بکارگیری واژهی حفظ تمامیت ارضی ستیزی محض با تمامی ایران
شورش شهباز
با سرکارآمدن جمهوری اسلامی، واژهای تحت عنوان" حفظ تمامیت ارضی" از سوی سران این حاکمیت و حتی بخشی از مخالفانش بر کرات بر زبان رانده میشود. تقریبا در هر ایراد سخنانی همسویی خواسته و ناخواسته هم از جانب حاکمیت و هم از جانب اکثریت مخالفین با آن بر زبان رانده میشود.
در اصل بکاربردن این اصطلاح به بندی از قانونی در منشور سازمان ملل بر میگردد که بر خلاف تعریفی که دارد استعمال و همچون سایر موضوعات و واژهگان که در ایران بجای تعریف، مورد تحریف قرار گرفته است.
توضیح واضح این بند از منشور سازمان ملل چنین است: تمامیت ارضی اصلی در حقوق بینالمللی و به دولتهای مستقل این حق را میدهد تا از مرزها و جغرافیای کشور تحت حاکمیت خود در برابر دولت دیگری دفاع و پاسداری نمایند.
در بند 4ماده 2 منشور سازمان ملل بعنوان"حقوقی بین الملل عرفی" شناخته میشود، بازهم تأکید بر تحمیل شدن تغییر مرزهای یک کشور از سوی کشور دیگری را عملی تجاوزکارانه میداند.
چنین تعریفی از سوی سازمان ملل در چارچوب حقوق بین المللی عرفی و در خصوص ساختاری حاکمیتی بنام دولت یک کشور با کشور دیگری آنهم در صورتی که هر دو طرف به نزاعی که منجر به تجاوز به مرزهای کشور دیگری شود و قصد دولت متخاصم آن باشد که تغییراتی در مرزها ایجاد نماید به وضوح آنرا عملی تجازوکارانه ذکر میکند. حال که چنین تعریفی واضح وجود دارد، نمیتوان حقوق دیگرانی را که در چارچوب کشوری وجود دارند و علیه حاکمیت مرکزی مخالفتی یا مبارزهایی دارند را به صرف داشتن تفسیری نادرست و ناخوانا مورد اتهام یا با بە حاشیهراندن محکوم کرد.
بحث حاکمیت کنونی در ایران و مطالبات حقوقی که بر مبنای ساختاری سیاسی/مبارزاتی اقلیتهای دینی و حتی نژادی و ملیتی که فاقد هرگونه ساختار دولتی هستند، نمیتواند در این چارچوب قرار گیرد. ادلهای محکمه پسندانه وجود دارد کە با خوانشی صرف سیاسی و مخدوش بالعاب جانبدارانه و منفعتطلبانه نمیتواند، حقوقی را که مطالبان آن در چارچوب کشوری بنام ایران خواهان آنند را با چنین تفسیری غلطی چه حاکمیتی یا مخالفتی باشد را در مذان اتهام قرار داد و باعث و بانی تضییع حقوقی خواه سیاسی و یا هویتی مطالبەگران آن شد.
در ایران کنونی تمامی عقلانیت استوار بر توهمی توطئهگرایانه نسبت به هر کنشی سیاسی وجود دارد. در بهترین حالت ممکن هر کنشی سیاسی را به"دشمن" نسبت میدهند. دلیل عمدەی چنین نگرشی فقدان رژیمی سیاسی سیستم محور است. در چنین نگرشی فقدان سیستممحوری نه تنها غایب بلکه فاقد هرگونه شم بینشی سیاسی موجود در جهان است.
نوع جهانبینی این حاکمیت، رژیم مختص به خود اوست که تعاریفی در طبقهبندی سیستمهای سیاسی موجود در جهان با آن غایب و قابلیت تعریفکردن این سیستم در چارچوبهای موجود در جهان کنونی کاملا مردود است.
پس اگر این سیستم، جریانی سیاسی مخالف با خود را به هرعنوانی منجله"تهدید برای تمامیت ارضی" بخواند، خردهگرفتن برآن طرزی آمیانه و فاقد وجاهت سیاسی است. چونکه مشروعیت جمهوری اسلامی از سوی مبارز و حتی مخالفانش فاقد وجاهت میباشد. دلیل آنهم بر میگردد به عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی و نوع رفتار آن در منطقه و حتی در سطح بینالمللی که تا کنون و بدون استثناء قربانی آن تمامی مردمان تحت حاکمیت این نظامند.
هدف جمهوری اسلامی از ذکر"حفظ تمامیت ارضی" کاملا واضح و زدن اتهام به آن جریاناتی سیاسی است که خواهان حقوق خود در چارچوبی سیستم دموکراتیک هستند.
