دکتر رضا پرچیزادە: در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» پهلویطلبان آشکارا با رژیم همصدا شدند
مصاحبە: آوان سنەیی
اشارە: فدرالیسم نظامی مناسب جهت تحقق یافتن مطالبات ملتهای جغرافیای سیاسی ایران بە حساب میآید. در صورت استقرار این نظام سیاسی در ایران پسا جمهوری اسلامی، فرصتی بە ملتهای داخل ایران دادە میشود کە با تقسیم عادلانە قدرت و ثروت، ایرانی بدون تبعیض نژادی، مذهبی و ... بسازند، کە در نهایت بە نهادینەکردن و توسعە دموکراسی در ایران چندملتی کمک خواهد کرد. در ادامە این گفتگو سوالاتی مطرح خواهیم کرد نظیر اینکه «فدرالیسم چیست؟ تفاوت فدرالیسم منطقهای با فدرالیسم اتنیکی چیست؟ چرا بعضی افراد و جریانات سیاسی مخالف فدرالیسم هستند و آن را پیشدرآمد تجزیە ایران میدانند؟ چگونه میتوان بدون ایجاد سوءتفاهم درباره احتمال تجزیه ایران، انواع راهکارهای تقسیم قدرت و تقسیمات غیرمتمرکز کشوری مانند فدرالیسم، که میتواند به سود توسعه دموکراسی در ایران باشد را ارائه کرد؟» برای پاسخگویی بە این سوالات گفتگویی با د. رضا پرچیزادە، نظریەپرداز سیاسی خواهیم داشت.
آقای پرچیزادە ابتدا با این سوال گفتگو را آغاز میکنم کە فدرالیسم چیست؟
فدرالیسم نوعی سیستم حکومتی است که در آن قدرت و حاکمیت میان دولت مرکزی و دولتهای منطقهای یا ایالتی تقسیم میشود. این تقسیم قدرت به گونهای است که هر سطح از حکومت دارای اختیارات و صلاحیتهای مشخص و مستقلی است که قانون اساسی آنها را تعیین کرده است. هدف از فدرالیسم ایجاد توازن بین قدرتهای مرکزی و منطقهای برای تضمین مشارکت بیشتر مناطق و گروههای مختلف در تصمیمگیریها و جلوگیری از تمرکز بیش از حد قدرت در مرکز کشور است. در سیستمهای فدرال معمولا دولت مرکزی به مسائل کلان مانند سیاست خارجی و دفاع کشوری میپردازد، در حالی که دولتهای محلی مسئول آموزش، بهداشت، و امور منطقهای هستند. اجرای موفق فدرالیسم نیازمند ساختارهای قوی قانونی، سیاسی، و اجتماعی است تا تعادل بین وحدت ملی و تنوع محلی و منطقهای را برقرار کند.
تفاوت فدرالیسم منطقهای با فدرالیسم اتنیکی چیست؟
تفاوت اصلی بین فدرالیسم منطقهای و فدرالیسم اتنیکی چگونگی تقسیمبندی مناطق است. فدرالیسم منطقهای بر اساس جغرافیا و اقتصاد است، در حالی که فدرالیسم اتنیکی بر پایه هویتهای اتنیکی، زبانی، یا فرهنگی شکل میگیرد.
در فدرالیسم منطقهای کشور بر اساس مناطق جغرافیایی تقسیم میشود، و هر منطقه یا ایالتی بر اساس نیازها و ویژگیهای محلی خود دارای سطحی از خودمختاری است. این تقسیمبندی عموماً بر اساس معیارهای جغرافیایی، اقتصادی، و جمعیتی صورت میگیرد. هدف اصلی این نوع فدرالیسم توزیع عادلانهتر قدرت و منابع بین مناطق مختلف کشور است تا توسعه متوازن تضمین گردد. ایالات متحده آمریکا، استرالیا، کانادا، و هندوستان نمونه کشورهای دارای دولت فدرال منطقهای هستند.
در مقابل، در فدرالیسم اتنیکی تقسیمبندیها بر اساس گروههای اتنیکی، زبانی، یا فرهنگی صورت میگیرد. هر منطقه یا ایالت به یک اتنیسیته یا گروه زبانی خاص اختصاص داده میشود و این گروهها از خودمختاری نسبی برخوردار هستند. هدف این نوع فدرالیسم ایجاد توازن بین گروههای اتنیکی یا زبانی مختلف و حفظ هویتهای فرهنگی در چارچوب یک کشور است. این نوع فدرالیسم معمولاً در کشورهایی که تنوع اتنیکی و زبانی زیادی دارند و رقابت یا تنشهای اتنیکی در آنها زیاد است مورد استفاده قرار میگیرد. بلژیک، سوئیس، اتیوپی، و بوسنی و هرزگوین نمونه کشورهای فدرال بر اساس تقسیمبندیهای فرهنگی و زبانی هستند.
