فنومنای زن ستیزی و اپیستمەی خشونت برعلیه زنان
سەیوان احمدی
»میزان آزادی زنان، معیار آزادی جامعه است».
شارل فووریه، سوسیالیست فرانسوی
خشونت و تبعیض و ستم به زنان در بستر اجتماع و پروسەی تاریخی مشاهدەگرانەی آن در چندین منظر میتوان آنالیز و مورد بررسی قرار داد. آنچه از این نوشته در پیش رو است را از دیدگاه سیاسی حکومتی و تدریجی مورد توجه قرار دادە و به صورت اجمالی به آن پرداختەایم. تقریبا در همه جای دنیای امروزین ما به درازای تاریخ خشونت برعلیه زنان و زن ستیزی جزئی از برگهای سیاه و زشت تاریخ است که بسته به فرهنگها و اخلاقیات دینی و مذهبی کم تا زیاد گستردگی داشته است. اما پر واضح است آنچه که از دیر باز بر علیه زنان و دختران جوامع روی داده است خشونت و زن ستیزی و ستم جنسیتی بوده است. گرچه اکنون نیز علیرغم پیشرفت جوامع در کشورهای مترقی نیز کم و کاستیهای همچون نگرش به زنان چون ابزار و کالا و یا اخلاقیاتی که به سوءرفتار با زنان انجامیده مشهود است، اما تا حدودی اندک رفتارها و برخوردها رو بهبود بودە و رویه و سویەی تغییرات در جهت تامین حقوق زنان واضحانه رو به ترمیم است.
ستم بر زنان به معنی عدم دستیابی نیمی از جامعه به پتانسیلها و توانایی و ارزشهای انسانیاش است و نیمه دیگر جامعه نیز تحت تاثیر نابرابری و ظلم وارد شده بر زنان از فقدان رفاه و آزادی کامل اجتماعی رنج خواهد برد. ادیان بعنوان سکانداری دترمینانه فرهنگ غالب جوامع را شکل داده و با احتساب ارزشها و ضد ارزشها به طرق مختلف به صورت نهادینه به اشاعه فرهنگ دینی حاکم در راستا و امتداد و بقای حکومتهایشان از هیچ ستم و ظلمی بر مردمان به ویژه زنان روی گردان نبودەاند و به دیکته شدن قوانین و دستورات مفرطانه اهتمام ورزیدەاند. ما بین آیینها و مذاهب و فرقەهای حکومتی شده موجود نیز، اسلام افراطی مستبدانەتر به جامعەی زنان نگریسته است.
امروزه و در این بازەی تاریخی که تمامی دنیا بە کارزار منع خشونت علیه زنان و دختران و عدم زن ستیزی بر خواستەاند، جمهوری اسلامی ایران یکی از رژیمهایی میباشد که با آپارتاید جنسیتی، زن ستیزی و خشونت سیستماتیک علیه زنان اقدام بە حذف زنان در عرصەهای عمومی کردە است. جمهوری اسلامی با تکیه و استناد به احکام دینی به مجموعهای از قوانین غیر حقوق بشری دست زده است که ارتکاب به خشونت بسیار ناچیز مینماید. این جنایات هولناک غیر انسانی و ضد بشری توامان با انواع و اقسام خشونتها از تجاوز، شلاق و اسید پاشی بر جسم و چهرەی زنان، زندان، شکنجە و اعدامشان گرفته تا اجرای احکام قوانین جزای اسلامی فقهی مورد مقبول خودشان در نهایت توحش به اجرای دستورات رادیکالیتیه و فرامین دیکتاتوری فاشیستی اسلامی میپردازد. در این پیوند رژیم جمهوری اسلامی آشکارا حکومتی پلیسی و میلیتاریزه را به نمایش گذاشته است.
