فواد محمودی
ایران اکنون در برابر دو راهی بسیار دشواری قرار گرفته است. از یک سو، ادعاهای قلدرانه و تهدیدات انتقامجویانهای که همواره از سوی مقامات جمهوری اسلامی مطرح میشود، و از سوی دیگر، واقعیت ناتوانی در مقابله با اسرائیل و عواقب بالقوه چنین رویارویی.
ادعاهای قلدرانه و تهدیدات انتقامجویانه
جمهوری اسلامی ایران همواره سعی کرده است با نمایش قدرت و تهدیدات انتقامجویانه، خود را به عنوان یک قدرت منطقهای مطرح کند. این ادعاها، اگرچه ممکن است برای مصرف داخلی کارآمد باشد و بتواند حمایتهای مردمی را جلب کند، اما در سطح بینالمللی و به ویژه در مواجهه با اسرائیل، واقعیت ناتوانی نظامی و استراتژیک ایران را نشان میدهد.
واقعیت ناتوانی در مقابله با اسرائیل
در جریان نماز جنازه اسماعیل هنیه، یکی از رهبران حماس، ترس و اضطراب خامنهای به وضوح نمایان شد. این تصویر، نمادی از ناتوانی و ضعف جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات واقعی است. ایران، اگرچه توانسته است با نمایش قدرت و تهدیدات نمادین خود را به عنوان یک قدرت منطقهای مطرح کند، اما در عمل توان مقابله با قدرت نظامی و استراتژیک اسرائیل را ندارد.
حملات نمادین و بیاثر
تجربه نشان داده است که حملات نمادین و پرتاب موشکهای بیاهمیت به سمت اسرائیل، تنها باعث تمسخر و تحقیر جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی میشود. این حملات، نه تنها تأثیر نظامی قابل توجهی ندارند، بلکه اعتبار ایران را نیز در میان کشورهای عربی و جهان کاهش میدهند.
توان موشکی ناکارآمد
توان موشکی ایران، همچون صنعت خودروسازیاش، ناکارآمد و بیخاصیت است. این ناتوانی، در مواجهه با قدرتهای نظامی پیشرفته مانند اسرائیل، بیشتر نمایان میشود. اگر جمهوری اسلامی بخواهد حملهای شدید و گسترده انجام دهد، احتمال بسیار زیادی وجود دارد که این اقدام، به جای تقویت قدرت ایران، زمینهساز نابودی حکومت و تجزیه کشور شود.
احتمال ورود به دام اسرائیل
یکی از خطرات بزرگ پیش روی ایران، ورود به دامی است که اسرائیل ممکن است برایش پهن کرده باشد. درگیری نظامی با اسرائیل، نه تنها هزینههای سنگین انسانی و مالی دارد، بلکه ممکن است به نابودی ساختارهای حکومتی و تجزیه کشور منجر شود.
نتیجهگیری
ایران اکنون در برابر یک دوراهی سخت و پیچیده قرار دارد. از یک سو، ادامه تهدیدات و نمایش قدرت نمادین، و از سوی دیگر، واقعیت ناتوانی نظامی و استراتژیک در برابر قدرتهای منطقهای مانند اسرائیل. تنها راه خروج از این وضعیت، افزایش سطح آگاهی و بینش جامعه و تقویت نقد و انتقاد سازنده است. جامعهای که به آگاهی و فهم عمومی بها دهد و نقد سازنده را پذیرا باشد، میتواند از نفوذ و تأثیرگذاری اندیشههای مخرب و افراطی جلوگیری کرده و به سوی آیندهای روشنتر و آزادتر حرکت کند.