مروری تاریخی تا به امروز بر ساختار شکننده دستگاههای امنیتی ایران
شورش شهباز
دیربازیست مسئله نفوذ در بدنهی دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی بصورت جسته و گریخته و بسیار محافظهکارانه بعد از چندین رویدادی منجمله رویداد اخیر کشتهشدن اسماعیل هنیه در هتلی تحت حفاظت امنیتی سپاه پاسداران و حتی کشتهشدن فخری زاده تا بردن اسناد اتمی ٥٠٠ تنی و ... در بناگوش مراکز امنیتی و حتی نقاط مهم مراکز تصمیم گیری سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی، اتفاق افتاد.
بخش دیگر رسوخ امنیتی به دستگاه امنیتی و ناکارآمدی این دستگاه امنیتی به وضوح تمام در کشتهشدن قاسم سلیمانی و سایرسرداران سپاه که در سوریه کشته شدند را میتوان ذکر کرد.
در بخش تاسیسات نظام تا به اتمی موجود در ایران همچنان که محسن رضایی در هشتم آذرماه سال ١٣٩٨.ش حادثهی نظنز آنرا ماحصل"آلودگی امنیتی" و شکاف امنیتی در نهادهای امنیتی عنوان نمود.
مشاور عالی نظامی حسین دهقان، مشاور نظامی رهبر جمهوری اسلامی هم اذهان داشت: علت ترور محسن فخریزاده «رخنه و نفوذ و شکاف» امنیتی بوده و مقامات مسئول باید پاسخ بدهند.
در دوران وزیری شمخانی، علیرضا اکبری معاون اموربینالملل وزارت دفاع در دوره «علی شمخانی» بود که در سال ۱۳۹۸ بازداشت و به جاسوسی متهم شد.
او دارای تابعیت ایران و بریتانیایی و وزارت اطلاعات در بیانیهای که پس از دستگیری اکبری منتشر کرده، او را عامل نفوذی سرویس جاسوسی بریتانیا خواند.
ذکر این موارد همچون پیش درآمدی برای تحلیل تاریخی شکننده بودن و آسیب پذیربودن دستگاههای امنیتی در ایران است.
شکننده بودن و نفوذپذیری دستگاههای امنیتی در ایران کنونی به پیشینیه دستگاه امنیتی ایران در دورانهای مختلف و به جاسوسهای دربار از دوران بر سرکار آمدن سلسلهی هخامنشی بر میگردد.
این سیستم جاسوسان شاه_موسوم به چشم و گوش شاه_ در تمامی نواحی تحت کنترل پادشاهی وجود داشتند. این جاسوسان طی شگردهای خاصی اخبار محرمانه چه اداری و چه لشکری و حتی موضوعات اجتماعی موجود در بطن جامعه که احتمال آن میرفت که تبدیل به شورشی شود را بلادرنگ به شاه مخابرە میکردند.
پیام و اخبار را از طریق پیک شاهی به دست شاه میرساندند. حال این پیکهای شاهی چقدر صادق در گفتار و شنود خود نسبت به شاه صادق بودن موضوعی است که زمانیکه تاریخ براندازی شاهان یا سلسلهی خاندان را میخوانیم به وضوح نقش آنان در نفوذ مخالفان شاه و ردپای دسیسهکردن توسط این چشم و گوشهای شاه عیان است. برای اداره و کنترل این جاسوسوان معمولا افراد مسئول آنان برای مانع شدن از هر فتنە یا دسیسهای از طریق اقوام نسبی خود شاه کنترل میشدند. ولی این کنترل در بیشتر مواقع اشخاص نزدیک به شاه را به قدرتی خطرناک در بر ابر شاه تبدیل و هوس جلوس بر جایگاه شاه را نزد آنان بیشتر میکرد و خیانتهای درباری و بستگان درجه یک شاهان خود گویای چنین نقش دستگاه جاسوسی است.
