حسام دستپیش: خیزش مردمی ایران در نهایت جمهوری اسلامی را ساقط خواهد کرد
مصاحبە: شهرام سبحانی
اشارە: شدت گرفتن تنشهای اسرائیل با گروەهای نیابتی رژیم در منطقە بخصوص بعد از حملەی ٧ اکتبر حماس علیە اسرائیل زمینەی لازم جهت تحولات گستردەتر و ایجاد نظمنوینی کە نتانیاهو از آن صحبت کردە بود را فراهم کرد. بطوریکە سرانجام این تحولات تا بە امروز ریزش تمام نیروهای نیابتی رژیم در منطقە و پایان دادن بە محور بە نام مقاومت بودە کە با سقوط نظام استبدادی بشاراسد وارد فاز تازەی از این تحولات شد. اما آنچە کە برای ما در این دوران حساس حائز اهمیت است این کە بنا بە گفتەی بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسی این پایان تحولات اخیر خاورمیانە نخواهد بود بلکە آغاز همان نظمنوینی است کە نتانیاهو بعد از کشتن حسن نصراللە از آن صحبت کردە بود. در ادامەی این گفتگو با سوالاتی نظیر اینکە پیامدهای تحولات اخیر در سوریە بعد از سقوط بشاراسد بر نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج چە خواهد بود؟ آیا تحولات اخیر در نهایت بە رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل در خاک این کشور، یا تغییر از نوع دیگری منجر خواهد شد؟ و... روبرو خواهیم شد کە برای پاسخگویی بە این سوالات مصاحبەی با آقای حسام دستپیش، تحلیلگر مسائل خاورمیانە خواهیم داشت.
آقای دستپیش ممنون از اینکە دعوت ما را پذیرفتید ابتدا میخواهم با این سوال مصاحبە را شروع میکنم کە پیامدهای تحولات اخیر در سوریە بعد از سقوط بشاراسد بر نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج چە خواهد بود؟
برای درک پیامدهای تحولات اخیر در سوریە و تاثیر آن در داخل و خارج من میتوانم آنرا در چهار سطح طبقەبندی کنم. سطح اول: نظام سیاسی ایران در عرصەی بین المللی حامیانی داشت کە عمدەترین آن روسیە بود این حامی کە جزء قدرتهای بزرگ بود یا هست در حال حاضر در حوزەی سوریە با مشکل بسیار جدی مواجە شدە و اینک این کشور بە مکانی بسیار ناامن و نامطمئن برای او تبدیل شدە، و در حوزەی اروپا نیز با اوکراین مشغول جنگ است و در حوزەی اقتصادیش با مشکلاتی بسیار جدی مواجە است و در حوزەی نظامی نیز نمیتواند توان نظامی خود را بە کشورهای دیگر ارسال کند. و همچنین برای مقابلە با اوکراین از کرەی شمالی و دیگر کشورهای دیگر نیرو وارد میکند، بە این معنا کە سقوطی کە در سوریە اتفاق افتاد باعث ضعف یکی از حامیان جمهوری اسلامی در عرصەی بین المللی شد، از حامیان دیگر جمهوری اسلامی، چین است. چین طبیعتا هنوز وارد معادلات امنیتی و نظامی یا بە عبارتی مسائل ژئواستراتژیک در نظام بین الملل نشدە، تا اگر اتفاقی در ایران بیفتد بە مانند روسیە نقش ایفا کند یا بە مانند روسیە وارد بازی شود، پس در سطح اول آنچە کە در سوریە اتفاق افتاد در عرصەی بین المللیش برای جمهوری اسلامی یک بحران جدیست کە طبیعتا بە صورتی از نا اطمینانی را برای جمهوری اسلامی بە همراە خواهد داشت. سطح دوم: قضیەی کە سطح بسیار بااهمیتی است و در عرصەی منطقەیست. در این عرصە یکی از دشمنان جمهوری اسلامی، اسرائیل است کە در حال حاضر بە واسطەی آنچە کە در غزە، لبنان و در عین حال در سوریە اتفاق افتادە و در همان حال در عراق هم بە نوعی بازتاب