
خالد عزیزی: کوردستان ایران منشاء الهام و عرصەی اصلی مبارزەی ما است
مقدمە:
خالد عزیزی، سخنگوی حزب دمکرات کوردستان در مصاحبەای مفصل و ویژە با کورد کانال تازەترین مواضع و خوانش حزب دمکرات در خصوص تحولات منطقە، ایران و کوردستان ایران را تشریح کرد. "کوردستان" جوهر و چکیدەی این مصاحبە را برای خوانندگان خویش تهیە و تنظیم کردەاست.
در رابطە با بازگشت ترامپ و احتمال تغییر موازنات در خاورمیانە و حتی جامعەی جهانی
باید این واقعیت را قبول کنیم کە جهان در عرصەهای اقتصادی و امنیتی، بدون آمریکا دچار خلاء خواهد شد و نقش آمریکا در کلیەی زمینەها مهم بودە نقش رئیس جمهوری آمریکا نیز مهمتر است. بگذارید بە یک نمونەی تاریخی اشارە کنم. پیش از جنگ جهانی دوم آمریکا در سیاست کلان بینالمللی منزوی بود و یکی از عواملی کە زمینە آنرا فراهم ساخت تا حاکمیتی چون هیتلر ظهور کند، بە اعتقاد من غیبت آمریکا بود. پس از جنگ جهانی دوم نیز کە دیگر بر هیتلر چیرە شدەبودند، آمریکا وارد موازنات بینالمللی شدە و قدرت اقتصادی و امنیتی و نظامی این کشور بە فاکتوری در ثبات جهانی تبدیل شد. تا زمانیکە ترامپ از جمهوریخواهان برسرکار آمد، در خصوص معادلات بینالمللی اختلاف چندانی میان دمکراتها و جمهوریخواهان وجود نداشت. اما پدیدەی ترامپ با سیستمی کە در تاریخ آمریکا وجود داشتە، تفاوت بسیاری دارد. شیوەی سخن گفتن، نگرش و خوانش او در خصوص آمریکا و دیدگاههای وی نسبت بە جهان بسیار ویژە و بی سابقە است. دمکراتها بر همین اساس عمل میکردند کە با معادلات بینالمللی همگام شدە و با اروپاییان هماهنگی بیشتری داشتەباشند و برای خود شریک پیدا کنند، اما ترامپ عمدتا آمریکا را محور قرار دادە و بە تبع از مصالح آمریکا بە دیگران مینگرد. اکنون ترامپ اعلام کردە کە دوران طلایی در آمریکا آغاز شدە و بیشتر بر این موضوع تأکید میکند کە در کلیەی این معادلات چگونە آمریکا را قدرتمند سازد. بە همین دلیل تعامل وی تمامی ابرقدرتهای جهان و در سطحی نازلتر با ایران در آیندە، از مصالح آمریکا تبعیت خواهد کرد. مهم آنستکە بدانیم دمکراتها و جمهوریخواهان تا کنون نیز تنها در اینراە گام برداشتە و برمیدارند کە سیاست و رفتار ایران و تغییر دهند و نگفتەاند کە ما قصد تغییر رژیم ایران را داریم؛ ترامپ نیز چنین نگفتەاست. بە همین دلیل من پیشبینی میکنم کە ترامپ در رابطە با ایران جهت پیشبرد پروژەی خویش کە عبارتست از محدود کردن توانمندی و قدرت جمهوری اسلامی وارد مجموعە معاملات و فشارها و معاملاتی با رژیم گردد.
اوضاع منطقەی خاورمیانە در نابسامانی باقی خواهد ماند یا نظم جدید و ثبات ویژەای بر آن حکمفرما خواهد شد؟
بە اعتقاد من اوضاع منطقە آشفتە باقی خواهد ماند. بدیهی است کە ما دو نوع آشفتگی و دو نوع بحران داریم. بحران و آشفتگی کنترل نشدە و بحران و آشفتگیای کە کنترل میشود. شاید مصالح منطقە در سیاست امنیت کلان بینالمللی و بویژە مصالح اسرائیل چنین اقتضا کند کە در مرحلەی اول بدنبال کنترل بحران باشند. علت آن نیز این است کە مشکل خاورمیانە بسیار پیچیدە و درهم آمیختە بودە و بخش اعظم سیاست امنیتی کلان بینالمللی محصول مشکل اسرائیل با فلسطینیان است. در دوران جنگ سرد نیز این موضوع بە چشم میخورد کە اتحاد جماهیر شوروی سابق از فلسطینیان دفاع میکرد و آمریکا حامی اسرائیل بود. بعدها اثری از اتحاد جماهیر شوروی باقی نماند و خردە حاکمیتهای منطقەای ایجاد شدند، نظیر ترکیە و ایران، در کنار رقابت شیعە و سنی. بە همین دلیل در حال حاضر احتمالا مشکل غزە و لبنان حل و فصل گردد و مشاهدە میکنیم کە در سوریە حاکمیت جدیدی برسرکار آمدەاست. بە نظر من این مشکلات همچنان ادامە خواهند داشت و وجود این بحرانها و مشکلات عرصە را برای جمهوری اسلامی مهیا کردە تا بتواند با کوپی کردن از احزاب کمونیست و وسیلە قرار دادن مذهب تشیع، قدرت و نیروی نیابتی برای خود دست و پا کند. از سوی دیگر درست است کە جمهوری اسلامی در معادلات منطقە با شکست بسیار بزرگی مواجە گشتەاست، اما این بدان معنا نیست کە همەی کارتهای خود را از دست دادەباشد. در اینجا بە احتمال بسیار ترامپ درپی آن باشد کە این کارتها را نیز از آن بگیرد کە یکی از آنها پروژەی اتمی ایران و قضیەی برجام است. من بارها گفتەام کە پیشبینی نمیکنم کە جمهوری اسلامی سلاح اتمی تولید کند، زیرا با نخستین انفجار این اسلحە، خود او نابود شدە و کشورش ویران خواهد شد، لیکن این یک کارت بازی برای معاملە است و اکنون وقت آن فرا رسیدە کە برای بقای خویش از این کارت استفادە نماید. من معتقدم کە در اینجا معادلات تغییر خواهند کرد.