از بعد دیگر این ساختار دستگاه امنیتی با تمام آن سازوکاری که داشت اگر از چنگال افراد وابسته به شاه بدان گزندی وارد نمیشد در نهایت از ناحیهی خارحی و با بهرهگرفتن از اطلاعات دقیق در خصوص ضعف موجود در دستگاه اداری شاه موجبات تسلط قدرتی خارجی را فراهم میآورد. در جریان حمله اسکندر مقدونی به هخامنشیان، رسوخ جاسوسان یونانی بدان و ارائه غلط اخبار به پادشاهی هخامنشی موجبات انقراض سلسلهی هخامنشی و برسر کار آمدن سلسلهی سلوکیان یا همان یاران اسکندر مقدونی را در پی داشت.
همان ضعف امنیتی دستگاه جاسوسی در خوراندن اطلاعات و اخبار غلط موجبات انقراض جانشینیان اسکندر همان سلوکیان هم شد. دلیل عمدهی آنهم به ضعف شدید دستگاه اداری و عدم دسترسی به اخبار درست از وضعیت رعایا و ساتراپها و بستن مالیاتهای بی حدوحصر موجبات برچیده شدن این سلسلههای پیاپی تا دوران ساسانیان است.
در دوران ساسانیان که هم عصر با ظهور دین اسلام است. ضعف دستگاه امنیتی امپراطوری ساسانی بدلیل کشمکشهای درون خاندانی منجر بدین شد تا شخصی بنام سلمان فارسی _که یکی از مغهای زرتشتی بود_ و خواستار تغییرات یا خواستن سهمی از این ساختار بود به حضرت محمد بگرود.
شرح مشاورهی سلمان فارسی به حضرت محمد و یارانش در جنگ خندق که پیروزی سپاه اسلام را در پی داشت، نشان از آنست که سلمان فارسی اشرافی خوب به مسائل نظامی داشته است. شاید زدودن عملکردهای نفوذیوارانه و منفی او نسبت به هم تبارانش در حملاتی که سپاهیان اسلام به ساسانیان و جغرافیای تحت سیطرهی ساسانیان در تاریخ، مقرب واقع شدن او نزد حضرت محمد و یارانش باشد!
بعد از برسرکار آمدن اسلام، دستگاههای امنیتی و جاسوسی همچنان به حیات خود ادامه دادهاند. تا جایی که احادیث فراوان و حتی آیاتی نیز در این زمینه وجود دارند که مراقبت و هوشیاری نسبت به دشمن را گوشزد میکنند. پس برای چنین اشرافی و کنترل بر جامعه تحت حاکمیت یا تداوم قلمروهایی حاکمیت اسلامی، دستگاه جاسوسی چه نظامی و غیرو همچنان پابرجا بود.
در دوران خلفای راشدین تا به برسرکار آمدن سلسلهی بنی امیه و متعاقب آن بنی عباس ساختار امنیتی و جاسوسپروری و عمل نفوذ در بین دشمنان یکی از شاخصهای حکمرانی اسلامی بود و دلیل آن به نقش ایدئولوژیکی و حاکمیت اسلامی بر میگردد. اما چنین ساختاری با اینکه مداوم در حال برقراری امنیت برای امپراطوری اسلامی است، بازهم درز پذیر بود.
ضربهی مهلک وارده شده به ساختار امپراطوری اسلامی در دوران بنی عباس توسط خداوند الموت"حسن صباح" همعصر با سلسلهی سلجوقیان بود. سازمان تحت کنترل حسن صباح دارای تشکیلاتی کاملا سری و امنیتی بود و تمامی افراد تعلیم دیده در تشکیلات او_ معروف به حشاشین _ همگی جواسیس خبره و در عین حال آموزش دیده برای حذف افراد مخالف با اندیشههای خداوند الموت بودند.
تمامی افراد موجود در این ساختار دارای باورهای متعصبانه و در عین حال فدایی برای باورهای خود بودند که خواب و آرامش را نه تنها از خلیفهی عباسی بلکه از سلجوقیان دست نشاندهی خلیفه را حرام و ربودە بودند!
در فلات ایران آنزمان که بیشتر ممالکی با سلسلههای خاندانی و تحت سیطرهی امپراطوری اسلامی، مقولهی امنیت حکمرانی و نه امنیت اجتماعی همچنان تداوم یافت. امر جاسوسی و بکارگیری جواسیسی در عزل و نصب یا از میان برداشتن سلسلههای خاندانی، رویکرد خلفا بود و نتیجتا موجبات تفرقهافکنی و فراهم کردن زمینهی جنگ و کشمکشهای بین این سلسله را در پی داشت.
