رضا دانشجو
دیکتاتورها صرف نظر از اینکه دارای چه دیدگاه فکری هستند و در چه جغرافیایی ظهور کردەاند دارای ویژگیهای مشابهی هستند. پارانوید( Paranoid ) یکی از مهمترین ویژگی دیکتاتورهاست. این ویژگی با بدبینی نسبت به اطرافیان مشخص میشود. دیکتاتورها نسبت به همه به خصوص نزدیکان و یاران خود بدگمان هستند و فکر میکنند که آنها همیشه در حال نقشه کشیدن برای نابودی دیکتاتور هستند. تاریخ مملو از خشونت دیکتاتورها علیه کسان نزدیک به آنهاست کسانی که به خاطر ترس احتمالی دیکتاتورها کشته، زندانی و تبعید شدەاند یا به گونەای منزوی و مجبور به کنارەگیری از سیاست شدەاند. قذافی هزاران افسر عالی رتبه را کشت، صدام به دامادش رحم نکرد، دیکتاتور کره شمالی عمویش را حذف کرد. اما داستان دیکتاتور پیر ایران چیزی فراتر از اینهاست.
برای فهمیدن این موضوع باید کمی به عقب برگردیم به دورانی که او در سیستم جمهوری اسلامی جزو رهبران رده دوم محسوب میشد، بسیار دورتر از کسانی مانند بهشتی و مطهری. هاشمی رفسنجانی سالها پیش در مصاحبەای در مورد چگونگی انتخاب علی خامنەای برای شورای انقلاب در سال ۵۷ میگوید؛ که شخص خمینی شناخت خاصی از خامنەای نداشت و در واقع با توصیه و سفارش هاشمی رفسنجانی، خامنەای توانست به شورای انقلاب راه پیدا کند.
این سرآغاز فعالیتهای هاشمی _ خامنەای برای حذف رقیبان داخلی بود تا زمانی که خامنەای و هاشمی به رویایی همدیگر رفتند. ترورهای پشت سرهم سرکردگان شناخته شده جمهوری اسلامی مانند بهشتی، مطهری، رجایی و باهنر اگر چه ظاهرا به دست گروههای مخالف جمهوری اسلامی مانند سازمان مجاهدین یا فرقان انجام شد اما بعضی از افشاگریهای بعدی نشان داد که دست داشتن هاشمی رفسنجانی و خامنەای در این ماجراها به خوبی مشخص است.
شاید بتوان نقطه عطف اتحاد شوم رفسنجانی _ خامنەای را انتخاب رهبر جدید توسط خبرگان رهبری در خردادماه ۶۸ و بعد از مرگ خمینی دانست، جایی که هاشمی رفسنجانی با استناد به چند روایت دروغین، رای اعضا را که بر شورای رهبری بود برگرداند. رفسنجانی که در سودای این بود با رهبری خامنەای میتواند با فراغ بال به عنوان رئیس جمهور همه کاره سکاندار اداره کشور باشد قدم دوم را هم برداشت اما گذشت زمان نشان داد که خامنەای دیگر آن فرد به ظاهر ساده و تحت نفوذ هاشمی نیست. پایان دوران هشت سالە ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی آغاز فرصتی طلایی برای خامنەای بود که حالا در قامت یک دیکتاتور تمام عیار عرصه را بر همه رقیبان تنگ کند. هاشمی رفسنجانی بزرگترین قربانی این داستان بود، او که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بسیار تحقیر شده بود سرانجام در داستانی ساختگی در حال شنا کردن خفه شد. بازماندگان دوران خمینی هر کدام به بهانەای از سیاست کنار گذاشته شدند. میرحسین موسوی و کروبی به حبس خانگی رفتند تا دیگر صدایشان به جایی نرسد. خاتمی رئیس جمهور هشت ساله ممنوع التصویر شد و به کلی از صحنه سیاسی حذف شد.
حذف محمود احمدی نژاد بخش دیگر از این سیاست بود. احمدی نژاد که زمانی سوگلی خامنەای به شمار میآمد به یکباره با چندین اظهار نظر خلاف میل دیکتاتور از چشم او افتاد و به لیست سیاه ولایت فقیه وارد شد، حذف احمدی نژاد از این جهت حائز اهمیت بود که بر خلاف موارد قبلی او بسیار باورمند به افکار جمهوری اسلامی و بر مدار آن حرکت می کرد.
