دیکتاتور، تنها و مستاصل
رضا دانشجو
بی تردید می توان این روزهای جمهوری اسلامی و در راس آن دیکتاتور پیر، علی خامنه ای، را بدترین شرایط رژیم در عمر ننگین چهل و چند ساله اش دانست، شرایطی که بر اساس تمام ارزیابی ها نشان از اوج ضعف و درماندگی دیکتاتوری ولایت فقیه دارد. دلایل این ضعف و استیصال را می توان در چند بخش دسته بندی کرد؛
وضعیت نامناسب نیروهای نیابتی
جمهوری اسلامی از زمان استقرارش تا کنون با صرف منابع مالی فراوان و تشکیل گروههای مزدور وابسته، سعی کرده است که در مواقع ضروری از طریق این گروهها خود را از خطر برهاند. در واقع جمهوری اسلامی آگاه از موجودیت شکننده خود و عدم محبوبیت در میان مردم ایران، تلاش کرده از این گروهها به عنوان یک آلترناتیو برای حفظ قدرت استفاده کند. از تاسیس و ساماندهی دهها گروهک تروریستی مسلح در خاورمیانه از قبیل حزب اللە در لبنان، انصاراللە در یمن، حشدالشعبی در عراق یا ایجاد لشکر فاطمیون در سوریه و نفوذ و تحت تاثیر قرار دادن حماس در فلسطین تا تاثیرگذاری از طریق روحانیون وابسته شیعی مانند زکزاکی در نیجریه یا جریان های شیعی در پاکستان.
گروههایی که گوش به فرمان دیکتاتور برای بحران سازی جهت کمک به حل مشکلات فراوان رژیم ایجاد شده اند. در واقع جمهوری اسلامی به خاطر ماهیت غیربشری خود، ناتوان از تعامل با دنیای آزاد و دمکرات در تنگناها همواره سعی کرده با بازی کردن با کارت گروههای نیابتی موقعیتی برای خود خلق کرد. دستور به حماس برای حمله به اسرائیل که البته با همکاری کامل گروهک تروریستی سپاه پاسداران صورت گرفت و متعاقب آن دستور به حزب اللە و انصارلله برای حمله به اسرائیل تحت عنوان انتقام خون “اسماعیل هنیه” جدیدترین بخش این سیاست رژیم است. اما آنچه در این میان قابل توجه است ضربات کاری واردشده بر گروههای نیابتی رژیم در هفته ها و روزهای اخیر است که خارج از تصورات سرکردگان نظام ولایت فقیه بوده و هست. حذف تمام فرماندهان ارشد گروهک تروریستی حماس و حزب اللە، نابودی بخش اصلی توان موشکی آنها و البته کشته و زخمی شدن صدها عضو این گروهک ها، باعث شده است تا دیکتاتور پیر وضعیت مزدورانش را در شرایط بسیار سختی ببیند. در این میان نباید فراموش کرد که حزب اللە و در راس آن حسن نصراللە برای جمهوری اسلامی از اهمیت بسیار بالاتری از بقیه برخورداراست، در واقع حزب اللە به عنوان قدیمی ترین گروهک نیابتی ایجاد شده توسط رژیم از طرفی و باورمندی شیعی و پیروی محض از خامنه ای از طرفی دیگر برای رژیم یک عمق استراتژیک محسوب می شود.
