دکترین تحمیل و آشوب رژیم ایران
آزاد مستوفی
دکترین قدرت مطلق ولایت فقیە در ایران مانند یک بنایی کە نمادی از تمامیتخواهی است، بدون شک در تاریخ و سالنامه دیکتاتوری ثبت شدە است. رژیم ایران تحت حاکمیت دکترین تحمیل و آشوب، سیاستی برای حفظ قدرت طراحی کرده که ستون فقرات آزادی و انسانیت را به لرزه درآوردە است. اگر جورج اورول (١٩٠٣-١٩٥٠بریتانیا) میتوانست ایران معاصر را تماشا کند، بیتردید در دیستوپیایی ١٩٨٤خود پژواک هولناکی پیدا میکرد. ایران تحت رژیم تئوکراتیک خود، دکترین قدرت مطلقه را پرورش میدهد که ریشه در تفسیری سفت و سخت و مستبد از اسلام شیعی اثنی عشری دارد. در رأس این نظام، ولایت فقیە شخصیتی شبه الهی و مافوق قوانین قرار دارد که حرفش غیرقابل اعتراض است. این ساختار هرمی امکان کنترل یکپارچه بر عملکرد دولت را فراهم میکند، جایی که هر تصمیم، هر سیاست، از این مقام عالی سرچشمه میگیرد و از طریق سلسله مراتبی از نهادهای کنترل و نظارت منعکس میشود. رژیم ایران فقط حکومت نمیکند. او آرزو دارد تا ذهن ها را در فرم میلیشیا شکل دهد و قلب ها را تسخیر جنایات خامنەای کند. تبلیغات همه جا حاضر است و از طریق رسانه های دولتی، مساجد و سیستم آموزشی در هر خانهای بە دنبال مخاطب است. این تبلیغات گفتمان بی اعتمادی به مفاهیم آزادیخواهانە، بزرگداشت جانیان و تجلیل از مداخلە در کشورهای جهان همه جا حاضر است آتشی در خاورمیانە به وجود میاورد. ترس و ناسیونالیسم ایرانی-شیعی را به ابزاری برای متحد کردن طرفداران و نیابتی ها در زیر پرچم سوءظن و نفرت تبدیل کردە است.
نیروهای سرکوبگر ابزاری برای ترور
هر دیکتاتوری برای اجرای دستورات و حفظ حکومت وحشت به گروههای سازمان یافتەی ایجاد رعب و ترس نیاز دارد. در ایران این وظیفە را سپاه پاسداران و بسیج بە عهدە دارند. پاسداران آموزش دیده و مسلح برای دفاع از خامنەای به نقش نظامی بسنده نمیکنند آنها در تمام ابعاد جامعه ایران از اقتصاد گرفته تا سیاست، اطلاعات و امنیت داخلی نفوذ کردە و مافیای ترسناکی را تشکیل دادەاند کە بیت رهبری آنان را سرپرستی میکند. بسیجیان نیز به نوبه خود، داوطلبانی هستند که از نظر ایدئولوژیک سازماندهی شدهاند. اغلب جوان، آموزش دیده برای جاسوسی از هموطنان خود، سرکوب تظاهرات و ایجاد رعب بخشی از وظایفشان است. حضور آنها یادآور نظارت همه جانبه و مجازات اجتناب ناپذیر کسانی است که جرات به چالش کشیدن رژیم ولایت فقیە را دارند. استفاده از خشونت افسار گسیختە توسط این نیروهای بیت رهبری یک امر اثبات شدە است. اعتراضات مسالمت آمیز به طور سیستماتیک سرکوب میشوند. دستگیریهای خودسرانه، بازداشت بدون محاکمه، شکنجه و اعدام در ملاء عام همه روشهایی هستند که برای سرکوب مخالفان به کار میروند. در رژیم ایران خشونت به یک زبان و یک روش ارتباطی بین قدرت و مردم تبدیل شدە است. هر ضربه باتوم و یا هر گلوله کە از جانب نیروهای سرکوبگر شلیک میشود، نشان از دولتی سرکوبگر و ناتوانی در جوابگویی بە مطالبات مدنی شهروندانش را تأیید میکند. آنچە هم اکنون در این بارە شاهدیم جنگ خیابانی هیات حاکمە ایران علیە مردم کشور خودشان است کە روزانە جنایاتی را مرتکب میشوند، هرگز در طول تاریخ، متجاوزی این شقاوت و بیرحمی را از خود علیە مردم این سرزمین نشان ندادە است.
