رضا دانشجو
روایت اول
پیشوا در نامحکمه پهلوی در حال بیان واقعیات انکارناپذیر جمهوری است. او برای تاریخ سخن می گوید نه برای دادگاه! برای کسی که آگاهانه به پیشواز مرگ رفته است تلاش برای زنده ماندن بی معنی است. پیشوا بهتر از هر کسی دیگری می دانست حکم اعدام او همان روز که در چهارچراغ جمهوری کوردستان را اعلام کرد صادر شد.ه بود. ماندن پیشوا و تسلیم شدن، تلاش برای نجات زندگی اش نبود ، تلاش برای جلوگیری از قتل عام مردمش و زنده ماندن نهال ناسیونالیسم کوردی بود که خود ایشان کاشته بود. نهالی که عمری کمتر از یک سال داشت و هجوم باد و باران می توانست پایان عمرش باشد. می گویند قشون دولتی هنوز دروازه تهران را به قصد سرکوب جمهوری آذربایجان ترک نکرده بودند که جعفر پیشه وری به شوروی پناهنده شد! وقتی نزدیکان پیشوا از او خواستند که او نیز به دامان اجنبی پناه ببرد، او با عصبانیت پاسخ داد:” هرگز می خواهد جانش را بردارد و برود، او هرگز مردمش را تنها نخواهد گذاشت.” پیشوا انتخابش ماندن بود. این مسیر پیشوا بود رویاهای او با تاسیس جمهوری کوردستان تازه آغاز شده بود پیشوا اهداف بسیار بزرگتری داشت او از همان آغاز می دانست که به چه سرنوشتی ممکن است دچار شود. دختر پیشوا تعریف می کند: “ گاهی اوقات مادرم نگران از آینده خود و فرزندانش به پدر اعتراض می کرد که بعد از تو تکلیف این بچه های معصوم چه می شود؟ پیشوا جواب می داد: انتظار نداشته باش به خاطر بچه هایم ،به مردمم پشت کنم!” باغبان صبوری که بدون ترس از آفت و سرما و یخبندان ، معتقد به کارش ، منتظر به بارنشستن نهالی که خود کاشته است. رمز ماندگاری پیشوا همین باور و اعتقاد به خود و آرمانهایش بود. رفتن معنی اش بی اعتنایی به باورهایش بود. بی شک اگر پیشوا در کوردستان نمانده بود و پناهنده می شد نه نامی از او در میان کوردها می ماند و نه چیزی از ناسیونالیسم کوردی. پیشوا یک نقطه عطف تاریخی در مسیر ملی گرایی در کوردستان ایجاد کرد. تاسیس حزب و عبور از موانع دست وپاگیر عشیره گرایی ، تاسیس روزنامه و اتحادیه زنان گامی بلند در جهت نوسازی تفکرات رایج در کوردستان بود. نکته جالب در مورد پیشوا، احترام او به باورهای اعتقادی مردم در کنار جدایی دین از سیاست بود که باعث شد بر خلاف ادعاهای واهی فاشیسم فارسی، کوچکترین شباهتی به یک جمهوری کمونیستی نداشته باشد. روزی که پیشوا را در چهارچراغ دار زدند به تنها چیزی که فکر نمی کرد خودش بود! پیشوا آرام بود چون مردمش در امان بودند و مطمئن بود هیچ چیز به عقب برنمی گردد و این مسیر رهایی بخش که او آغاز کرده بود به سر منزل مقصود خواهد رسید فقط باید صبور بود.
روایت دوم
پدر شهید کومار درافتاده از شهیدان انقلاب ژینا در حالیکه داغ فرزند شهیدش دل هر انسان آزاده ای را به درد می آورد ، صبورتر از همیشه، با عزمی راسخ می گوید او اسم فرزندش را به احترام روز تولدش ۲۵ مردادماه، سالگرد تاسیس حزب دمکرات، کومار گذاشته است تا ادامه دهنده راه جمهوری کوردستان باشد. حیرت انگیز است! نزدیک هشتاد سال بعد از اعلام جمهوری کوردستان و اعدام پیشوا، حالا پدری بزرگترین سرمایه زندگی اش، فرزند رشیدش را فدایی راه پیشوا می داند و امانتی که باید به صاحبش می رسید !
پدر شهید فریدون احمدی در سقز بدون اینکه از کسی گلایه کند خودش در حال حفر قبر پسر دلبندش است . او به جای گریه و زاری از لزوم اتحاد و ادامه مبارزه سخن می گوید از اینکه همه مردم باید کمک کنند تا این ناراستی و کهنگی باقی نماند، او توصیه می کند جوانان را تنها نگذاریم همراهی شان کنیم باید در کنار جوانان بود باید این مسیر به انتها برسد!