حکومت جمهوری اسلامی در محدودەی تقریبی نیم قرن حکومتشان در نهایت ظلم و ستم به زن ستیزی کمر بسته است و خط قرمز حفظ نظام و اوجب واجباتش را با رعایت حجاب اجباری اسلامی گره زده است. این در صورتی است که اکثریت قریب به اتفاق حکومتهای اسلامی با نهادن گامی گسترده و بزرگ به سمت پیشرفت، ایجاد و ابراز احترام به حقوق زنان را مغتنم شمرده و با رعایت حق شهروندی درجه یک به زنان خود فرصت و امکان پیشرفت و خدمت و رفاه را برایشان فراهم آوردەاند، آنهم به شیوەای مدرن چون مرهمی برای زدودن استبداد چندین هزار ساله بر علیه زنان با اتکا به قدرت زنانگی و اتحاد و پیشرفت همه جانبه آنان در اجتماعات روی آورده است و رفتاری منطقی را پیشرو گذاشتەاند، همچنین با برنامەریزیهای هدفمند و عقلانی با جدیتی نوآورانه به آن روایی بخشیدەاند، اما جمهوری اسلامی تحت رهبری خامنەای در نهایت خفقان و فشار دو چندان بر علیه زنان کماکان زندگی و اجتماع را به زندانی بزرگ تبدیل ساخته و در زندانهای محدود و مسدودتر به اجرای احکام طولانی مدت حبس با اعمال شاقه میپردازد؛ بطوریکه شماری از زندانیان سیاسی و کنشگران اجتماعی و فرهنگی در زندانها با شماری از تجاوازت به حقوقشان گریبانگیر هستند. بیشمارند مواردی که در زندان و در طول دوران حبسشان کودکان خود را به دنیا آورده و بچەهایشان را بزرگ کردەاند و یا پیش از اجرای احکام اعدام آنان با استناد به استلزام نداشتن بکارت پیش از اعدام به آنان تجاوز کرده و سپس حکم را جاری ساختەاند در این بارە هر چه از زشتیها و پلیدیهای این رژیم بنویسیم کم و کوتاه به حساب میآید. از دیگر سو زنان اجتماع ما در چندین جبهه هر روزه به مبارزات خودشان برای احقاق حقوق خود ادامه می دهند و در جنگی مدید هستند احقاقی چون امنیت آرامش حق حضانت بچه و تصمیمگیری در بارداریهای ناخواسته و عدم سوءاستفادههای جنسی و جنسیتی و ... دراین کنتست خاکریز اول فرهنگ متحجرانە یا فزونشمار اسلامی اجتماع و شکست تابوهای مردسالارانه و زنستیزانه است، همچون مبارزه با خانواده های خود و متد تربیتی والدین و اطرافیانی که با چنین نگرش و باورهایی تندخویانه کودکان را روانەی اجتماع میسازند جبهەی اساسی است و همین مبارزه در سطحی گستردەتر با جامعه و اجتماعی که به همین منوال شکل یافته و در آخر با حکومت مطلقەای که با تمامیتخواهی تئوکراتیک در هیمنەی تمام قد و قواره و قدرتش در مقابل زنان ایستاده است، جبهەی نهایی آن.
اما زنان ما با روندی تدریجی به کسب آگاهی و ارتقاء فکریتشان چون زنان آزاد دنیای بیرون به مبارزه بر خواستند و به ایجاد و توسعه جنبشهای فمینیستی و ngoهای زنانه پرداختند (هر چند که بار تعاریفی در این روند لازم می نماید) زنان با اشتراکات مادرانه و زنانه و دخترانه اعتراضات و نارضایتی و ضدیت خود را با سیستم و ساختار حاکم بروز دادند، دختران چهارشنبههای سفید و دختران میدان انقلاب را آفریدند اما فراگیر و همەگیر،کافی و وافی نبود؛ زیرا عملکرد و اهداف در میان زنان جغرافیای ایران مختلف و دچار پیچیدگیهای بود،ک مپینهایی را در اعتراض به اهم و اشد خط قرمز نظام یعنی حجاب اجباری نشان دادند و با رفلکس رژیم روانەی زندانها شد، محروم گشتە، شکنجه شدە، کشته شدە، اعدام شدە و سنگسار شدند و غیره... . لیک این آتش زیر خاکستر و آگاهی سیاسی و اجتماعی در زیر پوستین مندرس جامعه با رخداد ٢٥ شهریورماه ١٤٠١ و قتل ژینا امینی، دختر کورد به دست نیروهای گشت ارشاد و سرکوبگران اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر مشتعل شد. ژینا اگرچە سوابق فعالیت سیاسی نداشت، اما در خواستگاه و میدانگاه کوردستان همیشه مبارز که پیشرفت گرایانه به لحاظ سوابق مبارازتی و سیاسی بر خواسته بود، بعد از شهاستش نامش رمز شد و جنبشی را بنیاد نهاد و به تاریخ پیوست، آنهم به دلیل عدم رعایت حجاب اجباری یعنی نافرمانی مدنی که خود بارزترین دهنکجی و ایستادگی در قبال عدم رعایت اجبار حکومت است، حکم نامستدل اهتزار تار مویی از شرافت زنان کورد بود که خود در ذات و ماهیت مرجع به همان فرهنگی است که زن را بە چشم و نقش آفریننده (ئافرەت) می نگرد، با ضربه باتومی شهید شد که بار اولی نبود به وقوع میپیویست، اما در مقابل به قتل حکومتی این دختر کورد نیروی ایستادگی و مبارزاتی ملت کورد مبدل به چکش و بعدها پتکی شد که بر سر رژیم آخوندی و ساختار حاکمیتش و در نهایت تبعیض جنسیتی و البته نژادی ضد بشری اش فرود آمد. این نقطه عطف و ضربه محکم یکی از هزاران ضربات بیداری بر اذهان و افکار اجتماع و تشکیل استارت جرقەی مبارزه جدی و واقع گرایانه خوانشی بر علیه خشونت بر علیه زنان مفهوم و معنا می شود.