تا جایی که همچون اشارهای در دوران سلسلهی زند و صدارت لطفعلیخان زند، گشودن دروازهی شیراز از سوی حاج ابراهیم خان کلانتر بر روی آغامحمدخان نمونهای بارز از نفوذ و خیانت یک جاسوس به ساختار سلطنتی لطفعلیخان زند را میتوان ذکر کرد. این خیانت موجبات در هم پیچیدن ساختار سلسلهی زند و برسرکار آمدن سلسلهی قاجار را در پی داشت.
با حکمروایی خاندان قاجار که سر سلسلهی آنان آغا محمدخان قاجار بود، حاج ابراهیم خان کلانتر بعنوان وزیراعظم با لقب اعتمادودوله برگزیده شد. در واقع حاج ابراهیم خان کلانتر، مزد ابرجاسوسی و خیانت بزرگ خود به خاندان زند را از خاندان قاجار گرفت. در همین دوران نظمیه(شهربانی) تشکیل شد.
در دوران ناصرالدین شاه توسط صدراعظم وی" امیرکبیر" برای تقویت ساختار امنیتی و اطلاعاتی بنام "منهیان امیر" را تشکیل داد. منهیان امیر افرادی بودند که علاوه بر جاسوسی از وضعیت اجتماعی و داخلی نظارتی هم بر رفت وآمد افراد به سفارتخانههای خارجی را هم داشتند. در این امر چقدر موفق بودهاند، کارنامهی این دستگاه جاسوسی امیرکبیر نشان میدهد که کاملا با شکست مواجه و نهایت این دستگاه در رقابت با سایر دستگاههای جاسوسی خارجی که در بدنهی تشکیلات اداری سلسله قاجار نفوذ کرده بودند به حاشیه رانده شدو نتوانست نقش مثبتی داشته باشد.
با غلبهی جاسوسان دو طرفهی خارجی و داخلی وابسته به بستگان ناصرالدین شاه، امیر کبیر هم به قتل رسید. سازماندهی جاسوسهای دوجانبه برای اولین در ساختار رسمی امنیتی/ اداری معاصز توسط امیرکبیر کلید خورد. با برکناری و در نهایت پس از قتل امیرکبیر، منهیان امیر که مستقیم با امیرکبیر در رابطه بودند، دیگر اثری از آنان دیده نمیشود. این جاسوسهای دوره دیده امکان ندارد که جذب ساختاری امنیتی خواه خارجی و یا داخلی نشده باشند!
از این دوران بە بعد، ردوپای ژنرالهای خارجی در ساختار اداری دیده میشود و نظمیه و بعد از آن پلیس خفیه در این دوران که کارش مانع شدن از هرگونه خرابکاری و ترور شاه بود، توسط فردی اتریشی بنام"کنت دو مونت فورته" اداره میشد.
در دوران پس از مشروطه، مستشاران سوئدی کنترل دوایر امنیتی خاندان قاجاز را بر عهده گرفتند. شکنجه کردن بنام سیاست کردن که در ادبیات قاجار وارد ادبیات دولتداری شد، در همین دوران قاجار و در برابر مخالفان این خاندان بکار گرفته شد و هر فرد مخالف دولت که به دوایر نظمیه و پلیس خفیه وارد میشد و نامهی سیاست کردن در موردش بنگارش در میآمد، زیر شکنجههای بیرحمانه کشته میشد.
دستگاه امنیتی و تأمینی نظمیه تا دوران صدرات رضاخان به وزیری همچنان باقی ماند و در دوران وی پلیس سیاسی بدان افزوده شد. در دورهی کوتاه صدرات تا رسیدن به شاهی رضاخان، مقطعی کوتاه از عدم دست داشتن خارجیان در دستگاه امنیتی ایران را میتواند دید.
رضاخان تمامی مستشاران نظامی سوئدی را به هر بهانهای بود را کنار گذاشت و بجای آنان از قزاقهای پیر هم لباس خود استفاده کرد. جالب اینکه در این مقطع که خارجیان دستی در دستگاه امنیتی ایران ندارند، رضاشاه و یارانش همیشه با نگاهی امنیتی به سایر اقشار مینگریستند. مخالفان خود را به تعذیبهای گوناگونی و از طریق پلیس سیاسی، راهی سیاهچالهای رضاخانی میکردند.
