شاهو حسینی
(بازخوانی زمینهای استراتژیک کشتار و سرکوب ملت کورد)
محدودیتها و ضعفهای ژئوپلیتیک ایران که برآیند فقدان عقلانیت استراتژیک، تمامیتخواهی سیاسی، ناکارآمدی سیاسی، فاشیسم ملی و دینی در ایران میباشد، وضعیت شکنندە و آسیبزایی را برای حاکمیتسیاسی در ایران رقم زدە است، در واقع نادیدە گرفتن و چشم بستن بر تکثر ملل، ادیان، فرهنگها و ..... در ایران موجب شدە کە ژئوپلیتیک ایران بە تهدیدی جدی برای حاکمیت سیاسی تبدیل شود. تلاش برای انکار و استحالە هویتهای ملی در هویت دیگری شاید بزرگترین عامل در شکلگیری شکاف هویتی و ملی در ایران در تقابل با حاکمیت شبەملی ایرانی باشد. بدون شک تداوم تاکید و ابرام حاکمیت بر اشتباهات یک سدە گذشتە، چشمپوسیدن بر تناقضات، تدوام ناآگاهی سیاسی، پافشاری بر سنتگرایی و دشمنی با نگاه مدرن به پدیدارهای موجود در جغرافیای سیاسی موجبات تداوم تنش سیاسی در داخل ایران، خسران سیاسی و تهدیدات مکرر ژئوپلیتیکی برای ایران بە همراە داشتە است. این وضعیت حاکمیت در ایران را از نعمت مشروعیت و مقبولیت مردمی محروم کردە و در واقع مستحکمترین رکن عمق استراتژیک را از حاکمیت در ایران گرفتە است، تداوم تقابلات با غرب و تحریمهای ویرانگر، نابودی اقتصاد داخلی، تضعیف توان تولیدی و توقف پیشرفت صنعتی در ایران، هم موجبات انزاوی بینالمللی را فراهم کردە، هم توان معیشتی و رفاهی مردم را بە شدت آسیبپذیر کردە، بنابراین حاکمیت در ایران از دومین رکن مهم برای داشتن عمق استراتژیک کارآمد نیز محروم شدە است.
عمق استراتژیک ایران:
جمهوری اسلامی حاکمیتی است با ویژگیهای تمامیتخواهی در حوزە سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، انسداد تمامی حوزەها و هژمونی مطلق و بلامنازع در تمامی حوزەها، نظامی ایدئولوژیک کە جهان مفهومی، معنایی و ذهنی خود را حق مطلق پنداشتە و گسترش جهانی آن را وظیفە و آرمان خود میپندارد. این نظام هم در داخل در تقابل با جامعە و طبقات و اقشار اجتماعی است، هم در خارج در تقابل با قدرتهای جهانی و منطقەای است. جمهوری اسلامی حکومتی است با خصلت مافیایی کە منافع ملی را بە منافع گروهی تقلیل دادە، بەهمین دلیل از پشتبانی مردمی و اجتماعی بیبهرە است، عمق استراتژیک آن بەجای اینکە پژواک منافع ملی و مردمی باشد، در خدمت تثبیت قدرت حکومتی و گارانتی تداوم جمهوری اسلامی است. مولفەهای عمق استراتژیک ایران عموما محصول توهم خودبرتربینی و خودبزرگبینی صاحبان قدرت در ایران است، برای نمونە آنها در توهم خود ایران را از نظر فرهنگی، اعتقادی و دینی در مرکز جهان اسلام میبینند، آنها در توهم خویش با تکیە بر فرهنگ اسلامی خود معتقدند که ایران پیوند عمیقی نەتنها با کشورهای اسلامی خاورمیانە دارد، کە عمق ارتباط آنها بە آفریقا هم کشیدە شدە. در واقع چارچوب عمق استراژیک ایران بر اساس این توهمات بنیان نهادە شدە و در آن بە مورد زیر تاکید شدە: اول در بعد داخلی بەدلیل وسعت جغرافیایی ایران و عدم مشروعیت و مقبولیت حکومت، اهمیت ضرورت برخورداری از پدافند عامل گستردە و قوی برای سرکوب هرگونە نارضایتی و اعتراضی بەشدت افزایش دادە، بەهمین دلیل است کە جمهوری اسلامی بزرگترین سرامیەگذاریها را در توسعە نیروهای نظامی و شبەنظامی، تجهیز گروههای شبەنظامی وابستە بە سپاە کردە، تا در مواقع ضروری برای حفظ نظام بە میدان آوردە شوند. دوم در بعد خارجی جمهوری اسلامی از یک سو ایران را محل تلاقی اروپا و آسیا میپندارد و از سوی دیگر شاهراە دسترسی کشورهای آسیای میانە و قفقاز بە آبها آزاد و بر اساس همین توهم نیز خود را در بطن تحولات و ارتباطات جهانی میبیند. اما در عمل آنچکە بر وضعیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی حکمفرماست، ترس از شدت توسعە در کشورهای عرب حاشیە خلیج، اقتدار اسرائیل، ترکیە و جهش قدرت نظامی و سیاسی آذربایجان است، ایران در خاورمیانە ساختار طرح عمق استراتژیک خود را بر توسعە و گسترش گروههای نیابتی و تروریستی در سراسر خاورمیانە و ایجاد تهدیدات امنتی برای کشورهای منطقە و کشورهای فرامنطقەای از طریق تهدید تجارت جهانی از طریق آبهای خلیج، دریای عمان و تنگە بابالمندب بنیان نهادە است. ایران در کشورهای عراق، سوریە و لبنان از طریق گروههای نیابتی درصدد ایجاد امنیت پایدار برای خود است، در واقع جمهوری اسلامی در توهمات خود با بەآتش کشیدن منطقە درصدد ایجاد حاشیە امن برای خود است.