مصالح و منافع روسیە و آمریکا در خاورمیانە پر بحران!
روسیە تا حدود بسیاری از معادلات خاورمیانە خارج شدە، یا میتوانم بگویم کە بسیار ضعیف شدەاست، اما هنوز هم حرف آخر را آمریکا میزند، اما این بدان معنا نیست کە با مشکل مواجە نخواهد شد. استراتژی آمریکا در خاورمیانە بطور خلاصە حفظ اسرائیل است. اسرائیل لابی نیرومندی در آمریکا دارد و تهدیداتی کە از سوی جریانهای افراطی چە سنی و چە شیعە علیە اسرائیل وجود دارد، بویژە پس از هفتم اکتبر ٢٠٢٣، افکار عمومی بینالمللی را نگران کردەاست. بە همین دلیل من معتقدم کە آمریکا در راستای حفظ امنیت اسرائیل، بخواهد ایران را محود نماید. اکنون دیگر ایران نظیر گذشتە نمیتواند در خاورمیانە ترکتازی کند. زمانی چیزی وجود داشت کە بە آن دکترین با پروژەی اوباما میگفتند. تحلیل اوباما این بود کە جریان تندرو شیعە بطور مستقیم علیە مصالح آمریکا نیست و این جریان تندرو شیعە آدرسی دارد و آنهم تهران است، بنابراین قابلیت معاملە را دارد؛ اما جریان تندرو سنی در خاورمیانە چندین نیرو نظیر القاعدە و داعش و نیروهای گوناگون اسلامی را دربرمیگرد و طرفهای گوناگونی هم بە آنها کمک میکنند. جریان تندرو شیعە عمدتا مخالف اسرائیل بود و جریان تندرو سنی نیز بسیاری اوقات آمریکا را هدف قرار دادە است. حال در پرتو این تئوری، اوباما در دوران زمامداری خود پول و ثروت هنگفتی را برای ایران آزاد کرد و خواست ایران را بعنوان یک پارتنر باقی بگذارد تا مصالح آمریکا را هدف قرار ندهد.
رابطەی امنیت اسرائیل با ثبات منطقەی خاورمیانە
معضلات و رقابتها نظیر گذشتە ادامە خواهند داشت، اما شاید تهدید امنیتی علیە ثبات منطقە بە شیوەی سابق نباشد. زیرا اسرائیل در جنگهایی کە در اطراف خود کردە تا حدود بسیاری پیروز شدەاست. این سازمانها از سازماندهی و نیرو و توان پیشین خود برخوردار نیستند، اما یک چیز در این میان مطرح است و آن اینکە آیا حاکمیت جدید سوریە همچون گذشتە رفتار خواهد کرد؟ کە بنظر من چنین نخواهد کرد و جامعەی جهانی خواهد کوشید آنرا با معادلات و معاملات و دولتداری همگام سازد و آنرا بە پارتنر خود تبدیل نماید و شاید این امر بدین منوال پیش برود و این موضوع بە نحوی بە ایجاد ثبات در این منطقە یاری رساند. اما همانگونە کە گفتم مشکلات خاورمیانە کماکان ادامە خواهند داشت و یکی از فاکتورها نیز ایران است.
تأثیرات مستقیم برسرکار آمدن دوبارەی ترامپ بر سرنوشت جمهوری اسلامی؟
نخست، جامعەی ایران جامعەای است کە افکار مردمش عمدتا بە غرب تمایل دارد. یعنی فرد ایرانی همەی آرزویش آنستکە گذرش بە آمریکا بیافتد و با آمریکا و اروپای غربی در ارتباط باشد. اکنون در ایران برسر اینکە چە کسی زبان انگلیسی را بخوبی فراگیرد، رقابت وجود دارد، اما هیچکس بدنبال زبان روسی یا چینی نیست. بە همین دلیل بە نظر من در درازمدت جامعەی ایران در جبهەی غرب قرار میگرد. اما برخلاف خواست جامعەی ایران، اندیشە و فلسفەی وجودی جمهوری اسلامی ضدیت با غرب بویژە ضدیت با آمریکا و اسرائیل است. بە اعتقاد من اگر ترامپ وارد معادلات و معاملات شود کە چنین نیز خواهد شد و از برجام شروع میکند، مجموعە محدودیتهایی بر ایران تحمیل میشود. ایران یا باید طبق این پروژەی ترامپ پیش برود و محدود گردد، یا بە احتمال بسیار مکانیزم ماشە مطرح میگردد کە اروپاییان نیز موافق آن هستند و در این حالت ایران را بە عقب نشینی وادار مینمایند. بدون تردید این شکست بزرگی برای جمهوری اسلامی خواهد بود و ترامپ نیز این موضوع را برجستە مینماید.