مزایا و معایب فدرالیسم برای یک ایرانِ چند-اتنیکی/چند-ملتی چیست؟
فدرالیسم برای یک کشور چند-اتنیکی یا چند-ملتی مانند ایران، که دارای تنوع زبانی و فرهنگی گستردهای است، میتواند هم مزایا و هم معایبی داشته باشد. از مزایای آن این است که میتواند به گروههای مختلف اتنیکی اجازه حفظ و تقویت فرهنگ، زبان، و آدابورسوم خود را بدهد. این باعث کاهش احساس نارضایتی و تبعیض میشود. فدرالیسم همچنین به مناطق محلی یا ایالات خودمختاری بیشتری اعطا میکند و اجازه میدهد تصمیمات محلی توسط مردم منطقه گرفته میشود. افزایش مشارکت در حکومت میتواند باعث بهبود کارآیی دولتهای محلی شود.
فدرالیسم همچنین میتواند از تمرکز منابع و قدرت در پایتخت جلوگیری کرده و به مناطق مختلف اجازه دهد تا از منابع محلی خود بهرهبرداری کنند و در تصمیمگیری اقتصادی مستقلتر باشند. تقسیم قدرت و اعطای خودمختاری به مناطق میتواند موجب کاهش تنشهای اتنیکی و نارضایتی از حکومت مرکزی شود، چرا که تمام گروههای اتنیکی احساس میکنند در اداره امور خود نقش دارند و تحت سلطه مرکز نیستند. این میتواند بهطور بالقوه وحدت ملی کشور را تقویت کند، زیرا همه احساس میکنند که در چارچوب یک نظام سیاسی دموکراتیک مشارکت عادلانه دارند.
از سوی دیگر، فدرالیسم معایبی هم میتواند داشته باشد. یکی از بزرگترین نگرانیها درباره فدرالیسم در کشوری چند-اتنیکی مانند ایران، احتمال تقویت گرایشهای استقلالطلبانە است، چرا که برخی جریانات سیاسی درون گروههای اتنیکی ممکن است خودمختاری را پیشدرآمدی برای استقلال از ایران تلقی کنند. فدرالیسم همچنین میتواند به رقابتهای اتنیکی و منطقهای دامن بزند. اگر ایالات فدرال بیشتر براساس مرزهای اتنیکی تعیین شوند، اختلافات و نزاعهای بین این ایالتها میتواند افزایش یابد.
خودمختاری مناطق مختلف میتواند منجر به تفاوتها و ناهماهنگیهای قابلتوجه در سیاستها و قوانین شود. این ممکن است بهویژه در زمینههایی مانند آموزش، بهداشت، یا اقتصاد مشکلاتی ایجاد و انسجام کلی کشور را تضعیف کند. در برخی موارد، مناطق غنیتری که منابع بیشتری دارند، میتوانند به توسعه سریعتری دست پیدا کنند، در حالی که مناطق فقیرتر کماکان عقب میمانند. این میتواند باعث افزایش نابرابری اقتصادی و اجتماعی و اختلاف بین مناطق مختلف کشور شود.
برخی کارشناسان و کنشگران معتقدند کە بهترین راە برای رسیدن بە مطالبات سیاسی اتنیکها/ملتهای ایران و برپایی نظامی کە بتواند عدالت اجتماعی را برقرار سازد، فدرالیسم است. چرا بعضی افراد و جریانات سیاسی مخالف فدرالیسم هستند و آن را پیشدرآمد تجزیە ایران میدانند؟
بزرگترین دلیل مخالفان فدرالیسم برای ایران این است که این پدیده میتواند به تقویت گرایشهای استقلال طلبانە و در نهایت تجزیه کشور منجر شود. از نظر آنها ایجاد مناطق خودمختار یا ایالتهای فدرال براساس اتنیکها یا ملتها ممکن است این گروهها را به سمت درخواستهای بیشتر برای استقلال کامل سوق دهد. تجربه دنیای معاصر در باب برخی کشورها مثل یوگسلاوی و چکسلواکی، و بهویژه همسایه ایران عراق نشان میدهد که برخی دولتهای فدرال میتوانند پس از ایجاد ایالتهای اتنیکی به سمت فروپاشی و تجزیه کشور بروند. این نمونهها بسیاری را ترسانده و باعث مخالفت آنها با فدرالیسم شده است.
علاوه بر این، با نظر به افزایش مداخلات خارجی، ایران در طول تاریخ مدرن خود همواره با چالشهای جدی در زمینه حفظ وحدت ملی روبرو بوده است. به ویژه تلاشهای اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی برای جداسازی بخشهایی از شمال غربی ایران با اتکا بر حکومتهای محلی پس از پایان جنگ جهانی دوم این بدگمانی را برای برخی به وجود آورده است که ایجاد هرگونه حکومت محلی میتواند بهطور بالقوه موجب افزایش مداخلات خارجی و فروپاشی ایران شود. جریانات تمامیتخواه مرکزگرا نیز از این بدگمانی عمومی سوءاستفاده میکنند تا جلوی ایجاد هرگونه ساختاری که به اتنیکها یا ملتها خودمختاری بدهد را به این بهانه که چنین کاری میتواند به تکرار تجربه بعد از جنگ جهانی دوم منجر شود، بگیرند.