اما اگر جریانات مخالف بدان بپردازند در این نقطه با جمهوری اسلامی همسو و دارای یک خوانشی مشترک میشوند که اهدافی در پساپردهی خود دارد که همان وجه مشترک خودکامگی کنونی رهبری جمهوری اسلامی با خودکامگی این نوع از مخالفان را ترسیم مینماید.
منکوب کردن هر گفتمانی دال براینکه موجبات ضربهزدن به تمامیت ارضی است، در نوع خود گرایشات منفی گرایانهی متمایل بر استبدادی و نوع کنشی دیکتاتور مابانهی فاقد بار خردهورزی جمعی است. چونکه دیالتیکی طبیعی در عرصهی اندیشه بنام "دیالتیک" وجود دارد که هر کنشی خواه منفی یا مثبت موجبات پیدایش واکنشی نسبت به هر دو شیوه مثبت و منفی بودن کنش را در پی خواهد داشت. این منطق رفتاری بشر است و نمی توان آنرا در محدود یا به بیراههای کشاند.
هنوز طیالطریق برای رسیدن به جایگزینی سیستم جمهوری باقی است و با چنین شعار"حفظ تمامیت ارضی" در برابر گروه یا جریانات سیاسی خواه ملیتی یا نژادی و حتی دینی، تخطئه کردن دیگری بسیار پرقدرت تر از جمهوری اسلامی، ایران را تهدید میکند.
میتوان فهمید وقتیکه فردی اذهان بدین میدارد که زبان مادری را نمیفهمد، چه قصد شومی در لوای فریب افکار عمومی با ترجمهی غلط از حفظ تمامیت ارضی کشور چه نیت و هدفی دارد.
اثبات اینکه ایران از اقوام مختلفی تشکیل شده است و هر کدام از این اقوام در ساختاری ملتی رشد و توسعه یافتهاند و استفاده از واژهی"اقوام" به همان مراتب استفاده از"حفظ تمامیت ارضی" مورد باز هم تحریفی عمدی قرار گرفتهاند، آنقدر سخت نیست. اهالی فن سیاست و خبرای در علم روابط بین المللی _البته دارای شخصیتهای باز دموکراتیک_ زمانیکه با پارادایمی تماما دموکراتیک بدین مقوله بنگرند، چیزی جز زیادهخواهی دیگری یا به استعمارکشیدن مردمان موجود در جغرافیای سیاسی ایران را ندارند.
نمیتوان بدون اعتراف به حق مشارکت سایرین در لوای"حفظ تمامیت ارضی" بازهم به سیاست تمرکزگرایانهی عدم تقسیم عادلانهی منابع زیرزمینی و محروم کردن مردمان دیگر در جغرافیای سیاسی ایران ادامه داد. مردمان موجود در جغرافیای سیاسی ایران از عرب تا به کورد و لور، از بلوچ تا به آذری، از گیلک تا به مازنی، از ترکمان تا به بندری و فارس، همگی بدین سطح از آگاهی در سپهر سیاسی ایران رسیدهاند که باید دارای رژیم حقوقی سیاسی باشند. دیگر دوران طبقهبندی کردن شهروند درجه یک و دو و ... به سر رسیده است. تأکید بیشتر بر"حفظ تمامیت ارضی" سوق دادن مردم بسوی خواستههای دیگر سیاسی همچون تجزیهطلبی و بازکردن عرصه برای حتی جنگهای مذهبی در ایران را در پی خواهد داشت.
گروه و جریانهای خاصی که در پشت ستبر"حفظ تمامیت ارضی" برای رسیدن به منافعی خواه سیاسی متمایل به ثروت اندوزی و اجیرگیری بر مبنای سیستمی"ارباب/رعیتی نوین" نه تنها نیتی شوم بلکه با چنین قصدی با زیربار نرفتن هیچکدام از ملتها و یا حتی اتنیکها_ خواه نژادی و یا دینی_" موجبات از هم پاشیدن همزیستی و سوق دادن تمامی مردمانی که در جغرافیای کنونی ایران سکونت دارند بسوی جنگ و آشوبی داخلی را دارند. پس خطری که ایران را تهدید میکند، شالودهی اندیشهی شوم پساپردهی این شعار تحریف شدهی"حفظ تمامیت ارضی" است که خطری بسی بالقوه در اکنون برای هرگونه تغییر سیاسی که راهگشایی بسوی آیندهی روشن سیاسی در ایران باشد را نه تنها به انسداد بلکه ایران را بسوی تجزیە سوق میدهد.