کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

د. مجید حقی: عدم حمایت بین المللی از انقلاب ژینا بدلیل عدم وجود یک اپوزیسیون متحد و دارای اهداف برنامەریزی شده بود

13:58 - 20 تیر 1403

د. مجید حقی: عدم حمایت بین المللی از انقلاب ژینا بدلیل عدم وجود یک اپوزیسیون متحد و دارای اهداف برنامەریزی شده بود

مصاحبە: شهرام سبحانی

اشارە: انقلاب ژینا صدای آزادیخواهی و اعتراض مردم ایران بخصوص کوردستان را بە گوش جهانیان رساند انقلابی کە متاسفانە بە نتیجە نهایی خود دست پیدا نکرد اما در خیابان های ایران بە شیوەهای متفاوت خود را جلوە می دهد و ماهیت و موجودیت جمهوری اسلامی را هر روز بیشتر بە تنگنا می کشاند. اما سوال اینجاست کە آیا در شرایط فعلی ایران کە رژیم در وضع نابسامان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مهم تر از همە عدم مشروعیت سیاسی بە سر میبرد در صورت گستردەشدن اعتراضات مردمی آیا  احزاب و اپوزیسیون آمادگی لازم برای رهبری اعتراضات و بە سرانجام رساندن آن را دارند؟، آیا جمهوری اسلامی راهی برای بازگشت و پرکردن شکاف میان حاکمیت و مردم باقی گذاشتە است؟، چرا غرب و دیگر کشورها کە خود را حامیان حقوق بشر معرفی میکنند، اینگونە در برابر نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران توسط جمهوری اسلامی منفعلانە عمل می‌کنند؟ برای پاسخگویی بە این سوالات گفتگویی با د. مجید حقی، فعال سیاسی خواهیم داشت.

 

آقای حقی ممنون از اینکە دعوت ما را پذیرفتید، ابتدا با این سوال مصاحبە را شروع میکنم. انقلاب ژینا صدای آزادیخواهی و اعتراض مردم ایران و کوردستان را بە گوش جهانیان رساند، آیا این ندا برای پشتیبانی بین‌المللی از تغییر نظام کنونی کافی نبود؟

از اینکه این فرصت را به من دادید تا از طریق نشریە کوردستان در خدمت خوانندگانتان باشم سپاسگزارم. انقلاب ژینا برای اولین بار صدای مردم ایران را به گوش جامعه جهانی رساند. انقلاب مورد حمایت وسیع افکار عمومی بین المللی قرار گرفت. برای اولین بار در تاریخ حاکمیت توتالیتر جمهوری اسلامی، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد کمیته حقیقت یاب را برای رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی تشکیل شد. همانطور که جمهوری اسلامی ایران مشروعیت خود را در داخل از دست داده است، مشروعیت آن نیز در سطح بین المللی زیر سوال رفته است. اما حمایت بین‌المللی نه پایدار است و نه می‌تواند منجر به تغییر اساسی شود، زمانی که همه زمینه‌های داخلی برای یک انقلاب مهیا نباشد. دولت ها براساس منافع خود با امور داخلی کشورها از جمله ایران برخورد می کنند. در غیاب وحدت و بستر مشترک اپوزیسیون ایران، جامعه جهانی نمی تواند از انقلابی حمایت کند که هدفش بیش از آنچه که انجام داده ناشناخته است. دلیل عدم حمایت مستمر بین المللی از انقلاب ژینا، به نظر من، عدم وجود یک اپوزیسیون همبستە و متحد و دارای اهداف برنامەریزی شده است.
 
تحلیل شما از وضعیت کنونی اپوزیسیون هم برای سازماندهی اعتراضات داخل کشور و هم برای همبستگی و اتحاد صفوف خود برای گذار از جمهوری اسلامی چیست؟

جامعه ایران جامعه‌ای متنوع و متکثر است. این کشور از ملل، مذاهب و اقلیت های مذهبی مختلف تشکیل شده است. ملت های تحت ستم ایران دارای اراده ملی از جمله به رسمیت شناختن رسمی حق تعیین سرنوشت خود هستند. ما در ایران با دو نوع اپوزیسیون روبرو هستیم: اپوزیسیون ملت های تحت ستم و مخالف  گفتمان "یک ملت یک زبان و یک پرچم و یک رهبر" که وجود ملت های دیگر را انکار می کند. در چنین شرایطی، اپوزیسیون ملت‌های تحت ستم و مرکزگرایان به دنبال دو خط موازی هستند. در چنین شرایطی، اپوزیسیون قادر به اتحاد نیست و بیشتر از توان خود به جای جمهوری اسلامی، علیه یکدیگر استفاده می کند. پس از آغاز انقلاب ژینا، مرکزگرایان به همراه جمهوری اسلامی از طریق شبکه‌های اجتماعی و ترول‌های مجازی تبلیغات زیادی علیه ملت‌های تحت ستم به‌ویژه جنبش آزادی‌بخش ملت کورد انجام دادند. متأسفانه در بین ملت های تحت ستم اتحاد سیاسی قوی وجود ندارد، بخشی از آن به این دلیل است که هیچ یک از نیروهای مبارز این ملل در سطح ملی همبستە و متحد نیستند و از سوی دیگر اتحاد عملی بین این نیروها وجود ندارد. در داخل کشور، به دلیل سرکوب بی‌رحمانه رژیم، فرصتی برای ایجاد یک اپوزیسیون دموکراتیک و سازمان‌یافته که بتواند با در نظر گرفتن واقعیت‌های جامعه ایران در جهت تغییر بنیادین به نفع همه مردم ایران باشد، وجود ندارد. این عوامل این فرصت را به جمهوری اسلامی داده است که اختلافات بیشتری بین نیروهای اپوزیسیون ایجاد کند و در نتیجه انقلاب ژینا که فرصت بسیار طلایی برای مردمان ایران بود نتوانست به نتیجه برسد.