هرچند رضاخان توانست دستگاه امنیتی را از خارجیان بزداید و بومی کند اما دست اندرکاران دستگاه امنیتی دورهی رضاخان هزار مرتبه رفتار و تندخویی آنان از خارجیان نسبت به طبقات مختلف جامعهی تحت کنترل حکومت رضاخانی تند و خشنتر بود.
در جریان جنگ جهانی اول و دوم، دستگاههای امنیتی انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی بطور فعال در ایران حضور داشتهاند. از فعالیتهای دقیق این دو دستگاه تا به دستگاه امنیتی آلمان اخبار دقیقی در دست نیست.
در فراز و فرود کار امنیتی در دو مقطع این دو جنگ جهانی، هنوز اسناد دقیقی دال بر فعالیتهای جاسوسان این کشورها در ایران وجود ندارد و این اشراف کامل امنیتی این کشورها نسبت به فعالیتهای امنیتی که در ایران داشتهاند را بیان میدارد.
بعد از اشغال ایران توسط متفقین، دستگاه امنیتی ایران و پلیس سیاسی آن منهدم گردید.
بعد از بر سرکار آمدن محمدرضا شاه پهلوی که گماشتهای از سوی خارجیان به ویژه آمریکا بود، دستگاه امنیتی کشور توسط ده تن از مشاوران عالیرتبهی آمریکا بنام ساواک بنا نهاده شد. حسین فردوس بعنوان یکی از افسران ارشد ارتش که مدت ده سال معاونت ساواک را برعهده داشته، میگوید: سازمان ساواک در سال 1335.ش توسط آمریکاییان تاسیس و تا سال 1342.ش ده تن از مستشاران ارشد آمریکی در این سازمان امنیتی فعالیت داشتهاند.
نقطهی قابل توجه، تأسیس سازمانی امنیتی کشور توسط مستشاران آمریکایی در این نهفته است که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، بعنوان ابرقدرتی برتر ظهور و دارای چنین نقشی میشود که دستگاه امنیتی کشوری مثل ایران را تأسیس میکند!
آیا چنین پرسشی به ذهن تمامی سیاسیون حاکم و مخالف رسیده است که دستگاه امنیتی که آمریکا آنرا ساخت، همچنان دارای آلودگی امنیتی و درزبری میباشد. مسلما پاسخ به چنین پرسشی نمیتواند پاسخی بعنوان آری و یا نه را در بر داشته باشد!
اما آنچه محرز است این آلودگی امنیتی با کاشت امنیتی که آنزمان آمریکا در ساواک داشت فقط برای یک نسل نبوده و همچون درختی بلوط همچنان برای کارنده یا همان باغبانش ثمر خواهد داد.
بعد از تأسیس ساواک توسط سازمان سیا، بعد دیگری از فعالیت سازمان موساد در جهت تجهیز و آموزش کادرهای ساواک پیش میآید که میتواند خواستهای قلبی مستشاران امنیتی آمریکایی یا برنامهریزی شده باشد که این سازمان امنیتی خاورمیانهای را به سازمان موساد که متعلق به تنها دولت یهودی اسراییل در برابر کشورهای عربی تقویت کند.
آنچه در جریان این داد و ستدهای امنیتی تا به تجهیز و آموزش نوع جاسوسی تا به میزان وفاداری کادرهای امنیتی بالاخره "تکنیک فوت استاد" میتواند تاثیر بسزایی داشته باشد. آیا تکنیک استاد نتوانسته است از میان آن همه کادر امنیتی که خود پرورش دادهاند، چندتنی را وفادار به استاد جذب و کاشتی امنیتی در ذهن آنان بعمل آورد و مشتاقانی را همچون هدیهای برای دستگاه امنیتی که خود مامور و معذور آنست را جذب نماید!
مسلما پاسخ مثبت خواهد بود. با چنین تفاسیری بە جمهوری سلامی و دستگاه امنیتی آن همان وزارت اطلاعات بر میگردیم. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بر خرابههای سازمان ساواک بنیاد نهاده شد. از دوران تشکیل دولت موقت بە ریاست مهندس بازرگان تا نخستین انتخابات ریاست جمهوری، ادارههای مختلف ساواک با حاکمیت جدید در ایران همکاری تنگاتنگ داشتهاند.
