زانیار حسینی
ملت کورد تنها ملتی در خاورمیانه است که از دستاوردهای جنگ جهانی دوم بی بهره ماند و پایان جنگ جهانی دوم کوچکترین دستاوردی را برایش به ارمغان نیاورد؛ بر خلاف سایر ملل منطقه کە همگی صاحب سرزمین، کشور و دولت شدند.
تلاشهای بی وقفه و فراوان کوردها در جنوب، شمال و شرق کوردستان در قبل و بعد از جنگ جهانی دوم ناکام و بدون نتایج چشمگیری باقی ماند و سیاست های نانوشته جهانی چنان طراحی شده بودند کە این ملت کماکان زیر یوغ استعمارگران و متجاوزان باقی و سایە سنگین ستم همچنان پابرجا بماند. باری فعالیتهای حق خواهانه و آزادیخواهانه ملت کورد در هیچ دوره ای از تاریخ پر فراز و نشیبش از حرکت باز نایستاده و قطار خواسته های مشروعش در تلاطم سیاست های پیچیده و گنگ منطقه ای متوقف نشده است؛ خواه اوضاع بر وقف مراد بوده باشد و خواه بالعکس. کارنامه بیش از صد سال مبارزات مداوم و بی وقفه در کوردستان چهار تکه و قطعە قطعە شده، حاکی از روح عدالت طلبی و حق خواهی ملت کورد است که همانندش را در تاریخ هیچ گوشه ای از این کره خاکی نمیتوان یافت.
سه دهه گذشته نقطه عطفی مهم برای سرنوشت ملت کورد در درگیری های منطقه ای خاورمیانه بوده است. این گفته اغراق نیست کە ملت کورد پس از دهه ها سرکوب و نسل کشی و ویرانی با دستان خالی و ابزار بسیار اندک و تنها با اتحاد و پافشاری بر اهداف و آمال و تلاش های خستگی ناپذیرش توانسته است کە همچون سرو ایستاده بماند و با غرور و سرافرازی و صدایی رسا بگوید: یک کورد هم بماند، کوردستان هم می ماند!
طی سه دهه گذشته، سقوط صدام حسین زمینه تشکیل حکومت فدرال در جنوب کوردستان را برای ملت کورد فراهم کرد. نتیجه هرج و مرج جغرافیای تحت حاکمیت خانواده اسد با روی خط بودن و درک درست سیاسی کوردها از اوضاع منطقه ای، منجر به تشکیل حکومت محلی و کانتونی برای این ملت در غرب کوردستان شده است. مشکلات بین کوردها و ترکها در شمال کوردستان اشغالی، روز به روز عمیقتر می شود و نزدیک به صد سال جنایت و سرکوب وحشیانه برعلیه کوردها نتیجه عکس داشته است و ملت آزادیخواه کورد را از خواسته هایش عقب نرانده است؛ انتخابات اخیر در شمال کوردستان به خوبی نشان داد که کوردها بر خلاف ادعای دستگاههای پروپاگاندا و تبلیغاتی دشمنانشان با مبارزات بی بدیل برای دستیابی بە خواسته هایشان و زنده نگهداشتن آمال و اهدافشان تلاش کردە اند. مبارزه در جهت تداوم حیات و روشنی مشعل حقوق بشر و آزادی در شرق کوردستان، بیش از هر زمان دیگری در اوج قرار دارد و اشغالگران تهران بیش از چهار دهه است که در ارائه راه حلی برای مسئله کورد ناکام مانده اند؛ زیرا راه حلهای آنان با خواسته های ملت کورد در منافات است. جنگ با داعش در جنوب و غرب کوردستان، فشار سیاسی-اقتصادی و سیاسی-امنیتی متجاوزان شمال و شرق کوردستان بر مناطق جنوب کوردستان و غرب کوردستان از یک سو و فشار بغداد و گاه دمشق از سوی دیگر، موانع و مشکلات زیادی بر قدرت منطقه ای کوردها در دو بخش مذکور ( جنوب و غرب کوردستان )، بلاخص جنوب کوردستان وارد کرده