داشتە است و در یمن هم در حال شکلگیریست. در همین راستا باید گفت کە اسرائیل را بە یک نیروی هژمون تبدیل کردە است کە خواستەها و استراتژیک کلان آنها در منطقە بە نوعی تحمیل/ پیگیر میشود. و طبیعتا این باعث میشود کە جمهوری اسلامی از لحاظ حوزەی نفوذ با مشکلات زیادی مواجە شود کە آن را با بحران مواجە خواهد کرد بعد سوم: این کە ترکیە بە مانند رقیب دیگر جمهوری اسلامی فضای حیاتی کە برای سالها جمهوری اسلامی امکانات اقتصادی، نظامی، امنیتی خود را آنجا صرف میکرد امروز ترکیە پا جای جمهوری اسلامی میگذارد و این بە آن معناست کە حوزەی عمق استراتژیک ترکیە در مقابل جمهوری اسلامی قرار میگیرد و بە نوعی سد جمهوری اسلامی میشود. در مسائل منطقەی هم جمهوری اسلامی بە نوعی دچار زیان شدە است و سطح کشورهای عربی کە تا قبل از سوریە، لبنان و قبل از فلسطین یا بهترە بگویم تا قبل از ٧ اکتبر عملا خود را در موقعیت ضعیفی در مقابل جمهوری اسلامی میدیدند و جمهوری اسلامی آنها را با موشک مورد هدف قرار میداد و آنها را تهدید میکرد بە این معنا کە آنها یک هدف قابل دسترسی برای جمهوری اسلامی بودند اما در حال حاضر این جمهوری اسلامی است کە بە آنها نیاز دارد، بە هر صورت باید دل آنها را راضی نگەدارد یا بتواند با آنها مصالحە کند اما در این سطح هم( عرصەی منطقەای) دچار معضلات بسیار جدیست. معضلی کە جمهوری اسلامی در منطقە دچار آن شدە، در واقع پایەی اصلی بحران برای جمهوری اسلامی و محور مقاومت است و این مسئلە با مسئلەی موشکی دو پایەیی اساسی سیاست خارجەی جمهوری اسلامی در منطقە بود کە یکی از آنها عملا از بین رفتە است(محور مقاومت) و دیگر توان بە حرکت درآوردن آنرا ندارد، بە این معنا کە ما دیگر بازیگری بە نام محور مقاومت در منطقە نداریم و محور مقاومت برای جمهوری اسلامی ابزار سیاست خارجی در منطقە و حتی در عرصەی بین المللی بود کە میتوانست بە عنوان کارت چانەزنی برای ماندگاری و پیگیری منافعش از آن استفادە کند. و میبینم در حوزەی منطقەای، جمهوری اسلامی اساسا جمهوری اسلامی زمان اسد نیست و در حال حاضر کشوری عملا از پا افتادە است کە در درون مرزهای خود باید بە فکر ماندگاری باشد اما در سطح داخلی قبل از هر چیز آنچە کە برای جمهوری اسلامی در عرصەی داخلی اتفاق افتادە بسیار مهم بود چون گفتمان جمهوری اسلامی فرو پاشید و ما نباید از یاد ببریم کە در نظامهای ایدئولوژیک فروپاشی از "گفتمان" شروع میشود از مبنای مشروعیتی ذهنی کە آن سیستم سیاسی دارد و این اتفاق در حال حاضر در عرصەی گفتمانی برای جمهوری اسلامی افتادە و خامنەای در گفتەهاش در چند روز اخیر تلاش میکرد کە بتواند آن را بە نوعی بازسازی کند و بە آنها قوت قلب بدهد کە آنها هنوز هم دارای آن گفتمانند و هنوز هم آن گفتمان میتواند برای آنها هویت سازی کند اما باید گفت کە در نتیجەی این فروپاشی گفتمان، طبیعتا گروهی کە بیشتر میتوانند استفادە بکنند آن پسماندهای اصلاحطلباناند کە گفتمان آنها قدرت میگیرد بە این معنا کە آنهایی کە معتقد بە محور مقاومت و رفتارهای غیرمتعارف جمهوری اسلامی در منطقە و در عرصەی بین المللی بودند بلاخرە در نتیجەی این شرایط میتوانند یک نوع سنگینی در ساخت قدرت در جمهوری اسلامی باشند و رقبای خود را بە نوعی سرزنش کنند