رضا دانشجو
اردیبهشت ماه ٩٨ در بحبوبه تقابل میان ترامپ و جمهوری اسلامی، علی خامنه ای دیکتاتور رژیم در سخنانی در پاسخ به تهدیدهای فزاینده از استراتژی جدید جمهوری اسلامی رونمایی کرد. او در این سخنان با اشاره به اینکه جنگی رخ نخواهد داد چون ما دنبال جنگ نیستیم و آنها هم نمی خواهند اعلام کرد مذاکره ای هم در کار نخواهد بود چون اساسا مذاکره با آمریکا اشتباه هست. او با بیان اینکه خمینی مذاکره با آمریکا را ممنوع کرده بود من هم آن را ممنوع می کنم، از تاکتیک جدید رژیم مبنی بر “ نه جنگ و نه صلح” رو نمایی کرد. اما واقعا چه شد که شعار “جنگ ،جنگ تا رفع فتنه در عالم” خمینی به استراتژی” نه جنگ، نه صلح “ خامنه ای تغییر یافت؟
برای بررسی این موضوع ابتدا باید به واکاوی رواشناختی دیکتاتورها اشاره کرد، دوگانه” قدرت ، ترس و اضطراب” . در واقع دیکتاتورها به طرز عجیبی دنبال نشان دادن قدرتی پوشالی و غیر واقعی از خود و دستاوردهایشان هستند در نظر آنها این نمایش ساختگی از قدرت می تواند مردم را بیش از بیش مجذوب و دلبسته آنها کند. در کنار این نمایش مسخره، دیکتاتورها سطح بالایی از “Paranoid “را تجربه می کنند ،ترس و اضطرابی باور نکردنی . این ترس را می توان در همه جنبه های رفتاری و تصمیمات دیکتاتورها جستجو کرد. صدام حسین سطحی از پارانویا را نشان داد که هر روز چندین وعده غذایی برای او در سرتاسر سرزمین عراق آماده میکردند تا مطمئن شود هیچ کس نمیداند کجا غذا میخورد. او حتی تا آنجا پیش رفت که از بدل تغییر یافته به وسیله جراحی استفاده کرد.
کیم جونگ ایل، رهبر سابق کره شمالی و پدر رهبر کنونی کیم جونگ اون، در حین پرواز چنان ترسی از ترور نشان داد که منحصرا از طریق یک قطار زره پوش سفر میکرد، از جمله زمانی که تا مسکو میرفت.
تانشو، دیکتاتور برمه، آنقدر نگران ماهیت ضعیف حکومت خود بود که زمانی پایتخت برمه را به مکانی دورافتاده در جنگل بدون آب لوله کشی یا برق منتقل کرد. یک تاکتیک افراطی که با توصیه ستاره شناس شخصی او ترغیب شد.
این ترس و اضطراب از دست دادن تاج و تخت در کنار نمایش ساختگی قدرت می شود یک دوگانه واقعی از تضاد. اگر زمانی “ جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم” برای رژیم جذاب بود حالا دیکتاتوری ولایت فقیه ماندگاری خود را در “ نه جنگ نه صلح “ می بیند. برای پاسخ به چرایی این تغییر موضع جدا از ویژگیهای دیکتاتور باید به شرایط داخلی و خارجی اشاره کرد. انقلاب تازه پیروز شده و مصادره شده از سوی خمینی در سال 59 مسلما برای رویایی با عراق نیازمند شعارهایی ساختارشکن و دهن پرکن بود، مردم سرمست از نابودی رژیم سابق و به امید حکومت جدیدی که قرار بود “هم دین دهد و هم دنیا” ، تشنه این دست شعارها بودند آنها می خواستند انقلاب مستضعفان را به همه جا صادر کنند! مسلما شرایط کنونی جامعه فرسنگ ها از آنچه در زمان آغاز جنگ ایران و عراق بود دور است، حالا تنها چیزی که خریدار ندارد این شعارهای تخیلی است!
نسل جدید به مدد رسانه و تجربیات تلخ پدران و مادرانش بیش از هر زمانی از هویت واقعی جمهوری اسلامی آگاه است. در عرصه بین المللی باید گفت تقابل دوگانه کمونیسیم و سرمایه داری سالهاست پایان یافته و ناسیونالیسم و ملی گرایی شکلی کاملا متفاوت از رقابت های جهانی را رقم زده است که هم مسلک بودن سیاسی در آن هیچ نقشی بازی نمی کند اساس اینک منافع مشترک است و به همین دلیل هم دسته بندی ها بسیار ناپایدارتر.