دوم، در رابطە با گروههای نیابتی حتی در عراق نیز شاید یان امر بخشی از معادلە و معاملات باشد و این نیز شکست دیگری است برای جمهوری اسلامی. اما هیچکدام از اینها تا این لحظە بدین معنا نیستند کە جنگی میان آمریکا و ایران رخ میدهد. بە نظر من تا کنون چیزی بنام جنگ ایران علیە اسرائیل یا آمریکا وجود نداشتە و آنچە کە اکنون در جریان است را عمل و عکسالعمل میدانم و شلیک موشک بسوی یکدیگر بە مفهوم جنگ نیست. همە اینها برای آنستکە ایران بە اسرائیل بگوید من نیز قدرت دارم و در برابرت میایستم و اسرائیل نیز بە همین شیوە. در خصوص ترامپ نیز پیشبینی نمیکنم با جنگ بە استقبال مشکلات خود با ایران برود و متدی را انتخاب خواهد کرد کە بە مرور زمان این حاکمیت را تضعیف کردە و آنرا از اعتبار و شرعیت تهی خواهد کرد و همەی اینها در داخل کشور ایران بازتاب خواهد داشت. آمریکاییها اعم از دمکرات و جمهوریخواە بسیاری اوقات گفتەاند کە سرنگونی جمهوری اسلامی یک موضوع داخلی است و همین امر نیز بسود آیندەی ایران است و در نهایت بە عاملی جهت ایجاد یک آلترناتیو برای جمهوری اسلامی تبدیل میگردد.
موضوع و سرنوشت آلترناتیو جمهوری اسلامی
موضوع آلترناتیو مشکل ما و جریانهای ایرانی و نیز طرفهای بینالمللی است در یک نمونەی بسیار تازە و در قضیەی سوریە، حکومتی کە اکنون برسرکار است، حدود دوازدە سال پیش در ادلب بە آلترناتیو تبدیل شد و حکومت سایە تأسیس کرد. هنگامیکە کشورش بە سرنوشتی دچار شد کە بشار اسد فرار کند، جنگ و انقلابی درنگرفت و مردم سوریە استعداد آنرا داشتند کە بهنگام فرار بشار اسد، خلاء قدرت ایجاد نگردد و این رخداد بدون خونریزی فراوان بە امر واقع تبدیل گردید و بە تأسیس دولت جدید منجر شد. در ایران و بویژە در کوردستان علیرغم این همە قربانی و فداکاری، مشکل آنستکە هنوز آلترناتیوی برای تهران و رژیم جمهوری اسلامی شکل نگرفتەاست. چرا؟ من میکوشم خلاصە کنم کە حزب دمکرات آنچە کە از دستش ساختە بودە، انجام دادەاست. حزب دمکرات در یک دوران بسیار سخت حیات سیاسی خود در ایران، پس از آنکە شورای ملی مقاومت تأسیس شد و بنی صدر و مسعود رجوی در آن حضور داشتند و بعدها دکتر قاسملو، رهبر حزب دمکرات و دولتمرد سیاسی ایران وارد این شورا شد، بنظر من در آندوران آلترناتیو مطلوبی بود. اما تحولات مربوط بە ایران در میان اپوزیسیون ایرانی درمسیر دیگری سوق پیدا کردەاست. در آندوران فقط و فقط بنی صدر و مجاهدین بودند، اما اکنون دهها و صدها بنی صدر سربرآوردە و دهها و صدها گروە تشکیل شدەاند و هرکدام سازی را مینوازند. در نتیجە این آلترناتیوسازی موافق نبودەاست. بە همین دلیل اگر چند سال دیگر نیز تظاهرات و اعتراضات در ایران ادامە داشتەباشد کە هنوز هم بخش عظیمی از مردم ایران در آنها حضور ندارند، در واقع اگر آلترناتیوی وجود نداشتەباشد و تا هنگامیکە مردمی کە بە خیابانها میریزند و حاضر بە جانفشانی هستند، بدیلی سراغ نداشتەباشند، مشکل بقوت خود باقی خواهد بود. اما آیا با برسرکار آمدن ترامپ اصولا اپوزیسیون ایرانی خود را مورد بازنگری قرار خواهند داد و راهکار جدیدی را در پیش خواهند گرفت یا خیر، مسألەی دیگری است. ما بعنوان حزب دمکرات مخالفان جمهوری اسلامی را با هر دید و موضعی کە داشتە باشند را دشمن خود نمیدانیم. ما بە معادلات و سناریوی یافتن دولت میپردازیم. مشاهدە میکنیم کە با یکی از آنها بسیار دوستانە پیش میرویم تا بە یک توافق دست یابیم، و با برخی از آنها نیز بیشتر کار میکنیم تا برای آیندەی ایران مبنایی را پیریزی نماییم و با شماری از آنها نیز شاید هیچگاە دولت نشویم، اما آنها را بە دشمن خود تبدیل نخواهیم کرد. در سیاست هنر آنستکە برای خود دولت دست و پا کنید و دشمنان و مخالفان خود را بە حداقل برسانید. ما در این چارچوب کار کردەایم و مبانیای برای خود داریم و آن اینکە حقوق ملی ما در چارچوب ایران طبق پروژەای کە حزب دمکرات دارد، در نشست با دیگر جریانها برسمیت شناختە شود. انتظار هم نداریم کە کلیەی طرفها همەی اینها را بپذیرد، اما انتظار داریم با خوانش درستی از صورت مسألەی واقعیت جامعەی ایران و گوناگونی تشکلهای این کشور بتوانیم در مرحلەی حاضر بە دستاوردی برسیم.
