
زاهیر محمدی
امروز، ۲۶ آبان ۱۴۰۴، برابر با چهل و ششمین سالروز صدور پیام تاریخی خمینی به ملت كورد در سال ۱۳۵۸ است. این پیام، که در پی مقاومت سه ماهه مردم كوردستان در برابر سیاستهای دولت نوپای جمهوری اسلامی صادر شد، نقطه عطفی در تاریخ روابط حکومت جمهوری اسلامی با ملت كورد به شمار میآید.
پیام خمینی با عنوان خواهران و برادران کرد بیان چند تذكر، هفت نکته اصلی دارد. نخست، قدردانی از وفاداری مردم کرد به اسلام و جمهوری اسلامی و تأکید بر مشارکت آنان در امور ملی و مقابله با دشمنان خارجی؛ دوم، یادآوری ستمها و محرومیتهای گذشته، همراه با اشاره به محرومیت سایر اقوام ایران؛ سوم، ضرورت حفظ آرامش و امنیت به عنوان پیششرط نوسازی و عمران در مناطق کردستان؛ چهارم، که مهمترین نکته در میان هفت نکته پیام است، دستور به هیأت ویژه برای مذاکره با شخصیتهای مذهبی، سیاسی و ملی است برای تأمین خواستههای مردم کرد و برقراری آرامش و امنیت در منطقه. این بخش پیام اهمیت ویژهای دارد زیرا محور تعامل دولت موقت و راهنمایی مستقیم برای حل مسائل کردستان از طریق هیأت ویژه را مشخص میکند و نقش کلیدی در ایجاد هماهنگی میان كوردستان و حكومت مركزی دارد. پنجم، برجسته کردن برابری اقوام و محکومیت هرگونه تبعیض و تأکید بر حق اداره امور داخلی و محلی توسط مردم کرد؛ ششم، جلب توجه نخبگان، علمای اعلام و سایر شخصیتها به حساسیت موقعیت کشور و تلاش دشمنان برای سرکوب نهضت اسلامی؛ و هفتم، فراخوان به وحدت ملی و بسیج توان ملت در برابر دشمنان خارجی، همراه با تأکید بر تقوا و تعهد به اسلام. این پیام در قالب یک سند رسمی، به ارائه رهنمودها و تأکیدات خمینی به عنوان رهبر انقلاب نسبت به وضعیت کوردستان و نظام نوپای ایران پرداخته است.
در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران، سال ۱۳۵۸ نقطهای تعیینکننده در رابطهی حکومت مرکزی با كوردستان به شمار میآید. دو پیام مشهور خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی، در مرداد و آبان همان سال، بهروشنی نشانگر فراز و فرودهای گفتمان قدرت در برابر مقاومت کوردستاناند. پیام نخست، در 27 مرداد ۱۳۵۸، با زبان تهدید، نظامیگری و دستور جهاد علیه کوردستان صادر شد و به طور آشکار مشروعیت سرکوب نظامی را در قالب «دفاع از انقلاب» صورتبندی کرد. اما سه ماه بعد، در ۲۶ آبان همان سال، خمینی پیامی کاملا متفاوت صادر کرد که در آن، از «برادران و خواهران کورد» با احترام یاد شد و سخن از «رفع تبعیض»، «حق ادارهی محلی»، و «همزیستی در چارچوب حكومت اسلامی» به میان آمد.
این تغییر بنیادین در لحن و محتوای پیام، صرفا تغییر در ادبیات نبود؛ بلکه نشانگر دگرگونی در توازن قدرت و اعتراف ضمنی به پیروزی سیاسی و مقاومت اجتماعی ملت کورد در برابر پروژهی تمرکزگرایانهی دولت نوپای جمهوری اسلامی بود. تحلیل جامعهشناختی این دو پیام نشان میدهد که چگونه گفتمان دینی–انقلابی حکومت، در مواجهه با مقاومت مسلحانه و سیاسی ملت کورد، ناگزیر به تعدیل و عقبنشینی شد، و چگونه مقاومت سه ماههی کوردستان به یکی از نخستین چالشهای هویتی و ساختاری جمهوری اسلامی تبدیل گشت.