سایەی جاسوسی و خبرچینی دولت بر مردم
نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم ایران از همان ابتدای روزهای انقلاب با استفادە از سادگی و ایمان مذهبی مردم و بکارگیری شیادی و دجالی آیتاللە خمینی و حلقەی نزدیکانش، توطئەهایی را در میان جریانهای مختلف سیاسی ایجاد کردند کە با حذف جناحهای مخالف خمینی توانستند یک سیستم جاسوسی گسترده را در کشور برقرار کنند. نهادهای امنیتی با در دست داشتن بودجەی نامحدود و با شبکه متراکم مخبران و دستگاههای جاسوسی خود، هر گوشه تاریکی از زندگی مردم را کە بخواهند بە آسانی مورد بررسی قرار میدهند. عملکرد نهادهای امنیتی رژیم در طول چهل و اندی سال گذشتە باعث شدە است کە ارتباطات جاسوسی شوند، رفت و آمدهای سران سیاسی حتی جدا اندیش داخل نظام هم مورد نظارت واقع شود، در خور توان حتی فعالیتهای شهروندان به دقت فهرستبندی شوند. اینترنت این ابزار آزادی و اطلاعات، به میدان جنگی در ایران تبدیل شده است که در آن رژیم قانون خود را تحمیل میکند. وبسایتها فیلتر می شوند، شبکەهای اجتماعی سانسور میشوند و وبلاگ نویسان و فعالان ربودە و زندانی میشوند. فضای مجازی که در جاهای دیگر مظهر باز بودن و مبادله افکار است، اینجا هزارتوی به دام افتاده است که هر کلیک می تواند منجر به دستگیری شود. حتی افشاگری علیە مسئولان اختلاسگر رژیم ایران از جانب روزنامەنگاران در فضای مجازی، دستگیری و بازداشت ناقانونی روزنامەنگاران را بە همراه دارد.
درهم شکستن دموکراسی و حقوق بشر
دموکراسی، آزادی و مشارکت، حقوق ملتهای غیر فارس و تقسیم قدرت جبارانە حکومت مرکزی، تهدیدی مستقیم برای استبداد ریشەای و تاریخی ایران بودە و خواهد بود. از نگاه ولایت فقیە و البتە شاه سابق هم، رژیم و دستگاه حاکمە هیچگاه هیچ اشتباهی نمیکند و هر جنایتی را هم دچار شود با بروز کوچکترین اعتراضی، خونبارانە آن را در نطفە خفه میکند. انتخابات زمانی برگزار میشود کە با دقت از جانب بیت رهبری مهندسی شدە باشد تا پیروزی نامزدهای وفادار به رهبری تضمین شود. هر فرد جدا اندیشی کە جرات ظهور پیدا کند، به طور سیستماتیک به حاشیه رانده یا زندانی میشود. حقوق بشر، اساس بنیادی جوامع عادلانه، زیر پا پایمال میشود. از نگاه فقهای حکومتی، آزادی بیان یک مفهوم خارجی و آزادی مطبوعات هم یک پدیدە واهی است. روزنامهنگاران مستقل مورد آزار و اذیت، زندان و قتل قرار میگیرند. زنان و دختران، ملل غیر فارس، پیروان مذاهب غیر شیعە اثنی عشر و.. همگی از تبعیض سیستماتیک رنج میبرند و وجود آنها چالشی برای نظم جابرانە است. رژیم ایران، در تلاش برای کنترل کامل، از هیچ افراطی گری دوری نکردە است. ناپدید شدن اجباری، محاکمه های تقلبی، اعدام های گروهی، همه این اعمال به نام "امنیت ملی" انجام میشود. دادگاه انقلاب کە سیستمی جدا از دادگستری و دادسرای عمومی است توسط نهادهای امنیتی سرپرستی، هدایت و کنترل می شود، جایی است که عدالت در قربانگاه ظلم، قربانی می شود.
تحمیل و آشوب عناصر ماندگاری آیت اللە ها
آیت اللە ها در ایران با توجە بە عملکرد محمد رضا شاه و برخورد او برای ادامە سلطنت، همچنین عملکرد برخی از سران کشورهای عربی در روزهای انقلابی بهار عربی همانند تونس، مصر و الجزایر میدانند کە حکومتشان با بحران آفرینی، ظلم، سرکوب خشونت آمیز و خونین بار باقی میماند و اهمیتی ندارد مردم نظام موجود را قبول دارند یا نە، در انتخابات مشارکت میکنند یا نە، چون تا النصر بالرعب اساس مملکت داری دستگاه حاکمە ایران است و می توانند مردم را کنترل کنند، پس مشروعیت دارند: آنچە در سوریە رخ داد. بشکەهای آتش زا کە بر سر مردم بی دفاع فرود می آمد، در جنگ داخلی سوریه بیش از ۵۱۱٬۰۰۰ نفر کشته شدند، میلیونها نفر نیز زخمی و زندانی و بیش از ۱۲ میلیون نفر آواره شدهاند اما اسد دوبارە بە اجلاس سران دعوت و مورد استقبال دولتمردان قرار گرفت. پس رژیم ایران کە در زمین و آسمان سوریە آزمایش پس دادە است تا زمانی کە در توان دارد بە سرکوب ادامە میدهد و چهرە داخلیاش نزد مردم، اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی اقشار پایین دست جامعە هم اصلا برایش اهمیتی ندارد. تجربەی اصلاحات در شوروی بە فروپاشی انجامید پس خامنەای کە مطیع پوتین است، آزمودە را آزمودن خطاست. بە طور کلی در جامعەای کە نیروی سرکوبگرش بە او القاء شدە بکش تا مزد بگیری و مدیر مالی اش اختلاس می کند تا از قافلە عقب نماند و این ها همە از سرچشمەی "سیاست ما عین دیانت ما است" آب می خورد، نمیتوان بە اصلاحات درون رژیمی دل خوش کرد و بدون شک این جامعە، انقلابی ریشەای و همە جانبە می طلبد.