است. حملات مخالف با مضامین حقوق بین المللی به زیرساخت های اقتصادی غرب کوردستان توسط مهاجمان ترک، حملات گاه و بیگاه آخوندهای تهران و کرواتیهای آنکارا به جنوب کوردستان، تداوم توطئه و ایجاد موانع برای دو منطقه نیمه آزاد شده و در عین حال تلاششان برای توقف و یا منفعل نمودن جریان انقلابی در شرق و شمال کوردستان، تنها چند نمونه بارز از سیاست توطئه و اشغالگری مهاجمان کورد در کوردستان است. همه اینها در شرایطی است که کوردها مانند صد سال و حتی پنجاه سال قبل هم نیستند و دشمنان ملت کورد دیگر مثال قبل، توانایی و امکان انجام دادن جنایات وحشتناک و ضد انسانی در ابعاد بزرگ و وسیع را ندارند؛ قسمت اعظم این مهم، نتیجه تلاش و مبارزات بی وقفه ملت کورد در برابر استعمارگران است. بطوریکه امروزه هیچ یک از مهاجمان و اشغالگران کوردستان نمی توانند آشکارا ادعا کنند که ملت کورد وجود ندارد و با شواهد دروغین مشابه چنین ادعاهای کذبی، درصدد تحریف حافظه جمعی کوردها برآیند.
بر کسی پوشیده نیست تا زمانی که ملت کورد بطور کامل به اهداف خود نرسیدە است، مهاجمان کورد از سازماندهی و انجام هیچ توطئه ای ابایی نخواهند داشت و در جهت به تأخیر انداختن و یا توقف نیروی متحرک و مشروع ملت کورد دست به هر گونه جنایتی خواهند زد.
اگرچه تحولات ناخواسته منطقه ای در اغلب اوقات، مهاجمان کورد را متعجب و متحیر کرده است، اما برای کوردها چنین تحولاتی فرصتی مطلوب و مناسب برای عبور از موانع جدید در مسیر مبارزه است. قیام ژینا و نوروز کوردها، همچون هیزم آتش شعله ور انقلاب کوردها، این ملت را وارد فاز و اوضاع جدیدی در حیات سیاسی و بازی منطقە ای کرده است؛ ژینا و قتل عامدانه اش به نماد زندگی پر از فراز و نشیب ملت کورد مبدل گشت و دوباره جان به قالب این باور داد که اگر اشغالگران حقیقت را دهها و صدها سال زیر خاکستر حاصل از آتش دروغینشان پنهان نمایند و یا برای امحا و نابودیش نهایت تلاششان را انجام بدهند در نهایت حقیقت با ارادە اش، زنجیرها را پارە خواهد نمود و با تمام قوا، آشکارا خود را به همگان نشان می دهد.
ژینا تار و پود نمادهای " ژن، ژیان، ئازادی " در چهار گوشه کوردستان است که نشان از سیطره عمیق و عملی این شعار بر زندگی اجتماعی و فرهنگ کهن و سنت دیرین ملت کورد دارد.
پس از قیام ژینا، فرا رسیدن نوروز کوردی و تجمعات رقص آزادی و وحدت بی مثال مردم، مثال آخرین میخ بر تابوت اشغالگران کوردستان محسوب می شود و این پیام را دوباره به جهانیان رساند که کوردها تکه تکه شده اند و هیچ تفاوتی تاریخی، ملیتی، فرهنگی و سرزمینی میان کرمانشاه و آکری و دیاربکر و قامیشلو وجود ندارد و این ملت با تاریخ، فرهنگ و زبان و خواست ارادیش، معرف هویت و شناسش هست؛ نه با تاریخ و فرهنگ و تعاریف نادرست موجود در کتب به اصطلاح پژوهشی دانشگاه های تهران که توسط تحلیلگران اشغالگر نوشته و منتشر شده است. قیام شکوهمند ژینا و شکوه نوروز مشعل های آزادی، ریشه های حقیقی ناسیونالیسم کوردی منطبق بر آزادیخواهی و حق خواهی را مستحکم تر از قبل کردە است.
