کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

حق تعیین سرنوشت؛ امتداد طبیعی حقوق بشر )سخنی بر گفتمان مرکزگرایی و واکنش به سخنان اخیر در کنفرانس اسلو(

10:06 - 25 آبان 1404

چیا موکریانی

حقوق بشر، به‌معنای به‌رسمیت‌شناختن کرامت ذاتی همه‌ی انسان‌ها، زمانی معنا پیدا می‌کند که ملت‌ها نیز بتوانند آزادانه درباره‌ی سرنوشت خویش تصمیم بگیرند. انکار حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، از جمله ملت کورد، در واقع انکار بخشی از خود مفهوم انسانیت است. گفتمان مرکزگرایی و ترس از "جدایی‌طلبی" نه پاسدار وحدت، بلکه مانع تحقق دموکراسی و برابری در ایران است.

"حقوق بشر" یکی از دستاوردهای بزرگ اندیشه‌ی مدرن است؛ مفهومی که انسان را پیش از هر عنوان دیگری ـ از مذهب و ملیت تا جنسیت و قومیت ـ به رسمیت می‌شناسد. بشر در معنای فلسفی و جامعه‌شناختی آن، موجودی است دارای کرامت ذاتی، توانایی عقلانی و اراده‌ی آزاد برای تعیین مسیر زندگی خویش. بر پایه‌ی همین تعریف، حقوق بشر یعنی به‌رسمیت‌شناختن آزادی، برابری و کرامت همگانی، بدون هیچ قید و استثنا.

مدافع حقوق بشر کسی است که در هر شرایطی از حق زیستن آزادانه و برابر انسان‌ها دفاع کند. این دفاع نمی‌تواند گزینشی باشد؛ نمی‌توان در مورد زنان، اقلیت‌های مذهبی یا پناهندگان از کرامت انسانی سخن گفت، اما در برابر ملت‌هایی که در درون یک دولت چندملیتی زیست می‌کنند، سکوت اختیار کرد. دفاع از حقوق بشر به معنای دفاع از حق انسان برای «خودبودن» است؛ یعنی دفاع از حق زبانی، فرهنگی، سیاسی و در صورت لزوم، حق تصمیم‌گیری درباره‌ی سرنوشت خویش.

از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، انسان در خلأ فردی تعریف نمی‌شود، بلکه در بستر فرهنگی و تاریخی خاصی به‌عنوان «عضوی از یک ملت» وجود می‌یابد. در این معنا، ملت پدیده‌ای صرفاً جغرافیایی یا اداری نیست. ملت مجموعه‌ای از انسان‌هاست که در طول تاریخ، پیوندی مشترک از زبان، فرهنگ، حافظه و زیست‌جهان پیدا کرده‌اند. از دیدگاه فلسفه‌ی سیاسی، ملت یکی از اشکال عالی تحقق اراده‌ی جمعی انسان‌هاست؛ تجسم تاریخی خواست آزادی در سطح جمعی.

بر همین مبنا، حق تعیین سرنوشت ملت‌ها نه امتیازی سیاسی، بلکه امتداد طبیعی حقوق بشر در سطح جمعی است. همان‌گونه که هیچ فردی را نمی‌توان مجبور کرد مسیر زندگی‌اش را برخلاف اراده‌اش طی کند، هیچ ملتی را نیز نمی‌توان وادار کرد در چارچوبی بماند که خود در شکل‌گیری‌اش نقشی نداشته یا در آن احساس برابری نمی‌کند. اصل تعیین سرنوشت در اسناد بنیادین بین‌المللی، از جمله در ماده‌ی نخست میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، به رسمیت شناخته شده است. این اصل، حق ملت‌ها را برای تصمیم‌گیری آزادانه درباره‌ی وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی‌شان تضمین می‌کند.

در پرتو همین اصول، می‌توان به درستی دریافت که ملت کورد یکی از قدیمی‌ترین و پایدارترین ملت‌های خاورمیانه است. کوردها دارای زبان مستقل، فرهنگ ریشه‌دار، موسیقی، ادبیات و تاریخ مشترک‌اند؛ و در پهنه‌ی گسترده‌ای از کوهستان‌های زاگرس تا آرارات، هزاران سال است که هویت جمعی خود را حفظ کرده‌اند. تقسیم سرزمین کوردستان میان چند دولت، واقعیتی تاریخی است، اما از ارزش هستی‌شناسانه‌ی ملت کورد نمی‌کاهد. ملتی که قرن‌ها در برابر سیاست‌های آسیمیلاسیون و حذف فرهنگی ایستاده، امروز نیز با همان خواست انسانی سخن می‌گوید: حق زندگی برابر، حق آموزش به زبان مادری و حق تصمیم‌گیری درباره‌ی آینده‌ی خویش.

با این حال، هر بار که در ایران سخن از فدرالیسم، حقوق اقوام یا ملت‌های غیرفارس به میان می‌آید، موجی از اتهام و ترس‌افکنی به‌راه می‌افتد. این گفتمان، ریشه در ذهنیت مرکزگرایی دارد که از دوران پهلوی تا امروز در ساختار فکری بسیاری از نخبگان سیاسی ادامه یافته است. ذهنیتی که ملت را با دولت یکی می‌گیرد و ایران را نه چون جامعه‌ای چندملیتی، بلکه همچون ملتی یگانه با زبان و فرهنگ واحد می‌بیند. چنین نگاه تک‌صدایی، در تضاد آشکار با واقعیت تاریخی ایران و با فلسفه‌ی حقوق بشر است.