علت پیچیدگیهای آلترناتیوسازی علیە جمهوری اسلامی در ایران
جامعەی ایران تجربەی چندانی از دمکراسی ندارد، دوران مصدق چیزی وجود داشت کە بسیار کم بود. پس از انقلاب در کوردستان نیز اندکی عمر کرد کە آنهم بدلیل لشکرکشی رژیم سرکوب شد. ایرانی بطور کلی با امر تحمل یکدیگر بیگانە هستند. کورد اندکی بهتر است، زیرا فرهنگ حزب دمکرات و حزبسازی، ما را بیشتر عادت داد کە با یکدیگر کار کردە و در چارچوب یک حزب گردهم آییم. نقطە قوت و اصلیترین دستاورد جنبش سیاسی ما، اندیشەی تأسیس حزب بود. حزب ما علیرغم تمامی فراز و نشیبها مقاومت و ایستادگی کردە و اکنون میتواند در میان جامعەی ایران نقطە نظرات خود را ابراز نماید. اما در این اواخر اندیشەی حملە بە حزب برجستە شد. بویژە هدف پروژەی جرج تاون کوبیدن سازماندهی و تحزب در ایران بود. هنگامیکە رنسانس در اروپا آغاز شد، نخبەها و الیتهایی سربرآوردند و بە مرور زمان همەی آنها در بعد سیاسی و اجتماعی جایگاە خود را تغییر دادە و وارد تشکلها شدند و سپس در احزاب جای گرفتند. ایران وارد این مرحلە نشدە و در غیاب یک یا چند حزب قدرتمد ایرانی، در واقع آنچە کە آنها سلبریتی توصیف میکنند و آنکە آنها شخصیت مینامند، دانشجویان یا آنهایی کە ژورنالیست هستند، همگی از مسائل روزمرە سخن میگویند و این یکی از چیزهایی است کە بنظر من بزیان آیندەی ایران است. اگر جمهوری اسلامی نیز سرنگون شود، در صورت عدم وجود چند حزب نیرومند کە با یکدیگر توافق کنند، هزاران نفر نمیتوانند در میان خود بە توافق برسند و جامعەی ایران بسوی فردگرایی گام برخواهد داشت و بە تبعیت از جغرافیای سیاسی، ایران در منطقە بسیار ضربەپذیر خواهد بود. در پروژەی جرج تاون نیز بیاد دارم کە آنزمان در تورنتو، من از سوی حزب در این مورد سخن گفتم و اظهار داشتم کە طرح ما این است کە بە سازماندهی کمک کنیم و در راستای حزبسازی در ایران تلاش نماییم، یا این افراد دور یکدیگر گرد آمدە و بە اتفاق هم در چارچوب یک حزب فعالیت نمایند. آن هنگام حزبزدایی در اوج خود بود و دقیقا هدف پروژەی جرج تاون این بود کە نقش احزاب از جملە حزب دمکرات کوردستان ایران با این گذشتەی غنی و احترام ویژەای کە دارد، نادیدە گرفتە شود. یا برخی جریانها و گروههایی وجود دارند، بعنوان نمونە جمهوریخواهان کە هزاران نفر هستند و طیفهای گوناگونی در میان آنها وجود دارد و همە نیز از یک چیز سخن میگویند، اما با یکدیگر نمیسازند و نمیتوانند یک حزب تأسیس نمایند. بە هرحال ما از تلاش دست نخواهیم کشید و در نشست با همە میکوشیم کە این اندیشە را قوت ببخشیم.
احتمال تحول در جمهوری اسلامی پس از ریاست جمهوری پزشکیان!
در قانون اساسی ایران ولایت مطلقەی فقیە از قدرت بیحد و حصری برخوردار است و پس از آن نیز نهادهای امنیتی و سپاە پاسداران از جملە خطوط قرمزی هستند کە هیچ رئیس جمهوری حق پشت سر گذاردن آنرا ندارد. قدرت همەی رئیس جمهورها بسیار بسیار محدود است، بە همین دلیل وارد کردن پزشکیان بە صحنە در واقع نوعی ابتکار بود. سیستم پیشبینی کردەبود، یا این احتمال را میداد کە ترامپ رئیس جمهور خواهد شد، بە همین دلیل این فرصت را بە پزشکیان دادند تا در صورت گفتمانی کە احتمالا با ترامپ خواهند داشت، زمینە فراهم باشد و بعدها کە وارد مذاکرە شدند با مشکلات روانی و مشروعیتی مواجە نشوند. من معتقد نیستم کە این امر بتواند تحولی در جمهوری اسلامی ایجاد نماید، اما ملاحظەای دارم و آن اینکە جنبش اصلی ما و جامعەی مدنی ما در داخل کشور است. محل تأسیس حزب دمکرات کوردستان ایران در داخل کشور است و این نظام چە تغییر بکند و چە نە، پزشکیان برسرکار باشد یا فرد دیگر، مردم ما در داخل کشور هموارە باید خواست و مطالبەی خود را مطرح نماید، هموارە متدها و شیوەهای جدیدی را برای طرح مطالبات خود در پیش گیرد، تا جنب و جوش سیاسی و مدنی و حقطلبانەی کورد در کوردستان ایران از حرکت بازنایستد. حال آیا در تهران بدان عمل میکنند یا خیر، بحث دیگری است ما باید موضوعاتی را برای مطرح کردن داشتە باشیم. در این رابطە اگر پزشکیان نیز چیزهایی را بر زبان راندە باشد کە بە اعتقاد من عملی نخواهند شد، ما همچنان باید در پی تحقق خواستهای خود باشیم و این نظام را در داخل کشور بە چالش بکشیم. وگرنە پیشبینی نمیکنم کە در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی و حاکمیت مطلقەی ولی فقیە تغییرات آنچنانیای بوقوع بپیوندد. ما از خاتمی تا کنون را تجربە کردەایم، این امر نباید موجب گردد کە ما در داخل کشور دست روی دست بگذاریم و فعالیت و مبارزەی خود را کە خوشبختانە در اوج خود قرار دارد، متوقف نماییم.