اگر مختصر بخواهیم شرحی در مورد ساختار امنیتی معاصر در ایران را ذکر کنیم، لازم اینکه باید از زمان تشکیل ساواک توسط آمریکا و بعد از آن همکاری تنگاتنگ موساد در آموزش و تجهیز کادرهای ساواک پرداخته شود.
بر خلاف نظر برخی از مسئولین نظام که رسوخ و نفوذ یا آلودگی امنیتی را عنوان میکنند، چیزی جز گمراه کردن افکار عمومی در پس آن نیست و یا اصولا شناخت کافی در مورد ساختار امنیتی وخود ندارد. اشراف نداشتن به جنبههای تخصصی یک دستگاه امنیتی آنهم در ایران که دارای چنین پیشنیهی زیردستی دو سازمان قوی امنیتی و جاسوسی جهان بوده است، موجبات چنین ابراز نظراتی میگردد.
دستگاه امنیتی ایران فقط در مورد جاسوسی و تحت نظر قرار دادن شهروندان جامعه کاری نظارتی دارد. در حالیکه مسئولین درجه یک نظام حاکمیتی کنونی اگر ابرجاسوسهای دو جانبه یا چند جانبه نبوده و افرادی سالم در بین آنان وجود داشته باشد_ که تقربیا این احتمال صفر است_ از بذرهای کاشت امنیتی در ساختار امنیتی دستگاه امنیتی خود توسط سازمان سیا و موساد بی اطلاع نیستند.
بعد دیگر ساختار ایدئولوژیکی رهبر محور و خشک ایدئولوژیکی رئال سوسیالیست موجبات نفوذ در آنرا ایجاد کرد و در نهایت ساختار امنیتی که پایه و رکن اساسی بقاء حاکمیت سیاسی اتحاد جماهیر شوروی بود را به فروپاشی کشاند. عواقب این فروپاشی امنیتی هنوز هم قابل ترمیم نیست. کاشت نطفه و پرورش موج تفکر امنیتی همچنان در جمهوری های بازمانده از اتحاد جماهیر شوروی به قوت خود باقی مانده است.
حاکمیت جمهوری اسلامی میخواهد از طریق حرکتی نمایشی چندین نفر را بعنوان جاسوس با اعترافاتی مشکوک در رسانههای دولتی خود نشان دهد که هدف این افراد جاسوس بیشتر مادی و در قبال دریافت وجوهی دست به چنین اقدامی زدهاند، تهی از هرگونه محتوا است. دلیل این چنین عملکردی هم از سوی رسانههای حاکمیت، لاپوشانی و مانع شدن از تمرکز افکار عمومی بر عملکرد نهادهای امنیتی میباشد. اغماض اصلی همچنان در پشت پرده میماند و کتمان عدم پردازش به کاشت امنیتی صورت گرفته در قبل و ساری بودن آن همچون جریانی سیال ادامه خواهد داشت. تداوم این نوع شکننده بودن ساختار امنیتی و کاشت باورهای امنیتی سازمانهای دیگر امنیتی در ایران تا زمانی که فرهنگی دموکراتیک در ایران حاکم نشود و همچنان قدرت و حاکمیت سیاسی در ید احدی مطلقه گردد، این نشت و درز و نفوذ به قوتی بیشتر تا سرنگونی یا فروپاشی حاکمیت ادامه خواهد داشت. اگر رکن اصلی آزادی بیان که رکن اصلی فرهنگی سیاسی نظام دموکراتیک بوجود نیاید، روند کاشت و پرورش و نفوذ به ساختار امنیتی ایران توسط آمریکا و اسراییل کماکان به قوت خود باقی خواهد ماند.
نکته آخر اینکه باید توجه داشت که نوع عملکرد دستگاههای امنیتی در نظامهای دموکراتیک و باز، موجب تقویت شدن ارکان دموکراسی و نهادینه شدن هرچه بیشتر قدرت سیاسی دموکراتیک میشود و عکس آن در مورد سایر نظامهای دیکتاتوری خواه سیاسی و خواه دینی صادق مطلق است.