دو سال بعد!
رضا دانشجوو
همه چیز از یک سفر آغاز شد. داستان دختری زیبا، پاک و معصوم، که در جستجوی زیبایی ، ناخواسته مسافر بهشت شد! ژینا درباره جایی به نام پایتخت و مکان ها دیدنی اش چیزها شنیده بود. او می خواست هرآنچه در این پایتخت لعنتی بنام زیبایی هست خود ببیند و تجربه کند. بی خبر که پایتخت آخوندها “به چیزی به جز مرگ نمی خندد!!“
او که در رویایش قبل از سفر، تصویری کاملا رنگی و شاد را ذهن مجسم کرده بود به ناگاه اسیر سربازان سیاهی شد ،آنانی که جز بن بست مرگ و تاریکی، مسیر دیگری را نمی شناسند. لشکر تباهی و ظلم ! دلخوش به بهشت خیالی وعده داده شده توسط اربابشان! بهشتی که بهایش مرگ و نابودی رویاهای دختری پاک و معصوم است!
سربازان تاریکی سرمست از مرگ زیبایی ، دلخوش از پرپرشدن رویای شیرین دختر قصه حقیقت را انکار کردند، دروغ گفتند و در خلوتشان سرود شادی خواندند! این اولین بار نبود که دشمنان زیبایی از مرگ رویاهای یک انسان چنین خوشحال می شدند! در نگاه این جماعت سیاهی پرست! نور و زیبایی دشمن است!
برای مغزهای کوچک زنگ زده، برای تفکرات متحجرانه قرون وسطایی، برای بردگان پول و منصب البته که نور و زیبایی باید آزاردهنده باشد!
دشمنان همیشگی خواندن و نوشتن یقینا علاقه ای به روشنگری و فهمیدن ندارند! در زیر نور و روشنایی می توان فهمید و فهماند ! این بزرگترین دشمن دیکتاتوری تاریک ولایت فقیه است . مسلماوقتی پای استدلال و گفتگو به میان بیاید در پستوی ذهن خالی شان چیزی برای ارائه وجود ندارد!
تاریکی، تاریکی و تاریکی! این تنها دلخوشی این جماعت مفت خور و بی خاصیت است! در زیر نور، راستی ها آشکار می شوند و حقیقت هویدا! آنوقت دیگر آبرویی برای این جماعت باقی نخواهد ماند!
هنوز ساعاتی از شادی و سرخوشی مزدوران دیکتاتور پیر نگذشته بود که خروشی بی نظیر سرتاپای زادگاه ژینا را فراگرفت. شورشی از درون لایه های جامعه ای سالها تحت ستم و ظلم! این آغاز یک انقلاب بود. نقطه آشکار جدال بین شر و خیر! دوگانه حکمرانی یک دیکتاتور خونخوار و ملتی دربند!
ژینا شد یک رمز، شد رمز زندگی ،خونی تاابد جاری در رگان یک انقلاب، رمزی برای پایان دادن یک کابوس چهل و چند ساله!
سقز خروشید، سنندج فریاد زد ، مهاباد، بوکان، جوانرود، اشنویه، آبدانان ، سرابله… کوردستان به پاخاست! روشنایی به طرز عجیبی در چند روز تکثیرشد و سراسر ایران را فراگرفت!
حالا دیگر هیچ جایی برای سربازان تاریکی امن نبودند دشمنان نور و آگاهی دوباره از ترس حقیقت زیر ریش، ماسک و کلاه پنهان شدند !
آری! فقط در سایه تاریکی است که می توان به سمت نور و روشنایی شلیک کرد! این ماهیت نور است و دلیل دشمنی همیشگی تاریکی! دیکتاتور تاریکی ها ناتوان از فهم و تحلیل شرایط و دلیل این بیداری! ناجوانمردانه دوباره دستور گلوله و مرگ داد، گستاخ تر و بی آبروتر از همیشه فرمان اعدام و زندان صادر کرد!
به ناگاه شهر تاریک شد بوی خون می داد هرکوچه و خیابان! هرگوشه ای جای پای لاله ای برجامانده! هرجایی یادگاری از شهیدی! مادری در آرزوی آخرین دیدار با فرزند برومندش درهای خانه را بازگذاشته! کودکانی در انتظار بازگشت مادر چشم از در برنمی دارند. زنی در جستجوی شوهرش ، پدری در جستجوی پسرش، پسری در جستجوی پدرش …
اشتیاق سیری ناپذیر دیکتاتور خون آشام برای دیدن مرگ، خون و طناب دار!