بەعنوان دسته دوم کسانی را میتوان نام برد که از چرخه سیاسی جمهوری اسلامی بطور کامل حذف نشدەاند بلکه به شکلی محترمانه به گوشەای خلوت از سیاست تبعید شدەاند تا از چرخه قدرت دور بمانند. پاسدار محسن رضایی یکی از افراد است او که نخستین فرمانده گروهک تروریستی سپاه پاسداران است سالهاست در پستهای فرمایشی مشغول به کار است گاه گاهی اظهار نظری از او شنیده میشود. شاید بتوان برادران لاریجانی را بزرگترین قربانی این سیاست خامنەای دانست، آنچه برادران لاریجانی را از بقیه متمایز میکند این است که در کارنامه این خانواده جز نوکری و سرسپردگی به علی خامنەای چیزی دیده نمیشود. زمانی که علی لاریجانی رئیس مجلس بود و برادرش صادق همزمان رئیس قوه قضائیه و مجلس تشخیص مصلحت نظام بود بسیاری بر این باور بودند که بزودی علی لاریجانی رئیس جمهور خواهد شد و دیگر کسی توان مقابله با این خانواده را نخواهد بود اما روند اتفاقات کاملا متفاوت بود و آنها نه تنها چیز جدیدی به دست نیاورند بلکه آرام به گوشەای هدایت شدند.
آخرین پرده این نمایش را شاید بتوان رد صلاحیت حسن روحانی، رئیس جمهور سابق و مصطفی پورمحمدی، وزیر اطلاعات سابق برای انتخابات فرمایشی خبرگان رهبری توسط شورای نگهبان دانست. آنچه در مورد این دو نفر جدای از سابقه اجرایی و سیاسی در رژیم جمهوری اسلامی قابل توجه است سابقه امنیتی آنهاست. روحانی سالها دبیر شورای عالی امنیت رژیم بوده و از کسانی است که در سرکوب اعتراضات دانشجویان در سال ۷۸ نقش کلیدی ایفا کرده است. مصطفی پورمحمدی جزو چهار نفر عضو هیات موسوم به "هیات مرگ" است که مسئول اعدام زندانیان در سال۶۷ بود، او در پرونده قتلهای زنجیرەای هم نقش داشت. حذف چهرەهای امنیتی بیانگر یک واقعیت دیگر است. در واقع میتوان گفت از چندین سال پیش پروژه دیگری در داخل جمهوری اسلامی و از طرف بیت رهبری کلید خورده است که چیزی فراتر از حذف مخالفان است. سالهاست به دستور علی خامنەای مقدمات لازم برای رهبری مجتبی خامنه ای آماده میشود. حذف برادران لاریجانی و امثال روحانی و پورمحمدی را میتوان در این چارچوب ارزیابی کرد، کسانی که علیرغم همراهی با علی خامنەای و اظهار نوکری باز هم محکوم به کنار رفتن هستند. میگویند قذافی دیکتاتور مخلوع لیبی در جلسه سران عرب با دیدن بشار اسد بسیار آشفته میشد دلیل آشفتگی او نه مشکلات سیاسی بین دو کشور بود نه اساسا ربطی به سیاست داشت. قذافی از همه سران عرب بلندقامتتر بود جز بشار اسد، او توان دیدن دیکتاتوری بلندقدتر از خودش را نداشت! در نگاه علی خامنەای همه کسانی که ممکن است به نحوی آینده رهبری مجتبی خامنەای را به خطر بیاندازند محکوم به حذف هستند حتی اگر اظهار نوکری هم کرده باشند برای دیکتاتور هر کسی یک تاریخ مصرفی دارد. کنار زدن فرماندهان قدیمی سپاه و درست کردن مجلس خبرگانی دست پرورده و متعهد به رهبری مجتبی خامنەای آخر تلاش دیکتاتور پیر است، البته اگر خروش خیابان بگذارد و دیکتاتور قبل از مرگ به دادگاه عدالت ملت سپرده نشود!