شهید شهریار محمدی در کنار جسد بی جان شهید محمد حسن زاده نشسته است او بی قرار رفیق شهیدش ، تنها راه و گزینه ممکن را ادامه مبارزه و مقاومت می داند. شهریار رفیقش را هرگز تنها نگذاشته و نخواهد گذشت . او یقین دارد برای رسیدن به آزادی باید بهایش را داد رسیدن به آزادی بدون مقاومت و شهادت امکان پذیر نیست .
روایت سوم
نوروز و کوردستان دوستان همیشگی هستند. نوروز عاشق کوردستان است و کوردها عاشق نوروز ،هیچکس مثل کوردها حرمت نوروز را نگه نمی دارد و برای آمدنش لحظه شماری نمی کند.کوردها سال هاست که منتظر یک رویداد مهم در نوروز هستند. آنها انتظار نوروز رهایی را می کشند نوروز بدون اشغالگر کوردستان سرزمین شور و ترانه است و جوانان کورد با فرا رسیدن نوروز دست در دست هم در سراسر این جغرافیای دربند سرود رهایی می خوانند. برای کوردها هه لپرکی داستان متفاوتی دارد، چیزی فراتر از یک رقص است یک نماد و نشانه است. می توان کتابی در چند صد صفحه درباره چرایی و چرایی حرکاتش نوشت. نوروز و هه لپرکی شناسنامه کورد و کوردستان هستند.هر جا که نوروز گرامی داشته می شود هرجا که هه لپرکی هست کوردها آنجا حضور دارند یا زمانی آنجا زیسته اند. با تمامی این اوصاف باید گفت، نوروز امسال بسیار متفاوت است، گویی روح تازه ای در کالبدش دمیده شده است. همه چیز بوی تازگی می دهد. این بار دستمالی چوپی در دست خانواده های سرافراز شهداست همه باید حرکت های خود را با آنها هماهنگ کنند. مشعل اکنون در دست کسانی است که بهتر از همه راه را می شناسند و از پرتگاهها باخبرند. آنها می دانند برای عبور از تاریکی و رسیدن به روشنایی چه باید کرد. این حجم از اراده و باور حیرت انگیز است ! داغ در دل ، اما صبور و استوار در مسیر رسیدن به مقصود و هدف .
از بهار تا بهار
نهالی که پیشوای فقید نزدیک به هشتاد سال پیش با ایمان و باور به آرمانهایش و اطمینان از آینده و رهایی مردم کورد کاشت، اکنون به درختی تنومند تبدیل شده است. درختی که ریشه هایش به پهنای جغرافیای دربند کوردستان از آگری تا دالاهو گسترده است. درختی که با خون پاک هزاران شهید کوردستان آبیاری شده است. کسانی که سالهاست در فکر قطع این درخت تنومند هستند، اکنون بیش از هر زمان دیگری دریافته اند که قطع کردن این درخت تنومند با این ریشه های گسترده کار آنها نیست. در سایه حرکت بزرگی که پیشوا آغاز کرد نه تنها نهال آزادی کوردستان به درخت تنومندی تبدیل شد، بلکه به برکت تعالیم او اکنون باغبانانی صبور و دلسوز در همه جای کوردستان حضور دارند که با باوری عمیق و ایمانی راسخ آماده هرگونه جانفشانی در مسیر رسیدن به آزادی هستند. شجاعت و خودباوری در جغرافیای کردستان به طرز باورنکردنی تکثیر شده است ، اکنون پدران و مادران کردستان، شاگردان مکتب پیشوا، میدانداران نوروز و رهبران پیشرو حرکت آزادی بخش مردم شرق هستند.
در سالگرد آسمانی شدن پیشوای دلها، مردم به دیدار لاله های آرمیده در خاک می روند و با پیشکش کردن شاخه ای گل با آرمانهایشان تجدید میثاق می کنند .
آسوده بخواب، جناب پیشوا ! پس از رفتنت، مردم سرزمینت لحظه ای به راستی و درستی مسیر انتخاب شده تو شک نکرده و ادامه دهنده آرمانهایت بودند . نگران سرانجام جمهوری نباش، جناب پیشوا! جمهوری کوردستان هنوز زنده است، زنده تر از همیشه در دل میلیون ها کورد در سراسر این جغرافیای دربند در حال تپیدن است. شکوفاتر و پررونق تر از همیشه. ! زنان کورد مشعل داران نهضت آزادی شرق شده اند رویاهایتان در حال تعبیر شدن است اکنون زنان کورد الهام بخش هستند و نوید آزادی می دهند.
آسوده بخواب، جناب پیشوا! کوردستان در مسیر تعالیم شما حرکت می کند کردستان بیدار بیدار است.