کوردستان و ایران پس از جنبش ژینا
جنبش ژینا در رابطە با یک موضوع سربرآورد. بنظر من ما بعنوان جنبش کورد و حزب دمکرات نباید خواستها و مطالبات خود را محدود نماییم و باید دائما مسألەی هویتطلبی خود بعنوان یک ملت را تقویت کنیم. حزب دمکرات کوردستان ایران در چارچوب ایران خواستها و مطالبات خود را دنبال میکند و این وظیفەی ماست کە این خواستها را برجستە نماییم و این مطالبات هم زمانی تحقق خواهند یافت کە ما در خارج از کوردستان دوستان بسیاری داشتە باشیم. اگر میگوییم کە نظام جمهوری اسلامی باید سرنگون شود، بیایید بە جزئیات سرنگونی آن بپردازیم، کوردستان هزینەی بسیاری را در اینراە متحمل شدە و هموارە در صحنە حضور داشتە و در مقایسە با دیگر مناطق و شهرهای بزرگ قربانی بسیار دادەاست. شمار زندانیان سیاسی و اعدامها و سرکوب و فلاکتی کە بسر مردم کوردستان آمدەاست، با هیچ نقطەی دیگر ایران قابل مقایسە نیست. اما مجددا تکرار میکنم کە این نظام از طریق کلان شهرها سرنگون میشود، این نظام در تهران سرنگون میشود و برای سرنگونی این نظام باید تهران و مشهد و شیراز و اصفهان همراە گردند. راە حل چیست؟ راە حل آنستکە جامعەی مدنی کوردستان ایران و فعالان سیاسی، روشنفکران، دانشجویان دانشگاەها ارتباط گستردە و بهتری با ملتهای فارس و ترک و همەی مبارزین دیگر مناطق داشتە باشند. این مسائل را با آنها درمیان بگذارند. میخواهم بگویم کە پروژەی سرنگونی جمهوری اسلامی یک پروژەی ایرانی است و این وظیفە و پروژەی مختص ما کوردها نیست. درست است، ما خود را کنار نخواهیم گرفت، اما باید برای آن یارگیری گستردەای کرد. بە همین دلیل بنظر من خوانش فقط باید این باشد کە احزاب کوردستان ایران بویژە حزب دمکرات کوردستان ایران باید در این بازی باشیم هستیم و در آیندەی نیز خواهیم بود. مادامیکە در پی حل مسألەی کورد در چارچوب ایران هستیم، باید بصراحت وارد معادلات گردیم و پا پس ننهیم و با آنها همگام باشیم و راە حل نیز فقط همین است، گهگاە برخی مواضع بە چشم میخورند کە سیاست حزب دمکرات نیست، بعنوان نمونە موضعی در سوسیال مدیا وجود دارد کە از فارس بعنوان یک ملت و از ایرانی عصبانی است، این عصبانیتها در معادلات سیاسی ما و یارگیری جا و مفهومی ندارد. زیرا ما هنوز هم در پی حل مشکل خویش در چارچوب ایران هستیم، بە همین دلیل توصیەی من یا بعبارتی روشنتر راهکار حزب دمکرات حول این محور است کە ما در کوردستان ایران بە دوستان بسیاری در خارج از کوردستان نیاز داریم.