یا بە عبارتی آنها را نقد کنند یعنی این گروە اگر توان حرکت داشتە باشند از جملە گروەهای هستند کە میتوانند حتی بە مانند اتحاد جماهیر شوروی نقش فروپاشی جمهوری اسلامی را ایفا کنند. بعد چهارم: این کە جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی و نظام معیشتی چندین برابر شکنندەتر شدە است یعنی اگر قبلا میتوانست از طریق محور مقاومت و مسئلەی اتمی و ... چانەزنیهای را برای گشودن درهای اقتصادیش پیدا کند در حال حاضر این امکان از او گرفتە شدە و مزید بر آنها مسئلەی اتمی است مسئلەی کە مانع اصلی گشایش اقتصادی است و بە نوعی باید بە مانند قزافی آنرا کنار بزارند یا اینکە تبدیل بە پوتکی شود کە کل نظام اقتصادی و معیشتی جمهوری اسلامی را بە هم بریزد در مجموع میخواهم بگویم کە آنچە کە برای جمهوری اسلامی بعد اسد اتفاق افتادە ابعاد بسیار فراوانی دارد کە این ابعاد یک نوع بحران را برای نظام سیاسی در ایران بە ارمغان آوردە است و این بحران طبیعتا روز بە روز عمیقتر خواهد شد.
بعضی از تحلیلگران سیاسی بر این باورند کە بعد از سوریە ادامەی کار در عراق خواهد بود. نظر شما در این بارە چیست؟ و آیا درست است کە عراق را در حال حاضر نخستین خاکریز دفاعی ایران بدانیم؟
واقعیت مسئلە این کە ما نمیتوانیم بە معنای کلی در مورد عراق صحبت کنیم، زیرا عراق اساسا آن گروە شیعە هستند کە قدرت را در دست دارند و آنها طبیعتا دو طیف عمدە را تشکیل میدهند. گروهی کە معتقد بە روند سیاسی در عراق است و دوست دارد عراق را بە یک بازیگر عادی تبدیل کند و اساسا طرفدار دولت مدنی در عراق هستند. گروە دوم: گروەهای میلیشیای هستند کە وابستە و پیرو استراتژی محور بە نام مقاومت و هویت شیعی ولایت فقیە در تهران هستند. اما آنچە کە مشخص است این کە گروە وابستە بە تهران در عراق دچار بحران شدە است. این گروە در یک دو راهی بسیار سختی قرار گرفتەاند و آن هم این کە تصمیم بگیرند کە آیا بە یک نیروی سیاسی در عراق تبدیل شوند و در چهارچوب دولت عادی در عراق فعالیت کنند، یا نە ادامە دهندەی همان ایدئولوژیک وابستە بە تهران باشند. اما نشانەهای موجود حاکی از این است کە عراقیها عقبنشینی خیلی جدی کردند، بطوریکە اولین و مهمترین عقبنشینی آنها این بود کە جرات نکردند از اسد حمایت کنند تا اینکە دمشق سقوط نکند، نشانەی دومی کە وجود دارد این کە بعضی از آنها اعلام کردند کە دیگر بر علیە اسرائیل کاری انجام نمی دهند اما با توجە بە شرایطی فعلی، اگر روند سیاسی در سوریە حالت حداقل نرمال را بە خودش بگیرد طبیعتا این گروەها مجبور خواهند شد کە عقبنشینی کنند. و مجبور میشوند ارتباط و وفاداری خود را با تهران قطع کنند و یکبارە وفاداری خود را بە سمت بغداد تغییر دهند. یعنی بغداد منبع وفاداری آنها باشد نە تهران. بە همین دلیل است کە اگر این اتفاق بە طور کامل بیفتد جمهوری اسلامی اساسا خاکریزی بە نام عراق نخواهد داشت و در حال حاضر در موقعیتی کە ما قرار داریم در این کوتاە مدت اتفاق افتادە چون کە شیعیان عراق نتوانستند در سوریە بە کمک جمهوری اسلامی بروند و در عین حال از دردسر درست کردن برای اسرائیل دست بر میدارند این بە معنای این عقبنشینی کامل و تاثیرات آن قبل از اینکە در بغداد مشاهدە شود در تهران مشاهدە خواهد شد.