در کنفرانس اخیر «حقوق بشر در ایران پس از جمهوری اسلامی» در شهر اسلو، این ذهنیت به‌روشنی در سخنان خانم شیرین عبادی، حقوقدان و برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل، بازتاب یافت. ایشان گفتند: «من همدانی هستم و درست نیست روزی درباره‌ی تشکیل جمهوری همدان یا حزبی با نام حزب استقلال همدان صحبت کنم.» این جمله در ظاهر، دعوت به حفظ یکپارچگی ملی است، اما از نظر علمی و مفهومی دچار خطای بنیادین است. همدان یک شهر است، نه یک ملت. و هیچ‌کس هم درباره‌ی استقلال شهرها سخن نمی‌گوید. در مقابل، ملت کورد به‌عنوان واقعیتی تاریخی، فرهنگی و زبانی، مصداق روشن مفهوم «ملت» در علوم سیاسی است.

پاسخ دکتر آسو حسن‌زاده، حقوقدان و نماینده‌ی حزب دمکرات کردستان ایران، دقیق و حقوقی بود: "خانم عبادی عزیز، همدان یک ملت نیست، اما کوردها یک ملت‌اند و حق تعیین سرنوشت برای ملت‌ها حقی مشروع است که همه‌ی جهان آن را به رسمیت شناخته است."

این سخن نه دعوت به تجزیه، بلکه یادآوری اصول علمی و حقوقی است. حق تعیین سرنوشت به‌معنای الزام به جدایی نیست؛ بلکه به‌معنای حق گفت‌وگو، تصمیم‌گیری و رضایت آگاهانه‌ی ملت‌ها در سرنوشت سیاسی‌شان است. اگر ساختار حکومتی، نظامی عادلانه و فدرال‌محور داشته باشد، بسیاری از ملت‌ها ترجیح می‌دهند در چارچوب همان کشور بمانند. اما اگر دولت به ابزاری برای حذف و تحقیر تبدیل شود، مطالبه‌ی استقلال نه انحراف بلکه واکنشی طبیعی به بی‌عدالتی است.

متأسفانه، بخش بزرگی از اپوزیسیون ایرانی نیز در دام همین گفتمان مرکزگرا گرفتار است. برخی سلطنت‌طلبان و نیروهای ناسیونالیست فارسی‌محور، هرگونه بحث درباره‌ی حقوق ملت‌ها را با برچسب «جدایی‌طلبی» خفه می‌کنند. آنان به جای آن‌که ریشه‌های نابرابری و تبعیض را بشناسند، به بازتولید همان نگاه اقتدارگرایانه‌ی گذشته مشغول‌اند. در حالی‌که جدایی‌طلبی، علت بحران نیست، نتیجه‌ی بی‌عدالتی و انکار طولانی است. ملت‌هایی که در نظامی عادلانه سهم و کرامت برابر داشته باشند، نیازی به جدایی احساس نمی‌کنند.

تناقض آشکار آنجاست که همین جریان‌ها درباره‌ی جدایی بحرین از ایران در دوران پهلوی سکوت می‌کنند؛ یا در برابر گرایش‌های ناسیونالیستی آذری‌ها و ترک‌ها حساسیتی نشان نمی‌دهند، اما وقتی کورد از حق فرهنگی و سیاسی خود سخن می‌گوید، ناگهان از فروپاشی ایران می‌هراسند. این دوگانگی، نشان‌دهنده‌ی نگاه ابزاری به مفهوم «وحدت ملی» است. وحدتی که بر اساس سرکوب و ترس بنا شود، دیر یا زود فرو می‌پاشد؛ اما وحدتی که بر پایه‌ی عدالت، آزادی و احترام به تنوع شکل گیرد، پایدار می‌ماند.

مدافع واقعی حقوق بشر باید بداند که دفاع از انسان بدون دفاع از ملت‌هایی که انسان‌ها درون آن زندگی می‌کنند، معنایی ندارد. همان‌طور که فیلسوف فرانسوی میشل فوکو یادآور می‌شود، قدرت همواره در قالب نهادها و گفتمان‌ها اعمال می‌شود؛ و مقاومت، زمانی آغاز می‌شود که صداهای خاموش مجال گفتن بیابند. امروز صدای ملت‌های غیرفارس، از جمله کوردها، همان ندای مقاومت در برابر گفتمان انحصارطلب قدرت است.

در نهایت باید گفت: انسان پیش از آن‌که ایرانی، کورد، فارس یا ترک باشد، انسان است؛ اما انسان در بستر فرهنگ و هویت خویش به شکوفایی می‌رسد. انکار این بستر، انکار خود انسان است. حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، امتداد طبیعی حقوق بشر است و دفاع از آن، دفاع از کرامت انسانی. دموکراسی واقعی در ایران آینده، تنها زمانی ممکن خواهد شد که ملت‌ها نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان شرکای برابر در ساختن آینده شناخته شوند.