دیکتاتور پیر رژیم آگاه از این تغییرات داخلی و خارجی اینک محافظه کارانه تر از هر زمان دیگری در حال تلاش برای بقای تاج و تخت ولایت فقیه است. حالا و بعد از مشخص شدن چرایی اتخاذ استراتژی “نه جنگ نه صلح” از سوی علی خامنه ای ،باید دید که اتخاذ این استراتژی چه دستاوردی برای دیکتاتور پیر به همراه دارد؛
زمان خریدن: رژیم سعی دارد با نقش آفرینی دو جریان داخل حاکمیت و تاکید بر دوگانه تهدید و مذاکره ، زمان را برای خود ذخیره کند. مذاکرات عمدتا طولانی و بی نتیجه تنها خروجی اش اندکی زمانی بیشتر در قدرت ماندن است. رژیم آشکارا از این تاکتیک بارها و بارها استفاده کرده است. تهدید به غنی سازی بیشتر و همزمان اعلام آمادگی برای مذاکره!
سرکوب مخالفان در داخل: رژیم دنبال تقابل مستقیم با دنیای آزاد نیست نه آماده جنگ است نه باوری به مذاکره درست دارد. این روند دست رژیم را در سرکوب مخالفان در داخل باز می کند سروکله زدن با رژیمی که به ظاهر در میز مذاکره است همزمان تهدید می کند ولی از حد مشخصی بیشتر عبور نمی کند، بسیار مشکل است. در واقع طرف غربی متعجب از این رفتار دوگانه دلخوش به مذاکره و نگران از جنگ، ناخواسته در مسیر کمک به جمهوری اسلامی گام برمی دارد.
نیروهای نیابتی: خامنه ای در سخنانش در اردیبهشت 98 بعد از اشاره به سیاست “نه جنگ، نه صلح” از مقاومت به عنوان انتخاب رژیم سخن گفت! مقاومت از نظر جمهوری اسلامی مزدوران ونیروهای نیابتی هستند که به فرمان رژیم سهم ویژه ای در ناامن کردن منطقه دارند. در واقع گزینه جمهوری اسلامی برای وادارکردن طرف غربی به مذاکره همین نیروهای نیابتی هستند. عراق، سوریه، یمن و لبنان و عن قریب آفریقا! رژیم می داند که در صورت وقوع هر جنگ مستقیمی بیشتر از آنکه به پشتیبانی مردم ایران دلخوش باشد باید نگران شورش ها و انقلاب داخلی باشد!
دو هفته بعد از کشته شدن اسماعیل هنیه و تاخیر جمهوری اسلامی در پاسخ دادن به این حمله علی رغم وعده های بسیار، بیانگر عمق نگرانی رژیم جمهوری اسلامی از پاسخ متقابل اسرائیل است در واقع رژیم به هیچ عنوان تمایلی به عبور از استراتژی “نه جنگ ،نه صلح “ ندارد و تمام تلاشش یافتن پاسخی قانع کننده برای اقلیت باقی مانده دوروبرش است. در پاسخ به اینکه سیاست “نه جنگ نه صلح “ تا کجا می تواند جمهوری اسلامی و در واقع تاج و تخت ولی فقیه را حفظ کند باید گفت؛ رژیم با چالشهای متفاوتی روبرو است که عبور از آنها تقریبا غیرممکن است؛
اقتصاد فروپاشیده: تحریم های بین المللی و انزوای سیاسی ساختار مریض و فاسد اقتصاد جمهوری اسلامی را متلاشی کرده است اختلاس و فساد سیستماتیک رمقی برای اقتصاد بیمار جمهوری اسلامی نگذاشته است. این شرایط باعث نارضایتی حداکثری طبقه فقیر و متوسط جامعه شده است و انتظار هر واکنشی را می توان از این گروهها داشت. ضمن اینکه این موضوع امکان پشتیبانی مالی از گروههای نیابتی را با چالشهای مختلفی روبرو کرده است.
جنبش ژینا: حرکت عظیمی که بعد از قتل حکومتی ژینا امینی شروع شد باعث ایجاد یک همبستگی عمومی بین مردم ایران برای نابودی رژیم شد اگرچه جمهوری اسلامی با سرکوب و کشتار هزاران نفر به ظاهر توانست سرپوشی بر این حرکت بزرگ بگذارد اما شجاعت تکثیرشده دختران و پسران جوان جنبش ژینا تاروپود جامعه را در نوردیده است حالا ایستادگی در مقابل دیکتاتور خودکامه به هر شکل و زبانی بخشی از پروسه مقاومت علیه رژیم محسوب می شود.
از طرفی نباید فراموش کرد علی رغم نقش مهم نیروهای نیابتی رژیم در برآورده کردن اوامر دیکتاتور، این نیروها می توانند به پاشنه آشیل و عاملی برای ورود رژیم به یک جنگ ناخواسته، تبدیل شوند!
سیاست” نه جنگ نه صلح” شاید بتواند چند صباحی به ماندن بیشتر دیکتاتور در قدرت کمک کند اما بی گمان عاقبت دیکتاتور پیر جمهوری اسلامی بهتر از صدام و قذافی نخواهد بود!