کینه و دشمنی تمام ناشدنی جمهوری اسلامی علیه کوردستان
رضا دانشجو
در آستانه دومین سالگرد جنبش "زن، زندگی ، آزادی"، توهین یک تروریست سپاهی در قامت به اصطلاح استاد دانشگاه باعث واکنش های متفاوتی از سوی شخصیت سیاسی اجتماعی و مردم عادی در فضای رسانه ای شد. واکنش هایی که باعث برکناری این به اصطلاح استاد دانشگاه از سوی مقامات رژیم شد. اینکه این اخراج چقدر واقعی است و چقدر برای عموم مردم اهمیت دارد، بدون تردید باید گفت: تجربه چهل و چند سال زمامداری جمهوری اسلامی نشان داده این نمایش های ظاهری و کوتاه مدت، صرفا برای پاسخ به اذهان عمومی است و عموما شخص خاطی که عمدتا از وابستگان نهادهای امنیتی رژیم است بعد از مدتی و در جای دیگری و شاید در پست بهتری مشغول به فعالیت خواهد شد. اما آنچه مورد بحث است این است که دلیل اینهمه کینه و عداوت با کوردها چیست که یک به اصطلاح استاد دانشگاه رژیم هم با چنان ادبیات سخیفی که بی گمان فقط لایق او و اربابش است از کوردها یاد می کند؟ مسلما او اولین کسی نیست که چنان گستاخانه به کوردها می تازد و مطمئنا در چارچوب جمهوری اسلامی آخرین هم نخواهد بود. در آستانه دومین سالگرد انقلاب ژینا نگاهی به سالها کارنامه سراسر مقاومت ومبارزه کوردستان علیه دیکتاتوری ولایت فقیه می تواند پاسخ مناسبی به این پرسش باشد. در واقع همانطور که اشاره شد انقلاب ژینا نقطه عطف مبارزات مردم کورد علیه رژیم بود و برای یافتن ریشه این دشمنی باید به روزهای آغازین پیروزی انقلاب ۵۷ بازگشت.
با سقوط رژیم پهلوی، کوردها امیدوار بودند بتوانند در چارچوب یک مشارکت واقعی و عادلانه به سالها تبعیض و سرکوب پایان دهند. رهبران سیاسی کورد در این مقطع چندین بار با پیام هایی دوستانه از خمینی خواستند تا برای برقراری عدالت واقعی و حفظ حقوق ملیت های ایرانی تلاش کند. نباید فراموش کرد این تلاشها در حالی صورت می گرفت که رهبران کورد عمدتا هیچ نگرش مثبتی نسبت به خمینی و حکومت او نداشتند اما شرایط عجیب سال 57 و حمایت جریان های سیاسی مختلف از خمینی باعث می شد تا کوردها همسویی خود را با اکثریت جامعه آن وقت نشان دهند تا جلوی سواستفاده های احتمالی را بگیرند.
رفتار دوگانه خمینی خیلی زود جامعه کوردستان و رهبران سیاسی آن را متوجه آن کرد که خمینی و عمال او قصد ندارند مشکلات را از راه سیاسی حل کنند. نباید از نقش مخرب ، عداوت و کینه عجیب بعضی از افراد و جریان های سیاسی که بعدها به مخالفین خمینی تبدیل شدند در مساله کوردستان به آسانی گذشت. شاید اگر رهبران سیاسی کورد همراهی حداقل بعضی از جریان های سیاسی آن زمان را باخود داشتند هرگز کابوسی به نام جمهوری اسلامی اتفاق نمی افتاد.
بعد از بایکوت تاریخی و “نه“ قاطع کوردستان به رفراندوم نمایشی رژیم برای انتخاب نوع حکومت در 12 فروردین 58 دشمنی رژیم ولایت فقیه با کوردستان وارد فاز جدیدی شد. اینبار خمینی و عوامل او مستقیما به تهدید مردم کوردستان پرداختند ،صدور دستور جهاد علیه کوردستان توسط خمینی دجال در مردادماه 58 را می توان آغاز رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی با کوردها دانست. آغاز چهل و چند سال مبارزه برای سرنگونی رژیم که به هیچ یک از پرنسیب ها و اصول انسانی باور نداشته و ندارد.