کلیت بنیادی و ساختار نظام جمهوری اسلامی با رواداشت انواع ستمها بر ملیتها و اتنیکها و اقشار و آحاد مردم و اقلیتهای گوناگون در چارچوب جغرافیای ایران و ورای مرزها همواره متهم به جنایت علیه بشریت است، قتل و انسانکشی، کودککشی و زن و دخترکشی و جنایات گسترده و در راس آنان خشونت سیستماتیک بر علیه زنان جامعه که شیرازه و جزء لاینفک نظام است.
ترس فزایندەی جمهوری اسلامی با وجود زنان مبارز و شجاع از تمام ملیتهای کشور و بیم از اینکه خود را در سراشیب سقوط و براندازی ببینند چندین برابر شده است و در همین خصوص با اتخاذ سیاست مقاومت در قبال معترضین به توسعه ماشین سرکوبش در نهایت قساوت قلبی غیر انسانی با رویەی به هر دری زدن در راستای جلوگیری از اتحاد و گستردگی شعله مبارزات و قیام زنان و دختران پرداخت. تجاوز، قتل، حبس زنان و پرت کردن آنان از ارتفاع و شلیک مستقیم با انواع سلاحها و انتشار و پراکندن گازهای سمی و شیمیایی در مدارس و خوابگاه ها و دانشگاهها و ایجاد رعب و وحشت از نمونەهای کوچک جنایات وحشیانەیجمهوری اسلامی است که مدغمهایی متوحشانهتر و فراتر و وراتر از مفهوم خشونت است.
هر چند که نهادها و سازمانها و کشورهای مدعی حقوق بشر و حقوق زنان با سکوتی همیشگی و مهر به لب به لبهای دوخته شده و یا اعتصاب طولانی مدت امتناع از نخوردن غذا یعنی تنها سلاحهایی که در زندانها برای مبارزه در دسترس است (مبارزەی جسمی فیزیکی) به زنان ما نگریستند و حمایتهای خود را تنها با محکوم کردن جمهوری اسلامی نشان دادند کە جای هر نوع نقدی بە عدم کارکرد را بولدتر می کند.
اکت ها و فعالیتهای اپوزیسیونی و مبارزات میدانی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فعالین و الیتهای زنان در بیرون و درون از زندانهای جمهوری اسلامی ایران از نمونه های مثال زدنی و پارادیمی برای دیگر زنان در عرصەی کره خاکی مبدل شده است که روز به روز به خیل معترضین شجاع زن افزوده میشود در این کنتست رژیم باز دست به دامان ارعاب شده است و با فرهنگسازی فرامین خود اقدام به ایجاد کلینیک ترک بیحجابی کردە و داشتن حجاب اختیاری را به سان یک بیماری روانی و درونی و آسیب اجتماعی به میان آورده است. این بزرگترین توهین و خشونت سیستماتیک در نوع خود در سطح دنیاست که در هیچ قاموسی از آن اسمی بە میان نیامدە است. اگر تا دیروز ستم بر زنان چهرەی مشروع و سیاسی و اجتماعی داشت امروز جمهوری اسلامی آنرا از سطح بزه و جرم قانونی شرعی و اسلامی ارتقا داده و به تحلیلرفتگی شخصیت و رفتار و اخلاق و آسیب فرهنگی اجتماعی و در زمرەی مشکلات روانشناسی قرار دادە و به شکل رذیلانەای در این باره به فتوا دادن رسیده است که چنین خشونت و رفتاری غیر انسانی در این عصر بربریت و ادوار پیشتر از آنرا یاد آوری می کند.
اما و اما تمامی دنیای امروزین ما با تمام شعارهای رنگین و تمامی نهادها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی و نیز سراسر مردمان جغرافیای ایران بدانند بدون خونخواهی ملت کورد و سر دادن ژن ژیان ئازادی و پاندمی در شیوه های ایدوئولوژیکی و استراتژیکی و پراکتکیال و بدون همت و ارادەی سیاسی ملتی ستمدیده آنهم در شیوەهای اعتراضاتی و اعتصاباتی مثبت و تاثیرگذار، وقوع رنسانسی در شیوه مبارزات ضد حکومتی جهانی شده با عنوان انقلاب ژینا میسر نبود.
نه به خشونت و زنستیزی در تمامی ابعاد و گونەها و شیوەهای اجتماعی، حکومتی، دینی، فرهنگی و سیاسی.