قوی سیاه، کنکلاو، آپوکالیپتو: پیشبینی آینده ایران در سال ۲۰۲۵
احسن حسنپور
لنین میگوید گاهی ممکن است سی یا چهل سال بگذرد و اتفاقی نیفتد، اما روزهایی میرسند که طی چند هفته به اندازه سی یا چهل سال اتفاق میافتد. نقل قول غیر معتبری نیز از هانا آرنت وجود دارد که میگوید: "تا پانزده دقیقه قبل از فروپاشی، همه چیز عادی است." در این نوشتار بر این ادعا هستیم که ما در آستانهی آن روزهای تاریخی و آن پانزده دقیقهی معروف هستیم. برای شروع بحث، ابتدا با تعریف سه اصطلاح آغاز میکنیم: قوی سیاه، کنکلاو، آپوکالیپتو.
قوی سیاه:
اصطلاح قوی سیاه توسط نسیم نیکلاس طالب، نویسنده و نظریهپرداز، در کتابی با همین نام مطرح شد. این مفهوم به رویدادهایی اشاره دارد که بهندرت اتفاق میافتند، اما تأثیرات بسیار بزرگ و غیرمنتظرهای دارند. قوی سیاه، در واقع، استعارهای است برای مواردی که از نظر آماری بسیار نادر اما عمیقاً مهم هستند.
به گفته طالب، یک رویداد برای اینکه قوی سیاه محسوب شود، باید سه ویژگی داشته باشد:
١. پیشبینیناپذیری: هیچکس نمیتواند آن را از قبل پیشبینی کند.
٢. تأثیر بزرگ: پیامدهای آن بسیار گسترده و ماندگار است.
٣. قابل توضیح پس از وقوع: بعد از رخ دادن، افراد تلاش میکنند با دلایل مختلف آن را توجیه کنند، هرچند پیش از آن نتوانسته بودند آن را ببینند.
مثالهای قوی سیاه:
حملات ١١ سپتامبر
بحران مالی ٢٠٠٨
ظهور اینترنت و انقلاب دیجیتال .
در این نوشتار، ما عملیات طوفان الاقصی یا رویداد هفتم اکتبر و جنبش ژن، ژیان، ئازادی را بهعنوان قوی سیاه برای خاورمیانه فرض میکنیم. این رویداد، با وجود پیشبینیناپذیری، تأثیرات عمیق و گستردهای بر منطقه و حتی جهان داشته است.
طالب با معرفی قوی سیاه تلاش میکند نشان دهد که در دنیای ما، بسیاری از تغییرات مهم ناشی از رویدادهایی غیرمنتظره است. او همچنین تأکید دارد که بهجای تمرکز بر پیشبینی آینده، بهتر است انعطافپذیری خود را در مواجهه با چنین رخدادهایی افزایش دهیم.
کنکلاو:
کنکلاو (Conclave) به فرایند خاص انتخاب پاپ در کلیسای کاتولیک اشاره دارد. این مراسم که از قرون وسطی تا به امروز حفظ شده، با مجموعهای از تشریفات دقیق و قوانین خاص برگزار میشود. کاردینالهای کلیسا در فضایی کاملاً ایزوله (معمولاً در نمازخانه سیستین) گردهم میآیند و تا زمانی که پاپ جدید انتخاب نشود، از آن مکان خارج نمیشوند. واژه "کنکلاو" از لاتین cum clave گرفته شده و به معنای "با کلید" است، که نمادی از محرمانگی و اهمیت این رویداد است.
انتخاب پاپ در کنکلاو، فرایندی است که تصمیمگیری درباره بالاترین مقام مذهبی-سیاسی در جهان کاتولیک را به نمایش میگذارد و از نظر الهیاتی، این انتخاب به عنوان هدایت الهی تلقی میشود.
در نظام جمهوری اسلامی ایران، انتخاب رهبر توسط مجلس خبرگان رهبری انجام میشود. این مجلس متشکل از فقیهان منتخب شورای نگهبان است که وظیفهای حیاتی برای تعیین مقام رهبری دارند. جلسه خبرگان برای انتخاب رهبر نیز شرایط ویژهای دارد:
١. اهمیت مقام انتخابشونده: همچون پاپ در کنکلاو، مقام رهبری در نظام ایران بالاترین جایگاه مذهبی و سیاسی است و نقشی اساسی در هدایت کلی نظام دارد.
٢. مشورت و محرمانگی: جلسات خبرگان در انتخاب رهبر در فضایی محرمانه انجام میشود.
٣. الهیاتی بودن انتخاب: همانند انتخاب پاپ که به عنوان الهامی الهی شناخته میشود، در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی نیز انتخاب رهبر با تأکید بر تأیید الهی و مشروعیت شرعی همراه است.