در رابطە با جنبش ژینا باید گفت کە این جنبش آنگونە کە در کوردستان جریان داشت شهرهای خارج از کوردستان را دربرنگرفت و شهرهای بزرگ آنگونە کە باید و شاید با آن همراە نشدند. این یکی از مشکلات کل اپوزیسیون ایران است. اپوزیسیون ایران اگر حزب دمکرات کە فعال بودە و در میان مردم است و مردم بسیاری را همراە خود دارد را از آن مستثنی کنی، دیگران بخش اعظمشان نخبە و نخبەگرا بودە و مخاطبانشان نخبەها هستند. این یکی از مشکلات بزرگ اپوزیسیون ایران است، نخبگان و فعالان سیاسی، بیشتر در سوسیال مدیاها فعال هستند و دیگران قشر دیگر مردم هستند کە کمتر با ادبیات و گفتمان و سخن و تحلیل بخش کثیری از اپوزیسیون ایران بویژە اشخاص حاضر در مدیا و تلویزیونهای فارسی زبان همراە باشند. البتە در آمریکا نیز چنین اتفاقی رخ داد و ترامپ مردم را خطاب قرار میداد و برای آنها سخنرانی میکرد ولی کاندیدای دمکراتها، کاملا هریس خطاب بە نخبگان سخن میگفت و میتوانم بگویم کە برای ایالت نیویورک و لسآنجلس سخنرانی میکرد و دیدیم کە با اختلاف بسیار بازندە شد. اپوزیسیون ایرانی هنوز نخبگان را خطاب قرار میدهد و در میدان عمل حضور ندارد و از جامعەی ایران دور مادەاست. برای آنکە در عرصەی عمل حضور داشتە و با جامعەی ایران نزدیک شود، باید گفتمانش بگونەای باشد کە مردم آنرا بپذیرند و از چارچوب شعار خارج شود. مایلم بە این نکتە نیز اشارە کنم کە جامعەی مدنی فعال در کوردستان از جایگاە مطلوبی برخوردار است. این جامعە در تعاملات خویش و رابطە با مبارزان فارس و ترک و دیگران باید بکوشد چنین بیاندیشد و گفتمانی را مطرح سازد کە اندیشەی آلترناتیوسازی در داخل کشور را شکل دهد. در چند ماە گذشتە در همین تهران شمار کثیری از مردم کە بخشی از این سیستم بودند، این سیستم را ترک کردەاند و در گفتەها و بحثها و تحلیلهایشان بسیار صریح هستند. اینان نیز میتوانند بخشی از این پروژە باشند. ما نباید بخشی از مردمی کە با نظام جمهوری اسلامی همراە هستند را در صورتیکە فرصتی پیدا کرد و از آن فاصلە گرفت و جدا شد، مورد حملە قرار دهیم. باید بە نحوی نقش و جایگاە آنها را مورد توجە قرار دهیم تا این نظام در داخل کشور با مخالفانش رودررو شود.
کورد و هویتطلبی در ایران
اندیشەی تأسیس حزب دمکرات کوردستان ایران و جمهوری کوردستان یک موضوع ملی است، مسألەی هویت است و جوهر جنبش ما نیز همین است. بە همین دلیل حزب دمکرات کوردستان ایران نە تنها در این مورد کم نیاوردەاست، بلکە هنوز هم سمبل این جنبش محسوب میشود و در بعد هویت بە پیش میرود. بعلاوە فعالیت جهت تثبیت میدانی این هویت بە مؤسسات بیشتری نیاز هست. پروسەی ملتسازی بە مفهوم سیاسی آن در کوردستان ایران باید در پرتو این امر بە پیش برود. ملتسازی بدین معنا کە تنوعات درون کورد اعم از تمامی مناطق و گویشها باید در تعامل با دولت مرکزی آنرا بە این قناعت برساند کە یک کوردستان را در مقابل خود دارد. بعنوان نمونە در بسیاری از برداشتهای نظام جمهوری اسلامی حتی در مذاکراتی کە گهگاە انجام میپذیرفت، آنها از زبان مادری سخن میراندند و در این زمینە هدف مشخصی داشتند. دوران شاە گفتە میشد بکوشیم در استانهای گوناگون با لهجەهای مختلف کوردی رادیو تأسیس شود و با لهجەی ایلامی و کرماشانی و آنچە کە ما میگوییم شکاکی یا دیگر مناطق برنامە پخش کند تا زبان متحد کوردی درست نشود. این امر بە ما میگوید کە باید بکوشیم بخشی از این هویتسازی و فعالیت و ایجاد گفتمان واحد یا این مؤسسات متحد و یکپارچە در داخل کشور انجام پذیرد.
ضعف فعلی ایران و تأثیرات آن بر مسألەی کورد
شکست و عقبنشینیهای اخیر جمهوری اسلامی میتواند برای ما مؤید این نکتە باشد کە تلاش و مبارزەی جنبش کورد و حزب دمکرات و پیشینەی پرافتخار پیشمرگان حزب دمکرات و تحرکات مدنی در داخل کشور در واقع میرود تا بە نتایج خود دست یابد. منتها معتقدم کە تحولات و مسألەی سرنگونی جمهوری اسلامی را بە کوردستان محدود نسازیم. ما بە تنهایی بار این همە مسائل را بر دوش نکشیم کە جامعەی ایران تنها از ما تعریف و تمجید نمایند کە کوردها انقلابی و زرنگ هستند و عقب نمینشینند و در اعتصاب و تظاهرات و... در صف اول قرار دارند. ما باید وارد معادلات شدە و آنها را بیشتر مؤظف سازیم، وگرنە اگر قرار باشد کە این موضوع بە امر واقع تبدیل شدە و بر همین منوال پیش برویم و مسألە فقط در کوردستان باقی ماندە و فشارها تنها متوجە کوردستان باشد و فقط ما متحمل هزینە شویم، در واقع این امر برای ما گران تمام خواهد شد.