برخی مخالفان فدرالیسم هم نگران تضعیف هویت ملی و فرو ریختن ساختار دولت-ملت ایران هستند. آنها معتقدند که تمرکز بر اتنیکها و هویتهای منطقهای میتواند به تضعیف هویت ملی ایران بهعنوان یک واحد سیاسی منجر شود. این نگرانیها به ویژه زمانی بیشتر میشود که برخی اتنیکها هویت خود را به عنوان هویتی مجزا و برتر از هویت ملی ایران در نظر میگیرند. از نظر مخالفان، این میتواند منجر به ایجاد تنشهای هویتی بین گروههای اتنیکی و احیاناً جنگ داخلی شود.
در نهایت، برخی بر این باورند که ایران از نظر فرهنگی و سیاسی هنوز آمادگی اجرای فدرالیسم را ندارد. آنها معتقدند که نهادهای دموکراتیک و مدنی در ایران به اندازه کافی قوی نیستند که بتوانند اختلافات اتنیکی را مدیریت کنند. از این منظر، فدرالیسم ممکن است به اختلافات و تنشهای منطقهای دامن بزند و به بیثباتی کشور منجر شود و آن را در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی آسیبپذیر سازد.
چگونه میتوان بدون ایجاد سوءتفاهم درباره احتمال تجزیه ایران، انواع راهکارهای تقسیم قدرت و تقسیمات غیرمتمرکز کشوری مانند فدرالیسم، که میتواند به سود توسعه دموکراسی در ایران باشد را ارائه کرد؟
جمهوری اسلامی، عوامل پیدا و پنهان آن در کشورهای خارجی، و متحدان استبدادی استراتژیک آن همچون پهلویطلبان همواره موضوع «تجزیهطلبی» را دستاویزی برای سرکوب گروههای اتنیکی و در امتداد آن تمام افراد و جریانات دموکراسیخواه ایران قرار دادهاند. چنانکه همه دیدیم، در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی» پهلویطلبان آشکارا با رژیم همصدا شدند، و با تجزیهطلب خواندن اتنیکهای انقلابی ایران مانند کوردها و بلوچها، زمینه سرکوب آنها توسط سپاه تروریستی پاسداران و خاموش کردن انقلاب ژینا را فراهم کردند. این دو جریان استبدادی برای به قدرت رسیدن / در قدرت ماندن کماکان با یکدیگر همکاری خواهند کرد، و یکی از راهکارهای اصلی آنها برای توجیه رویکرد مستبدانه و خشونتطلبانه خود و سرکوب دموکراسیخواهان، ترساندن مردم از تجزیه ایران است.
بر این اساس لازم است که جریانات سیاسی اتنیکی و دیگر دموکراسیخواهان، در عین توضیح علمی و منطقی مفاهیم حاکمیتی غیرمتمرکز مثل فدرالیسم و لزوم تفویض اختیارات دولت مرکزی، با شفافیت و به دور از لکنت این را بیان کنند که منظور آنها از عدم تمرکز سیاسی، زمینهسازی برای «تجزیه ایران» نیست، بلکه ایجاد یک ساختار قانونی و حقوقی عادلانه برای بهبود زندگی تمام مردم کشور به منظور همگرایی بیشتر مردمان ایران و تقویت اتحاد میهنی است. در غیر این صورت جریانات استبدادی مثل رژیم و پهلویطلبان با سوءاستفاده از هراس عمومی از تجزیه ایران به سرکوبگری ادامه میدهند و مانع استقرار دموکراسی میشوند.
لازم به ذکر است که برخی جریانات جهانی و کشورهای خارجی نیز از قضیه تجزیه ایران استفاده ابزاری میکنند، و بعضا دیده شده در حالی که مدتی از جداییطلبی و ایجاد کشورهای جدید پشتیبانی کردهاند، سر بزنگاه موضع دیگری میگیرند و حمایت خود را متوجه جریانات مرکزگرای فاشیستی میکنند. این را باید در نظر داشت و آلت دست جریانات خارجی که به دنبال منافع خودشان هستند نشد. موضوع عدم تمرکز ساختار حکومتی و تقسیمبندیهای کشوری را باید خود مردم ایران بر اساس عدالت و دموکراسی و منافع خودشان حل و فصل کنند.
آقای پرچیزادە ممنون از اینکە برای این مصاحبە وقت گذاشتید.
خواهش میکنم.