جنگ مسلحانه رژیم علیه کوردستان هرچند با مقاومت قهرمانانه پیشمرگان کورد روبرو و باعث وارد آمدن خسارات سنگینی به عمال جمهوری اسلامی شد اما متاسفانه جدا از شهادت تعدادی از فرزندان قهرمان کوردستان و پیامدهای تاسف بار آن، باعث ویرانی و تخریب عمدی بسیاری از زیرساخت های کوردستان شد. جمهوری اسلامی در این نبرد نابرابر از لحاظ دسترسی به ادوات جنگی بارها با نقض تمام معاهدات بین المللی باعث دهها مورد کشتار دسته جمعی و جنایات جنگی شد. بعد از کوچ اجباری و البته خودخواسته احزاب کورد به خارج از شهرها برای جلوگیری از زیان بیشتر به شهرهای کوردستان تا زمان توقف جنگ مسلحانه علیه رژیم، جمهوری اسلامی دهها بار با استفاده از روشهای غیربشری از جمله بازداشت و زندانی کردن خانواده پیشمرگه ها، پرونده سازی و اخراج نزدیکان آنها و … سعی کرد تا روح مقاومت را در کوردستان بخشکاند که البته هرگز طرفی نبست.
جمهوری اسلامی حتی بعد از توقف عملیات مسلحانه توسط احزاب کورد ،استقرار آنها در اقلیم کوردستان را هم برنتافت و جدا از دهها مورد ترور اعضای رهبری و حتی اعضای عادی ، شلیک موشک به کمپ ها و کشتار دهها غیرنظامی بی گناه، گوشه جدیدی از دشمنی و کینه تاریخی را خود از کوردها نشان داد.
ترور ناجوانمردانه دکتر قاسملو و همراهانش در وین و دکتر صادق شرفکندی و یارانش در برلین و دهها ترور برنامه ریزی شده دیگر در ترکیه و اقلیم کوردستان نشان داد جمهوری اسلامی هرگز حاضر نیست در رفتار خود علیه کوردها تغییری ایجاد کند.
بدیهی است که مردم کوردستان در برابر اینهمه بی عدالتی ، ستم و ظلم رژیم سکوت نکرده و از هر فرصتی برای نشان دادن اعتراض خود به رژیم استفاده کنند، سالها مقاومت و ایستادگی حاصل این طرز تفکر است ، شاید بتوان انقلاب ژینا نقطه اوج و بلوغ فکری این دیدگاه دانست.
انقلاب ژینا پاسخ واضحی بود به سالها ترور، اعدام و سرکوب در کوردستان، خشم و بغض در گلو مانده کوردستان علیه سالها تبعیض و آسمیلاسیون سازمان یافته رژیم ولایت فقیه علیه کوردها ، شورشی علیه اکوتروریسم جمهوری اسلامی علیه طبیعت و منابع طبیعی کوردستان. انقلاب ژینا بیانیه بیزاری مردم کوردستان علیه دولت ولایت فقیه و عوامل تروریستش بود، یک “ نه” قاطع دیگر به سردمداران جمهوری اسلامی. این پاسخ همیشگی کوردها به جمهوری اسلامی بوده و هست، اما آنچه این “نه” را متفاوت تر از بقیه کرد همراهی مردم ایران در سراسر این جغرافیا بود. آگاهی که به شکل گسترده ای در همه جای ایران تکثیر شده ،حالا دیگر حتی از مرزهای ایران هم فراتر رفته است. در واقع کوردستان در یک رسالت تاریخی پیش قراول نابودی جمهوری اسلامی شده است. هرچند رژیم در ظاهر توانست با کشتن و دستگیری هزاران نفر سرپوشی بر آن بگذارد اما به تعبیر خود دیکتاتور رژیم آبرویی که از جمهوری اسلامی رفت هرگز برنخواهد گشت. می توان گفت کوردستان در نقش همان کودک گستاخ و جسور داستان “ هانس کریستین آندرسون” بی لباسی، عریانی و بی آبرویی دیکتاتور را فریاد زد، فریادی که هنوز هم بعد از دوسال از آغاز جنبش ژینا، پژواکش هر روز در جای جای ایران و جهان جاری است. حالا همه می دانند دیکتاتور جمهوری اسلامی لخت و بی آبرو هست!
اینک می توان دلیل اینهمه دشمنی و عداوت جمهوری اسلامی علیه کورد و کوردستان را فهمید.کوردستان از زمان استقرار این حکومت غیربشری در صف اول مبارزه علیه براندازی جمهوری اسلامی بوده و هست. سالهاست که تنها خبری که مردم کوردستان را خوشحال خواهد کرد مرگ دیکتاتور و پایان رژیم ولایت فقیه است وبس. وقت آن است که به قول آخوند بهشتی! اما اینبار از طرف مردم کوردستان خطاب به جمهوری اسلامی بگوییم: از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر، کوردستان هرگز نه سرخم می کند نه تسلیم می شود!