درست است کە شعور ملی و ناسیونالیزم کوردی در ایران پیشرفت بسیاری داشتەاست. نخستین حزب مدرن و جمهوری کوردستان در آنجا تأسیس شدەاند و بخشی از این مهم در حیات سیاسی حزب دمکرات و دیگر جریانها بە یک فرهنگ تبدیل شدە است. ما یک واقعیت را قبول کردە و یا بر ما تحمیل شدەاست و آن اینکە اگر کورد یک ملت است کە چنین نیز هست و کوردستان نیز یک خاک است کە آن نیز چنین است، اما در بعد سیاسی هرکدام از بخشهای کوردستان سرنوشت ویژەای دارد. دلیل آن نیز این است کە کوردستان ایران یا شرق کوردستان مسیر و شیوەی خود را داراست و حل قضیەی کورد در ایران ابراز ویژەی خود را میطلبد. حل مسألەی کورد در عراق نیز – کە تا حدودی حل شدە و اکنون نیز هموارە در حال پیشرفت است – شیوە و راهکار خود را دارد. در سوریە و ترکیە نیز همین ویژگی مطرح است، بە همین دلیل من معتقد نیستم کە باید کپی برداری کنیم و بگوییم کە کپی راە حل عراق یا راە حل سوریە یا ترکیە یا ایران در دیگر مناطق نیز عملی باشد. از نظر اصولی و پرنسیپ، حزب دمکرات در امور داخلی هیچکدام از دیگر بخشهای کوردستان دخالت نمیکند و در عین حال نیز از راە حل مسالمتآمیز برای هرکدام از بخشهای کوردستان در پرتو برسمیت شناختن حقوق ملی کورد در ایران کشورها حمایت مینماید. حزب دمکرات هموارە تلاش کردە فاکتوری باشد برای وحدت و یکپارچگی و بە همین ترتیب هم انتظار داریم احزاب دیگر بخشهای کوردستان نیز در قضیەی کورد در ایران دخالت نکنند، زیرا این امر مشکلات را افزایش دادە و موضوع را پیچیدە تر خواهد کرد. در حقیقت من در بعد بینالمللی نیز در حال حاضر راە حل واحدی برای قضیەی کورد نمیبینم، بە همین دلیل معتقدم کە در راستای حل و فصل مسألەی کورد در ایران انرژیها را در داخل کشور و در چارچوب کوردستان ایران صرف نماییم.
درسهای سرنگونی حکومت بشار اسد
درس اول آنست کە رژیم بشار اسد آلترناتیو داشت، یک حکومت در سایە داشت، آیا در ایران قادر بە اینکار خواهیم بود؟ بیایید تلاش کنیم کە هرچە زودتر آنچە را کە در توان داریم صرف تشکیل آلترناتیو نماییم و اگر امکان داشت یک حکومت در سایە تأسیس نماییم و بە مردم ایران بگوییم کە آلترناتیو وجود دارد و جامعەی جهانی نیز بداند کە اگر نظام جمهوری اسلامی سرنگون شد ما نگران نمیشویم و آلترناتیو وجود دارد.
درس دوم بە مسألە کورد ارتباط دارد. من در امور داخلی کورد در سوریە دخالت نمیکنم و خودشان بە اوضاع خویش واقف هستند و دارای یک حاکمیت دفاکتو بودەاند. بنظر من آنها میتوانند با حکومت مرکزی تعامل نمایند و میزان موفقیت در این معاملات نهفتە است. بخشی از سیاست معاملە است و معاملە با دولت مرکزی برای آنکە بقوت خود باقی بودە و متضرر نشوند و تجربەی آنها میتواند برای ما در آیندەی ایران نیز مفید باشد اگر نظام جمهوری اسلامی در میان نماند و ما نیز احتمالا با یک دفاکتو مواجە شدیم، در کوردستان حاکمیت را در دست داشتە باشیم، همچنانکە در دوران پس از انقلاب ایران ادارەی امور را در دست داشتیم. اما چگونە با نظامی کە در تهران برسرکار خواهد آمد تعامل کنیم، مشروط بودە و ما نیز شرط و شروط خود را داریم. بە همین دلیل آنها در سوریە برای دیگر بخشها نیز مهم است.
در خصوص مذاکرات حکومت ترکیە با اوجلان
سرآغاز خوبی است. بیایید تئوری توطئە و توازنات بینالمللی را کنار بگذاریم. در پارلمان ترکیە از مسألەی کورد سخن بمیان میآید و دولت باخچلی بعنوان یک ترک تندرو بە این نتیجە رسیدە است کە مسألەی کورد باید حل و فصل شود. میتوان این عقلانیت را ما نیز در ایران قوت بخشیم و غیر کوردهای ایرانی و شخصیتهایشان در تهران و در میان ترکها نیز وارد این موضوع شوند. عرصە باید با این موضوع همگام شود و اندیشەی حل و فصل آن و اینکە این مسألە چرا بە اینجا رسیدەاست، بە اذهان آنان خطور کند. بە باور من این چیز خوبی است کە این عقلانیت کە تا مسألەی کورد در این کشورها حل و فصل نگردد، آرامش و ثبات در آنها مستقدر نخواهد شد، جا بیافتد.
چرا باخچلیها در ایران ظاهر نشدەاند؟
فضای سیاسی ایران با ترکیە تفاوت دارد. فضای سیاسی ایران هیچ مجالی نمیدهد و تاکنون نیز ندادەاست و نفسی برنیامدەاست. اما حال کە وضع آشفتەای دارد و در میان خود مشکل دارند و در تهران افرادی هستند کە از مسألەی کورد سخن میگویند، ما باید آنان و این صداها را در تهران تقویت کردە و افزایش دهیم. بە آنها بگوییم کە شما نگران آیندەی ایران هستید و نگران آن هستید کە اگر نظام جمهوری اسلامی سرنگون شود، ایران تجزیە خواهد شد، ما راە حل آنرا سراغ داریم. شما حاکمیت در تهران یا تهران را از لحاظ سیاسی آنقدر چذاب نمایید تا ما کوردها در اینراە گام برنداریم کە بگوییم از شما خستە و بیزار شدەایم و در راستای تشکیل دولت ملی خویش تلاش خواهیم کرد. بە همین دلیل برای من مهم است کە این مباحث در داخل ایران مطرح شوند و ما نباید از این راهکارها خستە شویم.