اساسا مردم جهت تغییر نظام سیاسی کشور باید چشم‌ انتظار اپوزیسیون باشند؟

همانطور که در بالا اشاره شد، اپوزیسیون ایران دارای تنوع و تکثر است. اپوزیسیون فارس محور باید برای یک بار هم که شده تفکر شونیستی و استعماری خود را کنار بگذارد و واقعیت های موجودیت چند ملیتی ایران را بپذیرد، در چنین حالتی اپوزیسیون می تواند در حد انتظارات مردم باشد. بنابراین فکر می‌کنم مردم از اپوزیسیون انتظار دارند که واقعیت‌های جامعه ایران را آن‌گونه که هست بپذیرند و اهداف سیاسی خود را براساس این واقعیت‌ها تدوین کنند، نه براساس افسانه‌هایی غیر واقعی. مردم از اپوزیسیون خواستار اتحاد هستند. وحدت زمانی شکل می گیرد که خواست همه اجزای جامعه مورد توجه قرار گیرد و موجودیتشان آنگونە کە خودشان بە زبان میاورند به رسمیت شناخته شود. متأسفانه در حال حاضر اپوزیسیون در سطح توقعات مردم نیست و به همین دلیل مبارزه مردم متحد و هماهنگ نیست.


ارزیابی شما از بایستەهای نقش مردم در ساماندهی اعتراضات عمومی چیست؟

هیچ جنبشی بدون مشارکت مردم بە هدفش نمی رسد. بدون مردم، اهداف سیاسی معنایی ندارند. بنابراین برای نیروهای سیاسی ارتباط زنده با جامعه مهم است. جامعه امروز ایران نسبت به جامعه انقلاب ١٣٥٧ تغییر زیادی کرده است. نسل زد Z و آلفا Alpha در حال حاضر اکثریت مردم ایران را تشکیل می دهند با آرزوهای نسل های قبلی که در جهانی یکنواخت تر زندگی می کنند. در این راستا مناسب است سیاستها و روش های سیاسی نیروهای فعال در جامعە روز شود. امروزه به لطف شبکه های اجتماعی و هوش مصنوعی، مبارزه توده‌ای می تواند ابعاد مختلف جدیدی به خود بگیرد و در عین عقب نشینی رژیم، هزینه مبارزه توده‌ای را کاهش دهد. پیوند دادن مبارزات طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی و تداوم این مبارزه در خارج از کشور به عنوان پژواک مبارزه داخلی بسیار مهم است.

بە نظر شما آیا مردم دوبارە بە کف خیابان‌ها باز خواهند گشت؟

به نظر من پتانسیل بازگشت مردم به خیابان بسیار بالاست. ترس مردم از رژیم شکسته شده است. فاصله بین اعتراضهای خیابانی اکنون کمتر از دهه های گذشته است، اما مردم همچنان آگاهانه تلاش می کنند تا هزینه مبارزه خود را کاهش دهند و به دستاوردهای بیشتری برسند. نگرانی من این است که در صورت نبود سازماندهی و همبستگی در میان نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، بازگشت مردم به خیابان ها دستاوردی دراز مدت نخواهد بود. اپوزیسیون در تمام جنبه های خود باید خسارات ناشی از شکست مبارزات توده‌ای را در مراحل مختلف به دقت تحلیل کند.