دکترین رژیم ولایت فقیە در عرصە روابط بین الملل، از همان روز بە دست گرفتن قدرت، مطلق بود. سردادن شعار صدور انقلاب بە جهان یعنی فقط به سرکوب مردم بی دفاع خود بسنده نمی کند و عمق استراتژی ایران، دیگران را سپر بلای خود کردن است. رژیم ایران دارای جاهطلبیهای منطقهای و بین المللی است که هدف آن گسترش الگوی اقتدارگرایانەی شیعی گری به خارج از مرزهایش است. ایران از طریق شبه نظامیان شیعە و گروەهای مسلح وابسته مانند حزب الله لبنان، حشدی شعبی عراق، فاطمیون، زینبیون، حوثی ها در یمن، انقلاب و ایدئولوژی خود را صادر میکند. این گروههای نیابتی رسما به امتداد جنایتهای سپاه قدس تبدیل شدە و در خشونت و بی ثباتی در منطقە خاورمیانە نقش اصلی را ایفاء کردە و می کنند. شعار آیت اللە ها در منطقە این است "آشوب بە پا میکنم، پس هستم". در سطح بینالمللی، رژیم ایران درگیر دیپلماسی تحریكآمیز است و امکانات دولتی را برای ترور مخالفان سیاسی خود در اقصی نقاط جهان بکار می گیرد. برنامه هستهای این کشور، علیرغم توافقنامهها و تحریمها همچنان نقطه اصطکاک اصلی با جامعه بینالمللی و بە ویژە کشورهای غربی است. جستجوی سلاحهای کشتار جمعی که تحت ادعای توسعه صلحآمیز استتار شده است، تمایل به دستیابی به اهرمی از قدرت و تهدید را آشکار می کند و بدین ترتیب قدرت داخلی و موقعیت خارجی خود را تحکیم می کند.
مقاومت ادامە دارد
اما با وجود این ظلم خفه کننده و ماموران نظامی جنایتکار، روحیه مقاومت آزادیخواهان در میان ملتهای تحت ستم در ایران و بە ویژە در میان کورد، بلوچ، گیلک و... از بین نرفته است. جنبشهای اعتراضی کە بە بهانەهای مختلفی در محدودەای منطقەای و گاها سراسری شکل می گیرد اگرچه به شکل خونین سرکوب می شوند اما با نظمی دوباره و بنیادی تر ظاهر میشوند که گواه عزم معترضان برای مطالبه حقوق خود است. زنان، جوانان، روشنفکران، کارگران، بازنشستگان همه این اقشار جامعه، در یک زمان، شجاعت به چالش کشیدن رژیم را پیدا میکنند. از تظاهرات سال ٢٠٠٩، معروف به جنبش سبز و اعتراضات علیه افزایش قیمت بنزین گرفتە تا انقلاب عمیق و پر عظمت ژینا و نوروز (١٤٠٣ه.ش/٢٧٢٤ کوردی) حماسی کوردستان؛ جامعهای را در آشفتگی نشان میدهد که آماده مقابله با سرکوب برای آیندهای بهتر است. هرچند رژیم ایران از طریق دکترین قدرت مطلق، سرکوب بی رحمانه و نظارت همهجانبه، تلاش میکند تا تسلط خود را بر مردمی که مشتاق آزادی هستند، حفظ کند. با زیر پا گذاشتن دموکراسی و حقوق بشر، به دنبال تضمین سلطه بلامنازع است اما در این بازی قدرت و وحشت، او اغلب قدرت انعطاف پذیری انسان و ندای اجتناب ناپذیر آزادی را دست کم می گیرد. سرزمین تحت اشغال آیت اللەها با تضادها و مبارزاتش این حقیقت را در خود جای داده است کە حتی در عمیق ترین تاریکی، بارقهای از امید وجود دارد. آینده نامشخص است اما تا زمانی که صداهایی برای بلند شدن، دستهایی برای پیوستن و دلهایی برای امید وجود داشته باشد، تلاش برای آزادی و دموکراسی و احقاق حقوق ملت های غیر فارس ادامه خواهد داشت. رژیم میتواند بدنها و صداها را در هم بشکند اما هرگز نمیتواند روحیه مقاومت انسانی که عدالت و کرامت را دوست دارد، خاموش و یا نابود کند.
جامعه ای خیالی که پلیدی ها و رذایل آن با هدف عبرت آموزی اخلاقی یا سیاسی به تصویر کشیده می شوند. دیستوپیا واژه برساختۀ جان استوارت میل، فیلسوف انگلیسی، در ۱۸۶۸ و متضاد اوتوپیا (آرمان شهر) است.