پدیدەی جرج تاون و پیامدهای آن
پروژەی جرج تاون موفق نشد، نمیبایست هم میشد. جرج تاون یک آلترناتیو مناسب بینالمللی نبود و مدیای فارسی زبان آنرا بسیار برجستە کردند و یک جریان نیز آنرا ادارە میکرد. من بسیار پیشتر از جرج تاون بر این باور بودم کە پسر شاە خواهان پادشاە شدن نیست، در پی آن نیست کە بازگشتە و ایران را ادارە کند. او از ارادەی شاە بودن و قبول مسئولیت و ادارەی ایران برخوردار نیست و اگر این ارادە را دارا بود، واقعیت جامعەی ایران را قبول میکرد و بعد گستردەتری بە آن میداد. بە اعتقاد من برندەی جرج تاون فقط او بود و دیگران همگی بازندە شدند. چرا؟ زیرا خود را مطرح ساخت و از جنبش ژینا نهایت استفادە برد و رسانەهای انگلیسی و فارسی بە وی روی آوردە و برای او تبلیغ کردند. یعنی دوبارە بە بازار بورس سیاست بازگشت. مایلم اضافە کنم کە این برداشت ما در مورد پسرشاە بدین معنا نیست کە ما بە طرفداران پسرشاە خصومت میورزیم. حزب دمکرات با نرفتن بە جرج تاون بدلیل عقلانیتی کە آنها را بدور یکدیگر گردآوردەبود، سیاست درستی را دنبال کرد. جرج تاون هیچگاە بە چیز مطلوبی تبدیل نمیشد و اینکە شکست خورد حامل پیامی بود و آن اینکە این عقلانیت نمیتواند بە آلترناتیو آیندەی ایران تبدیل شود و ما با اینگونە عقلانیت پیش نمیرویم.
مسألەی داخلی کورد و آلترناتیو مرکز همکاری
همین الآن حزب دمکرات دور دیگری از نشست و گفتگو با دیگر نیروها را آغاز کردەاست. در مدت یکی دو هفتەی گذشتە حتی پروژەای را آماد کردەایم کە با دیگر نیروها درمیان بگذاریم. این پروژە بە آسیب شناسی مناسبات گذشتەی ما نیاز دارد. ما کوردها در آسیب شناسی و اعتراف بە اشتباهات خویش یا تنبل هستیم و یا شهامت آنرا نداریم. این اعتراف باید همە را شامل شود تا سهم هرکدام از ما مشخص گردد و شاید این امر زمینەی ایجاد یک آلترناتیو کوردی را فراهم سازد تا از آن جهت تعامل با دیگر جریانهای ایرانی و حتی در بعد بینالمللی بهرە برداری شود.
کوردستان ایران بعنوان کانن و عرصەی اصلی
داخل کوردستان ایران منشاء الهام و عرصەی اصلی مبارزەی ما است و خواهد بود. حزب دمکرات، پیشوایش، قاضی محمد بە پای چوبەی دار بردەشد، دکتر عبدالرحمن قاسملویش را برسر میز مذاکرە از دست داد، دکتر شرفکندیاش ترور شد، همچنین ما هدف حملات موشکی قرار گرفتیم و صدها کادرمان ترور و هزاران پیشمرگمان شهید شدند، اما این حزب همچنان برجای خود باقی ماندە و از پا نایستادەاست، چە چیزی موجب این امر شدەاست؟ داخل کشور، جایی کە حزب دمکرات در آن پا بە حیات نهادەاست. بنابراین اگر چنین است، این آنجا است کە با جمهوری اسلامی تصفیە حساب میکند. هنگامیکە هدف حملات موشکی قرار گرفتیم، گفتیم کە ما موشک نداریم کە بە آنها پاسخ دهیم، اما صدها هزار نفر از مردم را همراە خود داریم و دقیقا جمهوری اسلامی نیز با این موضوع مواجە شد. بە همین دلیل بە اعتقاد من این باید یک اصل ما باشد و همانجا منبع تغذیەی حزب دمکرات و عامل بقای حزب دمکرات است و همانجا نیز هست کە میتواند پیام خوبی بە نظام حکومتی و حتی جامعەی جهانی ارسال نماید.
وظائف حزب دمکرات
حزب دمکرات در ابتدای امر باید با دیگر احزاب کورد مناسبات بهینەای داشتەباشد و اگر در گذشتە در خصوص یک پروژەی مشترک موفق نبودەایم، بیشتر تلاش کنیم. حزب دمکرات باید در پروژەی آلترناتیوسازی ایران بیتفاوت نباشد و همزمان با دو چهرە دو شیوە با جامعەی جهانی تعامل نماید. ما در قبال کیفیت آلترناتیو قدرت در آیندەی ایران بیتفاوت نیستیم، اما در عین حال مسألەای داریم بنام مسألەی کورد در کوردستان ایران و تمام هم و تلاشمان در راستای تحقق دمکراسی در ایران و حقوق ملی سیاسی خویش است.