از منظر جامعهشناسی سیاسی، هر دولت تازهتأسیس در مرحلهی پس از انقلاب، برای تثبیت مشروعیت خود به دو منبع قدرت نیاز دارد: «اقتدار نمادین» و «کنترل سرزمینی». جمهوری اسلامی در نخستین روزهای تأسیس خود هنوز نتوانسته بود نظم سیاسی را در سراسر ایران تثبیت کند، و کوردستان، بهعنوان منطقهای با سابقهی تاریخی مقاومت، نظامی از روابط قدرت محلی و آگاهی ملیگرایانه را حفظ کرده بود. در این بستر، جنگ سه ماههی کوردستان میان مرداد و آبان ۱۳۵۸، نه صرفا درگیری نظامی بلکه رویارویی دو گفتمان سیاسی بود: از یک سو گفتمان «امت–اسلام» که در پی یکپارچگی سیاسی و ایدئولوژیک ایران تحت سیطرهی ولایت فقیه بود، و از سوی دیگر گفتمان «ملت–هویت» که در کوردستان با تأکید بر حقوق ملی، خودمختاری و عدالت اجتماعی تجلی مییافت.
پیام 27 مرداد خمینی در حقیقت اعلان رسمی جنگ گفتمانی و فیزیکی علیه این خواستهای ملی بود. در این پیام، او خطاب به ارتش و پاسداران، فرمان داد که «با توپ و تانک» به سوی پاوه حرکت کنند؛ زبانی که در آن «کورد» نه به عنوان شهروند یا برادر دینی، بلکه به مثابه تهدیدی علیه تمامیت نظام تازهتأسیس تصویر میشد. این نوع گفتار نظامی، از دید تحلیل گفتمان فوکویی، بازتاب شکل خاصی از قدرت انضباطی است که از طریق «دشمنسازی» مشروعیت خود را تولید میکند. با این حال، مقاومت گستردهی ملت کورد در برابر نیروهای دولتی طی ماههای پس از مرداد ۱۳۵۸، تعادل قدرت را برهم زد. نیروی پیشمرگ كوردستان نهتنها كنترل بخشهای مهمی از شهرها و روستاها را همچنان در دست داشت، بلکه مشروعیت گفتمان مرکزی را نیز در سطح اجتماعی و سیاسی به چالش بکشند.
در این مرحله، دولت موقت جمهوری اسلامی با ناتوانی در مدیریت بحران و هزینههای روزافزون جنگ كوردستان مواجه شد. از منظر جامعهشناسی دولتهای پس از انقلاب، زمانی که قدرت مرکزی نتواند نظم هژمونیک خود را به صورت مادی و نمادین اعمال کند، ناچار به بازتولید مشروعیت از طریق گفتار صلح و مصالحه میشود. در چنین شرایطی بود که پیام 27 آبان ۱۳۵۸ پدید آمد: پیامی که در ظاهر با زبان آشتی، وحدت، و اسلامگرایی فراگیر تنظیم شده بود، اما در واقع بازتاب عقبنشینی گفتمانی حکومت از موضع جنگ بود. خمینی در این پیام از مردم کورد با احترام یاد میکند، از «ستم تاریخی بر کردها» سخن میگوید، و وعدهی رفع تبعیض و تدوین قوانین برای «حق ادارهی امور محلی» را مطرح میسازد.