انزوای منطقهای و جهانی
بازخوانی اظهارات اخیر دیکتاتور و رئیس جمهور دست نشانده اش حاوی عمق انزوای رژیم جمهوری اسلامی است. نظام ولایت فقیه که به خاطر سیاست های مداخله جویانه اش در منطقه بارها از سوی کشورهای همسایه مورد سرزنش قرار گرفته و عملا در منطقه جز نیروهای نیابتی اش هیچ متحدی ندارد شرایط خود را بسیار بحرانی می بیند. سخنان خامنه ای و درخواست او برای تشکیل امت اسلامی و تاکید بر مشترکات و پرهیز از اختلافات را باید در این زمینه بررسی کرد. اما کیست که نداند بزرگترین عامل تفرقه در منطقه دیکتاتوری ولایت فقیه است! اظهارات مسعود پزشکیان رئیس جمهور رژیم و به عبارت بهتر گماشته علی خامنه ای در صحن سازمان ملل مبنی بر اینکه « ما آماده ایم سلاح هایمان را کنار بگذاریم اگر اسرائیل هم کنار بگذارد»، اگر چه به ظاهر با واکنش تعدادی از دست نشاندگان رژیم مواجه شد اما کیست که نداند رئیس جمهور گماشته بدون مشورت با شخص خامنه ای حق اظهار چنین سخنانی را ندارد و خود پزشکیان بارها بر این نکته تاکید کرده است که پیرو سیاست های خامنه ای است.
اما واقعا چه شده است که رژیم حاضر است با اسرائیلی که سالهاست حتی وجود آنرا انکار می کند اینگونه توافق کند؟؟!!
واقعیت این است تحریم های طولانی مدت غرب علیه رژیم و مذاکرات بی پایان و بی نتیجه هسته ای، توانی برای دیکتاتوری ولایت فقیه باقی نگذاشته است.
عدم مشروعیت در داخل
حوادث انقلاب ژینا و شعارهای رادیکال و نحوه حضور مردم نشان داد که جمهوری اسلامی دیگر هیچ مشروعیتی ندارد و در لبه پرتگاه قرار گرفته است. حضور حداقلی مردم در چندین پروسه به نام انتخابات تاکیدی بر عمق فاصله بین مردم و حاکمیت بود، در واقع بعد از حوادث انقلاب “زن، زندگی، آزادی” هیچ چیز حاکمیت برای مردم اهمیت ندارد و مردم به کلی از جمهوری اسلامی قطع امید کرده اند. اما این تمام ماجرا نبوده و نیست. واکنش مردم به حوادثی مانند کشته شدن ابراهیم رئیسی و اسماعیل هنیه و حسن نصراللە بیانگر فاز دیگری از رویایی مردم و رژیم است. در واقع می توان گفت مردم حالا در تقابل مستقیم با دیکتاتوری ولایت فقیه قرار گرفته اند هر چیزی که برای دیکتاتور ارزشمند است برای مردم بی ارزش و بی محتوا است. آنچه دیکتاتور را خوشحال می کند مردم را می رنجاند و آنچه مایه غم و اندوه دیکتاتور می شود مردم را خوشحال می کند. دوگانه مردم و حاکمیت هیچ حرفی مشترکی باهم ندارند و در دو مسیر مجزا به اندازه کافی از هم دور شده و حالا روبروی هم سنگر گرفته اند!
رهبر خود خوانده مسلمانان جهان به مانند “دن کیشوت” سوار بر خر در رویای رهبری جهان اسلام، حالا دیگر “سانچو” (نصراللە) خدمتکار قدیمی و باوفایش را هم در کنار خود نمی بیند! شوالیه خیالی متوهم که فکر می کند محبوب دل نه تنها فقط مسلمانان، بلکه امید همه مستضعفان جهان هم هست ، ارمغان هشتاد و چند ساله عمر ننگینش چیزی جز تاریکی و تباهی برای کشورش و خاورمیانه وجهان نبوده است! کشتن، اعدام و زندانی کردن هزاران انسان بی گناه در ایران، فقر و بدبختی میلیون ها ایرانی، جنگ و کشتار در چندین کشور مختلف تنها دستاورد دیکتاتور متوهم پیر است!
دیکتاتور پیر متوهم که حالا تنها و مستاصل تنها نظاره گر فناشدن مزدورانش است! دیگر نه توان پاسخ دارد و نه حتی توان رجز خواندن! این پایان ماجراست، آخرین حرکت دیکتاتور ، آخرین حماقت و پایان توهمات “دن کیشوت“ خاورمیانه، “دن کیش ومات”!