 در صورت گستردە شدن اعتراضات مردمی آیا در وضعیت کنونی احزاب و اپوزیسیون آمادگی لازم برای رهبری اعتراضات و بە سرانجام رساندن آن را دارند؟

امیدوارم اپوزیسیون داخل و خارج کشور از شکست مرحله اول انقلاب ژینا درس گرفته باشند. می‌خواهم آن را مرحله اول انقلاب بنامم، زیرا بە نظر من انقلاب ژینا گفتمان جدیدی را به همراه داشت که ادامه آن گفتمان می‌تواند منجر به تغییرات اساسی در کل جامعه ایران و سرنوشت ملت‌های تحت ستم شود. گفتمان شجاعانە علیه سنت های زیانبخش گذشتە، سرکوب، تفاوت و تبعیض بین انسانها. گفتمان لزوم احترام به تنوع و تکثر و وحدت در تکثر. بنابراین، اگر اپوزیسیون ملت های تحت ستم و مرکزگرایان از این گفتمان درس گرفته باشند، می توانند همه تحولات آینده را به فرصتی برای رهبری مبارزه برای رسیدن به هدف و سرنگونی رژیم تبدیل کنند. متاسفانه در شرایط فعلی اینگونه نیست. حتی در شرق کوردستان نیز پس از یک نزدیکی کوتاه مدت دوران آغازین جنبش، بر اثر اشتباه "جرج تاون"، انشعاب غم انگیزی در کوردستان رخ می دهد و همین وضعیت در میان سایر نیروها نیز دیده می شود. خصوصاً مرکزگرایان و اپوزیسیون فارس محور می‌کوشند نیروها و گرایشهای دیگر را حذف کنند و تلاش میکنند هویت انقلاب ژینا را به ناسیونالیسم قرن نوزدهمی تبدیل کنند. این امر هم عمر رژیم آخوندی را طولانی می کند و هم هزینه مبارزه برای آزادی را افزایش می دهد.


چرا غرب و دیگر کشورها کە خود را حامیان حقوق بشر معرفی میکنند، اینگونە در برابر نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران توسط جمهوری اسلامی منفعلانە عمل می‌کنند؟

جا دارد واقع بین باشیم. در غرب چیزی به نام «اخلاق در سیاست و روابط بین الملل» وجود ندارد، بلکه همه چیز بستگی بە منافع ملی دراز مدت و مقطعی دولت های حاکم است. غرب از حقوق بشر حمایت می کند، اما نه با هزینه خود، بلکه به قیمت اجماع منافع ملیش. زمانی که منافع آنها و اصول اخلاقی با هم همسویی کند از مبارزە مردم پشتیبانی و حمایت میکنند. اما زمانی که این منافع در خطر باشد، ابتدا از منافع خود محافظت می کنند. بنابراین زمانی می توانیم روی حمایت کشورهای غربی حساب کنیم که در بین نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ایران وحدت عملی وجود داشته باشد و برنامه مشخصی برای تغییر در ایران و جایگزینی مشخص داشته باشیم. هیچ کشوری منافع ملی خود را به خاطر مشکلات داخلی سایر کشورها به خطر نمی اندازد. هنگامی که اپوزیسیون به یک عامل معتبر و جدی برای تغییر تبدیل شود، می تواند روی حمایت غرب حساب کند.

 

آیا جمهوری اسلامی راهی برای بازگشت و پرکردن شکاف میان حاکمیت و مردم باقی گذاشتە است؟

جمهوری اسلامی ٤٥سال است که فرصت داشت شکاف بین حاکمیت با مردم را کم کند. رژیمی که ١٨٠ درجه با آرمان های اکثریت جامعه تفاوت دارد، روز به روز از مردم دور می شود، همانطور که مردم به ویژه نسل جدید از رژیم دور می شوند. بیش از ٨٥ درصد مردم ایران پس از روی کار آمدن خامنه‌ای به دنیا آمده‌اند. بیش از ٦٠ میلیون نفر از جمعیت ٨٥میلیونی ایران کمتر از ٤٠سال سن دارند این ٦٠ میلیون نفر و نسل های بعدی آنها ارزش ها و نگرش های اجتماعی و جهانبینی متفاوتی نسبت به جهان دارند که با جمهوری اسلامی متفاوت است. بنابراین جمهوری اسلامی نه قادر است و نه در فلسفه وجودیش اجازە میدهد برای کاهش این فاصله خود را تغییر دهد. ایران ٩٠ درصد از منابع زیرزمینی جهان را در اختیار دارد و مردم آن از فقیرترین مردم جهان هستند. نفت، گاز و سایر درآمدها به جای استفاده برای مردم، برای تقویت قدرت سرکوب و منافع گروه ها و جناح های درون رژیم استفاده می شود. بنابراین، آنچه رژیم ایران را حفظ کرده است، وجود گروه های مختلف سرکوبگر و منافع مالی آنها و عدم اتحاد و همبستگی بین نیروهای سیاسی مخالف رژیم است. اتحاد نیروهای جمهوری اسلامی در سرکوب مردم برای بقای نظام اسلامی، قوی ترین عامل ادامە رژیم است. از سوی دیگر، نیروهای اپوزیسیون پراکنده و دور از هم هستند که برای نظام سرکوبگر اسلامی بهینه است.

آقای حقی خیلی ممنون از اینکە برای این مصاحبە وقت گذاشتید.

خواهش میکنم.