این عبارات نشانههای مهمی از دگرگونی موضع حکومت نسبت به کوردستان به شمار میروند. اگر پیام مرداد را بتوان نماد «گفتمان قهر» دانست، پیام آبان بیانگر شکلگیری تدریجی «گفتمان امتیاز مشروط» بود؛ گفتمانی که هدف آن بازگرداندن کنترل سیاسی بدون جنگ بود، نه پذیرش واقعی خواستهای ملت کورد. در واقع، دولت مرکزی در این مقطع تلاش داشت با پوشش مفاهیم دینی چون «برادری اسلامی» و «رفع تبعیض»، بحران سیاسی را از سطح نظامی به سطح ایدئولوژیک منتقل کند. اما در عمل، همین عقبنشینی زبانی اعترافی غیررسمی به قدرت مقاومت کوردستان بود. از نگاه نظریههای مقاومت جیمز اسکات، زمانی که قدرت مرکزی ناچار به تغییر زبان و لحن خود در برابر گروههای فرودست میشود، نشانگر انتقال موقت هژمونی گفتمانی از بالا به پایین است. ملت کورد در این مقطع توانست با تکیه بر انسجام اجتماعی، آگاهی سیاسی، و سنت تاریخی مبارزه، معادلهی قدرت را تغییر دهد و دولت را به پذیرش مذاکره وادارد.
از منظر جامعهشناختی، تفاوت میان دو پیام خمینی را میتوان در سه سطح بررسی کرد: سطح زبانی، سطح ایدئولوژیک، و سطح ساختاری. در سطح زبانی، پیام نخست آکنده از واژگان خشونتمحور، دستور، تهدید و انذار است؛ در حالی که پیام دوم مبتنی بر خطابهای عاطفی، دعا، و واژگان وحدت و برادری است. در سطح ایدئولوژیک، پیام مرداد بر محور مفهوم «دفاع از انقلاب اسلامی» میچرخد، در حالی که پیام آبان از «تبعیضزدایی» و «برادری اسلامی» سخن میگوید. اما در سطح ساختاری، تفاوت اصلی در موقعیت گوینده است: در مرداد، حکومت در موضع هجوم و برتری نظامی قرار داشت و هنوز از شکستهای میدانی آگاه نبود؛ در آبان، پس از سه ماه مقاومت، حکومت ناگزیر به اتخاذ لحن مصالحه و دعوت به آرامش شد.
این تغییر موقعیت را میتوان نمونهای از «عقبنشینی گفتمانی دانست که در آن، ساختار قدرت برای حفظ مشروعیت سیاسی، به بازتولید معنا از طریق مصالحهی زبانی دست میزند. جنگ سه ماههی کوردستان یکی از نخستین میدانهای واقعی آزمون رابطهی مرکز و پیرامون در جمهوری اسلامی بود. در این جنگ، که از نظر زمانی میان ۲۸ مرداد تا ۲۶ آبان ۱۳۵۸ امتداد داشت، نهتنها درگیری نظامی بلکه جدال بر سر معنا، هویت و حاکمیت جریان داشت. ملت كورد در قالب سازمانها و احزاب سیاسی، با شعار اصلی «خودمختاری برای کوردستان و دمكراسی برای ایران» وارد عرصه شد. این خواستهها با منطق گفتمان انقلابی اسلامی که بر وحدت امت و نفی قومیت تأکید داشت، ناسازگار بود.
از اینرو، جمهوری اسلامی تلاش کرد از طریق برساخت دشمنی ایدئولوژیک، مطالبات ملت کورد را بهعنوان «توطئهی بیگانگان» معرفی کند. اما پایداری اجتماعی و مقاومت سازمانیافتهی ملت کورد نشان داد که مسئلهی کوردستان، برخلاف تصویر رسمی، ریشه در خواستهای مشروع و تاریخی عدالت، برابری و حق تعیین سرنوشت دارد. هنگامی که حکومت نتوانست با زور نظامی این خواستها را خاموش کند، گفتمانش ناگزیر به تغییر شد و پیام ۲۶ آبان، به نوعی بیانگر تلاش برای بازسازی مشروعیت از مسیر دینی و اخلاقی بود. از منظر نظریهی گرامشی، پیام آبان را میتوان تلاشی برای بازتولید هژمونی فرهنگی دانست. خمینی در این پیام میکوشد از طریق مفاهیمی چون «اسلام، برادری و تقوا»، معنای تازهای برای وحدت ملی خلق کند و از دل آن، اطاعت سیاسی را بازسازی نماید.