بعد از تحولات غزە، لبنان و اینک سوریە آیا جمهوری اسلامی این شکست را پذیرفتە است؟
هیچ نظام ایدئولوژیک، غیر دموکراتیک و دیکتاتوری وجود ندارد کە شکست را قبول کند. و اساسا قبول شکست بە معنای بازنگری تمام آن چیزی است کە یک نظام سیاسی در طول زمامداری خود انجام دادە، و همچنین ارائەی فرمول جدیدی برای بازسازی آن است. پس بە نظر من اگر جمهوری اسلامی وارد این فضا و موقعیت شود بخاطر اینکە برمبنای توهمات ذهنی و غیرواقعی تاسیس شدە با مشکلاتی زیادی مواجە خواهد شد. و تا بە امروز ما شاهد این بودیم کە هیچکدام از مقامات یا هستەای سخت رژیم در رابطە با آنچە کە در سوریە اتفاق افتادە آمادە نبودند این شکست را اعلام کنند، زیرا اعلام شکست بە معنی خارج شدن محور بە نام مقاومت از دستگاە ذهنی و گفتمانی و رفتار جمهوری اسلامی و همچنین بازنگری و بررسی مسئلەی موشکی و اتمی جمهوری اسلامی است کە این سە بعد تمام هویت جمهوری اسلامی هستند و قبول این شکست بە معنای کنار گذاشتن این هویت است و کنار گذاشتن این هویت، سیستم را دچار بحران میکند و دلیل این کە تا بە حال این شکست را قبول نمیکنند برای این کە خودشان را با این بحران مواجە نکنند. چرا؟ زیرا قبول شکست قبل از هر چیز بحران را در داخل سیستم ایجاد خواهد کرد و بە جامعە نیز سرایت خواهد کرد و آنچە کە در حال حاضر جمهوری اسلامی را نگە داشتە همین نظام امنیتی، سیاسی و عقیدتیست و اگر این شکست را اعلام کنند این هستەی سخت از هم خواهد پاشید و آن موقع بە سمت فروپاشی کامل خواهد رفت، در واقع آنها در مسیری قرار گرفتەاند کە امکان بازگشت یا بە قول شما اعلام آن شکست را ندارند و آنچە کە در سوریە اتفاق افتادە یک شکست کاملا مشخص، معین و قابل مشاهدە است کە تنها جمهوری اسلامی آنرا انکار میکند.
اپوزیسیون جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور در چە وضعیتی در خصوص کارآیی و تعامل با تحولات سیاسی اخیر بسر میبرند؟
واقعیت مسئلە این است کە مخالفان جمهوری اسلامی هنوز بە اپوزیسیون تبدیل نشدەاند(مخالفان مرکزگرا). آنها هنوز مخالفان هستند کە بە مانند فعالان سیاسی مشغول تحلیل شرایط جمهوری هستند نە ایجاد زمینەای کە بستر فروپاشی جمهوری اسلامی را بە همراە داشتە باشد. این بە این معناست کە ما هنوز با نیروی کە افق مشخصی را در رابطە تغییر در ایران ارائە دهد روبرو نیستیم. هر چند باید اشارە کرد کە در حاشیە مخالفان جمهوری اسلامی ما اپوزیسیون کوردستانی و بلوچستانی را داریم کە دارای مانیفست و افق مشخص در رابطە با تغییر در ایران هستیم. اما متاسفانە نگاە بە تغییر در ایران هنوز از آفت مرکزگرای و وابستە بودن بە مرکزگرایی رنج میبرد. بە همین خاطر است کە مسیر تغییر در ایران بە عبارتی سد شدە است. از طرف دیگر تحولات منطقە و خیزشهای مردمی هم وجود دارد. تحولاتی همچون: حملە اسرائیل و تصمیم کشورهای منطقە و آمریکا جهت از بین بردن جمهوری اسلامی میتواند عملی ممکن باشد و در نهایت باعث هماهنگی شود. خیزش مردمی هم در نتیجە وضعیت اقتصادی، معیشتی و فشارهای سیاسی بە یکبارە مردم را بە این نتیجە برساند کە عدم جمهوری اسلامی میتواند آیندە بهتری برای آنها بە همراە داشتە باشد. بە هرحال نگاە بندە بیشتر معطوف بە شرایط داخلی در ایران است کە میتوانم بگویم فروپاشی از داخل یا خیزش مردمی ایران در نهایت جمهوری اسلامی را ساقط خواهد کرد.
