرت بازدارندگی آمریکا توان محفوظ نگه داشتن دهها پایگاه خود در منطقه را خواهد داشت.
فراموش نکنیم که ما راجع به (درگیری محدود) صحبت نمیکنیم و باید چنین فرض کرد صدها پرتابگر مانند آنچه حوثیها استفاده میکنند در بیابانها منطقه آماده هدف قرار دادن یکی از مواضع مشخص آمریکا در نزدیکی خود هستند.
بنابراین، علیرغم توان غیرقابل مقایسه جمهوری اسلامی به لحاظ توان نظامی کلاسیک در رویارویی مستقیم با آمریکا، اما وقتی درباره جنگی فرسایشی و نامتقارن سخن به میان میآید باید توجه داشت که جمهوری اسلامی در پراکندگی نیروها و عدم تمرکز آن بر محدودهای خاص و مشخص، دست بالا را دارد و ابایی هم از کشتار صدها حوثی و نابودی تجهیزات آنها توسط آمریکا ندارد. خود حوثیها و سایر گروههای اقماری نیز به خوبی میدانند، بدون پول بادآورده تهران و آموزشهای نظامی آن، امکان ادامه حیات را در مقابل نفرت عمومی در مناطق تحت کنترل خود، نخواهند داشت.
اگر مسئله آسیب به تجارت کشتیرانی جهانی و بەویژه مسیرهای انتقال انرژی را در نظر بگیریم، خواهیم دید که نخستین نیاز کنونی آمریکا بالابردن توان بازدارندگی این کشور مقابل تهدیداتیست که طبق روندها کاملا سیر صعودی را طی میکنند. پس، هیچ جای تعجب نیست اگر روزی، چنین احساس شود که با نیروها و تجهیزات فعلی آمریکا در منطقه، امکان حفاظت از منافع این کشور وجود نخواهد داشت.
به عبارتی دیگر، آمریکا با انفعال نهتنها از گسترش تنش جلوگیری نکرده، بلکه زمینه یک جنگ بلندمدت علیه خود را فراهم آورده که چارهجویی آن روزبهروز سخت تر به نظر میرسد.