عمق استراتژیک کوردستان
کوردستان بەسان یک مفهوم، یک اندیشە و بخشی از ذهن کوردی فرم دهندە بە ناسیونالیسم کوردی هیچگاه طی یکصدسال گذشتە در هویت برساختە ایرانی جذب نشدە و تبدیل بەبخشی از این هویت فارسی نشدە. در واقع کوردها طی بیش از یکصدسال گذشتە بزرگترین مانع در شکلگیری فرمی برساختە با عنوان ملت ایرانی بودەاند، این ممانعت در واقع منجر بە خنثی شدن آرمان و آرزوهای حکومت در ایران برای فرم دادن بە ملتی مطیع و گوش بە فرمان بەعنوان ستونی مستحکم و اساسی برای گسترش عمق استراتژیک خود در داخل شدە است. کوردستان و کورد نە تنها هیچگاه بخشی از پلان عمق استراتژیک ایران برای گسترش هژمونی دیکتاتوری خود در داخل و در منطقە نبودە بلکە هموارە در تقابل با آن با تمسک بر ملیگرایی کوردی، دمکراسیخواهی و آزادیخواهی با تعیین فضای عمق استراتژیکی کوردی بە تقابل با عمق استراتژیک ایرانی برخواستە است. کوردستان اگرچە در ظهار بخشی از ژئوپولیتیک ایران بودە و هست، اما هیچگها بخشی از هویت و ذهن ایرانی نبودە و طی بیش از یکصدسال گذشتە مبارزە برای حق تعیین سرنوست، تبیین و تعیین مسقتلانە هویت و بودگی خود کوردی، پلان عمق استراتژیک ایرانی را بە چالش کشیدە، اگرچە ایران امروز داعیە نفوذ و هژمونی مطلق در خاورمیانە را دارد، اما در کوردستان، جایی کە از نظڕ ژئوپولیتیک بخشی از مرزهای جغرافیایی ایران تشکیل میدهد عمق استراتژیکش بە مانع بزرگ و سترگی با نام ناسیونالیسم کوردی، جنبش دمکراسیخواهی و آزادیخواهانە کوردستان برخورد کردە و بەگل نشستە است.
مولفەهای عمق استراتژیک کوردی همچون تلاش برای بروز سوژە کوردی، خودبنیادی هویت کوردی، تاکید بر پلورالیزم سوژەها در ایران، تقابل با استبداد و دیکتاتوری، تلاش برای دمکراتیزاسیون، هویت زدایی از شبە ملت برساختە ایرانی، تقابل با سنتگرایی و تاکید بر مدرنیتە سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دقیقا در نقطەمقابل مولفەهای عمق استراتژیک جمهوری اسلامی قرار میگیرند. بنابراین آنچە میان کوردها و ایران در حال رخ دادن است تقابل عمقهای استراتژیکی است، کە یکی درصدد فرم دادن بە جامعەای سنتی، مطیع و برساختە است و آن دیگری درصدد فرم دادن بە فرد بە مثابە سوژە، پلورالیزم، دمکراسی، آزادی و برابری در جامعە است. به همین دلیل است شاید که کوردستان برخلاف بسیاری از دیگر ژیوپلیتیکهای خاورمیانه نە تنها هنوز تبدیل به بخشی از عمق استراتژیک ایران نشدە، بلکە بە تقابل با آن برخواستە و خود دارای عمقی استراتژیک میباشد.