با توجه بە عمق تحولات در سوریە چە آیندەای را میتوان برای کوردهای "روژاوا" متصور شد؟
شرایط غرب کوردستان بسیار پیچیدە است. از یک طرف با ترکیە روبرو هستند کە ماهیت وجودی آنها را تهدید میکند. و از طرف دیگر در دمشق کسانی قدرت را در دست گرفتند کە خواهان خلع سلاح و تحمیل ارادە خود هستند. در عین حال نبود اتحادی فراگیر در میان نیروهای سیاسی زمین بازی در روژاوا تحت تاثیر قرار دادە است. در آخر هم اسلام سیاسی و ناسیونالیسم عرب در سوریە ماهیت وجودی آنها را تهدید میبیند. اما در همان حال دارای فرصتهای هم هستند.
آنها بخشی از معادلات بین المللی علیە گروەهای رادیکال اسلامی میباشند. تنها نیروی کارآمد سکولار هستند و سرآخر توان نظامی، امنیتی را دارا هستند کە باعث شدە از طرف آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی بە مانند متحد اصلی در آیندە سوریە بە شمار آیند.
در مجموع روژاوا اگر بتواند تهدید ترکیە را از ماهیت نظامی بە مسئلە سیاسی تبدیل کند، حتما ما شاهد کیانی خودمختار یا فدرالی دیگر برای کوردها در منطقە خواهیم بود. پس اولویت اصلی روژاوا گذار از تهدید امنیتی و قدم گذاشتن در مسیر سیاسی است کە میتواند فرمی از حاکمیت را برای آنها بە ارمغان بیاورد.
آیا تحولات اخیر در نهایت بە رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل در خاک این کشور، یا تغییر از نوع دیگری منجر خواهد شد؟
رویارویی اسرائیل و جمهوری اسلامی را میتوان در دو سناریو بررسی کرد. بعد اول مسئلە این است کە اگر جمهوری اسلامی از موضع اتمی خود عقبنشینی نکند و همچنان بە توسعە آن ادامە دهد، بطور یقین اسرائیل آنرا مورد هدف قرار خواهد داد، بخصوص در شرایط حاضر کە مسیر رسیدن اسرائیل از آسمان سوریە بدونە مشکل میباشد و مانعی وجود ندارد.
بعد دوم قضیە برمیگردد بە فرض اینکە جمهوری اسلامی روند توسعە برنامە اتمی را متوقف کند و آمادە باشد از بخش عمدە آن عقبنشینی کند. این فرض میتواند با سرکارآمدن ترامپ و همچنین شرایط منطقە اسرائیل را بە سمتی هدایت کند کە آنرا بە تعویق بیندازد. در این شرایط اسرائیل و ترامپ وارد جنگ نخواهند شد و اسرائیل پروسەی عادی سازی با کشورهای عرب سنی را بە انجام خواهد رساند. در مجموع برنامە اتمی جمهوری اسلامی تهدیدی آنی برای اسرائیل است و در قبال آن تعلل نخواهد کرد، بستە بە رفتار جمهوری دارد کە آیا بە مانند قذافی آمادە خواهد بود کە عقبنشینی کند یا اینکە باید حملە اسرائیل را انتخاب کند.
آقای دستپیش خیلی ممنون از اینکە برای این مصاحبە وقت گذاشتید.
خواهش میکنم.