هرجا که می نگری دلتنگی است اشک، آه و بیقراری، داستان “زن، زندگی ، آزادی”!
میان اینهمه درد وغم، سرگشتگی یک جامعه ماتم زده، آنچه به انقلاب جان می داد و میدهد روح مقاومت و ایستادگی خانواده های شهید بود! آنها که به مقاومت و تسلیم نشدن معنای دیگری بخشیدند. از پدر “کومار” که از عشقش به پیشوا و جمهوری کوردستان می گفت بی آنکه از شهادت فرزندش پشیمان باشد. از پدر “فریدون” که در حالیکه تکه پاره تنش را تسلیم خواهد می کرد از اراده اش برای ادامه می گفت و از اینکه باید این داستان به سرانجام برسد باید سیاهی برود ! این کهنگی باید پایان پذیرد! از پدر “ سید محمد” که به زندگی درس ایستادگی می داد!
پدران و مادرانی مقاومی که نماد یک انقلاب شدند در کنار نوجوانان جسور و گستاخی که به خیابانها روح و جان دیگری بخشیدند. آنها که بی ترس از همه روتین های جامعه وحشت زده از سالهاخفقان دیکتاتور، آشکارا آزادی را فریاد زدند و به جنگ همه هنجارها و نرم های دستوری رفتند که سالهاست دیکتاتوری ولایت فقیه در پشت آنها مخفی شده است. زن و زیبایی عنصر حیاتی دیگر انقلاب ژیناست، زنان به دور از همه کلیشه های موجود وبا بازتعریف نقش زن در آگاهی بخشی جامعه، موتور پیشران و عامل پویایی انقلابی مترقی شدند. هرچند این پویایی چه از سوی نگاه سنتی و سرکوبگر دیکتاتوری ولایت فقیه وچه از سوی اپوزیسیون مردسالار مرتجع سلطنت طلب به شدت نادیده گرفته شد اما در اهمیت آن می توان گفت که این پویایی حتی از مرزهای ایران را فراتر رفت و به عنصر مشخصه انقلاب تبدیل شد.
شعار مترقی و آگاهانه “ زن، زندگی، آزادی” بخش دیگری از ویژگیهای منحصربفرد انقلاب ژینا بوده و خواهد بود. سه گانه ای که از زن به عنوان سمبل زایش و آفریدن آغاز می شود و پشت به همه هنجارها و نرم های متحجرانه رو به رهایی و بالندگی دارد به زندگی مفهوم تازه ای می بخشد و در نهایت به آزادی ختم می شود. شعاری که حالا هرچند وقت یکبار در نقطه ای از جهان خواه در میانه یک مسابقه فوتبال خواه در یک تجمع مطالبه گرانه زنان یا در یک اعتراض مدنی فراگیر تکرار و تکرار می شود.
انقلاب ژینا برخلاف همه حرکت های اعتراضی قبلی علیه دیکتاتور پیر و رژیم ولایت فقیه، نه به صنف خاصی ازجامعه تعلق دارد نه برآیند یک مطالبه سیاسی یا اجتماعی خاص است، نه به یک منطقه خاص جغرافیایی تعلق دارد نه از طرف یک جریان خاص سیاسی هدایت می شود،انقلاب ژینا فراگیر، بی سر، هدفمند و علیه تمامیت جمهوری اسلامی است.
واینک ،دوسال بعد از آسمانی شدن ژینا هزاران لاله سرخ باید گفت نه گلوله ، نه زندان، نه طناب دار چیزی را عوض نکرده و نخواهد کرد. هیچ وجدان بیداری از اینهمه بیداد آرام نگرفته و نخواهد نگرفت. جنبش ژینا زنده و پویاست جنبش ژینا بیدار است به ظاهر آرام اما در دل پر از هیاهو و اشتیاق ! آتشی زیرخاکستر ، آماده شعله ور شدن، منتظر نسیمی برای برافروخته شدن، برای گل گرفتن، با زبانه های سهمگین تر، بلندتر و پرنورتر از گذشته ! تا مرگ سیاهی چند قدم بیشتر باقی نمانده! هیچ چیز به عقب برنخواهد گشت.
ژینای کوردستان زنده است ژینا نام یک رمز است و یک رمز باقی خواهد ماند. رمز نابودی یک دیکتاتور خونخوار ، رمز پایان دادن به یک کابوس، پایان چهل و چند سال عمر ننگین جمهوری اسلامی!