خمینی در پیامش میگوید: «اسلام بزرگ تمام تبعیضها را محکوم نموده و برای هیچ گروهی ویژگی خاصی قرار نداده است.» در ظاهر، این جمله دعوت به برابری است، اما در باطن، حذف تفاوتهای فرهنگی و سیاسی ملتها در ذیل ایدئولوژی واحد اسلامی را توجیه میکند. این دوگانگی، همان چیزی است که در جامعهشناسی انتقادی از آن بهعنوان «گفتمان برابری صوری و سلطهی واقعی» یاد میشود. از این منظر، پیام آبان هرچند نشانهی عقبنشینی از جنگ است، اما همچنان درون منطق قدرت مرکزی باقی میماند. با این وجود، نفس تغییر لحن از تهدید به احترام، خود نشانهی پیروزی گفتمانی ملت کورد است که توانست با پایداری جمعی، ساختار معنایی قدرت را متزلزل کند.
در تحلیل نهایی، میتوان گفت که مقاومت ملت کورد در سال ۱۳۵۸ نهتنها یک مقاومت نظامی، بلکه رخدادی گفتمانی و هویتی بود که معنای «ملت»، «اسلام»، و «ایران» را در سپهر سیاسی نوپای جمهوری اسلامی به چالش کشید. خمینی در فاصلهی سه ماه، از فرماندهای که دستور کشتار صادر میکرد به واعظی بدل شد که از صلح و عدالت سخن میگفت؛ این چرخش، محصول اراده و آگاهی جمعی ملتی بود که حاضر نشد در برابر سیاست یکسانسازی دینی و سیاسی تسلیم شود.
در سطح تاریخی، پیام ۲۶ آبان را میتوان نخستین سند رسمی عقبنشینی گفتمانی جمهوری اسلامی در برابر یکی از ملتهای درون مرزهایش دانست. در سطح جامعهشناختی نیز، این پیام بازتابی از قانون عام مقاومت است: هرگاه قدرت از ابزار قهر فراتر رود، جامعه از طریق همبستگی، حافظهی تاریخی و سازمانیافتگی، به بازتعریف روابط سلطه دست میزند. در نهایت، مقایسهی این دو پیام نهتنها تفاوت دو لحظهی تاریخی بلکه دو نوع نگاه به جامعه و سیاست را آشکار میسازد. پیام مرداد، بازتاب گفتمان اقتدارگرای دینی است که جامعه را همچون بدنی واحد زیر فرمان ولایت میبیند؛ درحالیکه پیام آبان، گرچه در ظاهر وحدتطلب، اما اعترافی است به تنوع واقعی و قدرت مقاومت درون این بدن اجتماعی. از همینرو، تحلیل این دو پیام نهفقط برای تاریخ سیاسی ایران بلکه برای فهم جامعهشناسی قدرت و مقاومت در خاورمیانه اهمیت دارد.
تجربهی ملت کورد در سال ۱۳۵۸ نشان داد که حتی در برابر قدرتی که خود را مطلق و مقدس میپندارد، زبان، فرهنگ و ارادهی جمعی میتواند توازن قوا را تغییر دهد و گفتمان سلطه را به عقبنشینی وادارد. خمینی در ۲۶ آبان ۱۳۵۸، ناخواسته به این واقعیت تاریخی اذعان کرد که کوردستان با زور تسخیر نمیشود، بلکه باید با احترام و عدالت به آن نزدیک شد. این واقعیت همچنان در حافظهی تاریخی ملت کورد زنده است و نقطهی آغاز رابطهای پرتنش میان مرکز و کوردستان در چهار دههی بعدی شد؛ رابطهای که ریشههای آن را باید در همین سه ماه سرنوشتساز مرداد تا آبان ۱۳۵۸ جستوجو کرد.