توطئه های مشترک اشغالگران در کوردستان چهار قطعه شده، به ویژه توطئه های دو بازیگر اصلی معاصر یعنی تهران و آنکارا، ملت کورد را در هر قطعە جدا شده، تحت فشار شدید و شرایط حساسی قرار داده است؛ این امر منجر به مرحله جدیدی از رویارویی با اشغالگران کوردستان در ادامه مسیر مبارزات تاریخی مردم ما شده است.
اگر تا همین اواخر ملت کورد و به ویژه سازمانها و احزاب در هر چهار بخش جدا شده، سعی در بیشتر نزدیک شدن به یکدیگر و سازماندهی روابط فی مابین در جهت پیشبرد اهداف غایی را داشتند، اکنون با درک آگاهانه و تحلیل هوشیارانه زمان حال و با توجە بە تغییرات پیش رو به نسبت گذشته، به این مهم رسیدە اند کە در راستای رسیدن بە سر منزل مقصود، نیازی مبرم بە ایجاد و بنیان بنیه های حیاتی سیاسی بر مبنای اصول استراتژیک سرزمینی است. به گونە ای کە با گذر از اتحاد سیاسی-اجتماعی، زمینه اتحاد استراتژیکی را در ابعاد بزرگتری فراهم نمایند و از این طریق با مشخص نمودن خطوط مجاز و غیر مجاز در چهار گوشه سرزمین کوردستان، تجارب گذشته را همچون ستون و پشتیبانی برای عبور از موانع سخت و چالشهای جدید قرار دهند.
هر چند تفکر اتحاد استراتژیک سرزمینی با شیوە علمی و عملی، سالها قبل در حافظه سیاسی ملت کورد جای گرفت و به ملکه ذهنشان بدل گشته است و تاریخش به تفکر جمهوری کوردستان بر می گردد کە در زمان حال به شکوفایی رسیده است. چنان که ناسیونالیسم کوردی معنا و مفهومی عمیقتر و وسیعتری بە خود گرفتە است؛ پیام نوروزی در چهار گوشه کوردستان چهار قطعە شده با نمایان نمودن و نشان دادن سمبلهای ملی و تاریخیو اشعار واحد و خواسته های معین، مستند و مستدلترین ادلە هاست!
دست خالی ماندن کوردها در تقسیمات سیاسی منطقه پس از جنگ جهانی دوم، هیچگاه به معنای عقب نشینی کوردها از حقوق مشروعشان نبوده است. بلکه با تلاش و کوشش ستودنی و با روی هم گذاردن خشت به خشت دیوار خواسته های حقیقی و بر حقشان در هر گوشه از سرزمین و خاک اشغال شدە یشان، حامل این پیامست که این ملت، یکپارچه و متحد برای رسیدن به آرزوهای بزرگش مشتاقانه در تلاش است و همانند همه ملت های جهان و منطقه تحقق خواسته هایشان را حقی ذاتی می داند و با تمام توان برای بدست آوردن و باز پس گیری حقوق مصادره شدە اش مبارزه می نماید.
ملت کورد با استراتژی و تاکتیک های مختلف سیاسی در هر بخش جدا شده از سرزمینش، کاملاً دریافته است که باید خود را برای هماهنگ کردن سیاستهای مختلف و متفاوتش در یک نسخه استراتژیک سرزمینی آمادە کند و با کد حق تعیین سرنوشت، در جهت اتخاذ چنین استراتژی واحدی در برابر دشمنان متحدش گام بردارد و با آمادگی کامل برای اتحادی سیاسی در دایره سرزمینی در جهت نزدیکتر شدن بە اهداف تلاش بنماید. اتحادیە استراتژیکی سرزمینی در زمان مناسب، نیازی روشن و مبرم در آینده سیاسی ملت کورد است؛ درک درست زمان تاسیس اتحادیه سرزمینی من باب اسلوب مبارزات چند بعدی ملت کورد در سطح کلان، چنان نیاز و ضرورتی مهم و سرنوشت ساز است کە بعید و دور نمی نمایاند کە روزی از روزها، مرزهای جعلی را از منظر معنا بدور بیاندازد!