کارل اشمیت در نظریه الهیات سیاسی خود تأکید میکند که حاکمیت در ذات خود امری استثنایی است و تصمیمگیری در مواقع بحران، تجلی واقعی حاکمیت را نشان میدهد. وی بیان میکند که اقتدار حاکم به نوعی متکی بر مشروعیت فراتر از چارچوبهای عادی حقوقی است.
بر اساس این نظریه، جلسه خبرگان برای انتخاب رهبر در ایران را میتوان به "کنکلاو" تشبیه کرد، زیرا؛ این انتخاب، لحظهای استثنایی در نظام سیاسی ایران است که نشاندهنده انتقال قدرت و مشروعیت است. فرآیند تصمیمگیری در آن، نه صرفاً حقوقی، بلکه به لحاظ الهیاتی و سیاسی، بار معنایی عمیقی دارد.
هدف من از استعمال واژه "کنکلاو" برای توصیف فرآیند انتخاب رهبر در ایران، ضمن برجسته کردن اهمیت فوقالعاده این لحظه در نظام جمهوری اسلامی، این است که این مفهوم میتواند به غنای مفهومی و تحلیل سیاسی کمک کند. با تأکید بر شباهتها، این اصطلاح میتواند نشاندهنده ترکیب منحصر به فرد الهیات، سیاست و حقوق در این فرآیند باشد و آن را در چارچوب نظریههای مدرن الهیات سیاسی مورد بررسی قرار دهد.
از این رو، "کنکلاو " میتواند بەعنوان استعارهای مفهومی برای نشان دادن اهمیت انتخاب رهبر و نقش الهیات سیاسی در این تصمیمگیری وارد ادبیات سیاسی ایران شود.
آپوکالیپتو ریشه در واژهای یونانی به معنای "آشکارسازی" یا "پایان نهایی" دارد و اغلب به وقایع حماسی و سرنوشتساز اطلاق میشود که تغییرات بنیادین و غیرقابل بازگشتی را به همراه دارند. این اصطلاح در متون مذهبی، فلسفی و ادبی برای توصیف نبردهای تاریخی یا تحولات عظیمی به کار میرود که سرنوشت یک تمدن یا نظام را مشخص میکند.
نبرد احتمالی بین ایران و آمریکا را میتوان بهعنوان یک آپوکالیپتو توصیف کرد، زیرا این رویارویی دارای سه ویژگی کلیدی این مفهوم است:
١. قدمت تاریخی: تنش میان ایران و آمریکا ریشه در دهههای گذشته دارد و در طول زمان، به یک تقابل ایدئولوژیک، نظامی و سیاسی عمیق تبدیل شده است.
٢. گریزناپذیری: به نظر میرسد که این نبرد، بهویژه در صورت شکست گزینههای دیپلماتیک، اجتنابناپذیر باشد.
٣. تعیینکنندگی: نتیجه این رویارویی میتواند ساختار نظم سیاسی منطقه و حتی جهان را تغییر دهد و اثرات بلندمدتی بر هر دو کشور و نظام بینالملل داشته باشد.
به همین دلیل، برای توصیف این تقابل، از این اصطلاح استفاده میکنیم.
اصل و استثنا
اصل:
به طور کلی، میتوان گفت که در آمریکا نهادی قدرتمندتر از ریاستجمهوری وجود دارد که برخی آن را سازمان سیا میدانند. گفته میشود که تمامی رؤسای جمهور آمریکا تنها پس از عبور از فیلتر این نهاد به قدرت میرسند. رؤسای جمهور آمریکا با وجود اختلافات ظاهری، در نهایت نماینده جنبههای مختلف یک سیاست کلان هستند که یکدیگر را تکمیل میکنند.
منافع ثابت آمریکا در خاورمیانه:
تضمین عبور امن نفت از تنگه هرمز و بابالمندب، حفظ امنیت و برتری اسرائیل، مبارزه با تروریسم در منطقه.
یکی از استراتژیهای کلیدی آمریکا برای حفظ منافع ایدئولوژیک و مادی خود در منطقه، بازطراحی خاورمیانه بر اساس واقعیتهای قدرت در منطقه است. آمریکاییها معتقدند که توافق سایکس-پیکو، نقشهای مصنوعی و غیرطبیعی بود که بدون در نظر گرفتن نظم واقعی منطقه ترسیم شد. این مسئله باعث تداوم تنشها در منطقه شده است. طرح "خاورمیانه نوین" به دنبال ایجاد نظمی جدید است که به نفع اقلیتهای شیعه،مسیحی، یهودی و کورد و... میباشد.
این طرح با فدرالیسازی عراق آغاز شد و اکنون به سوریه رسیده است. سوریه به سه منطقه فدرال تقسیم شده است: حلب، دمشق، کوردستان. در حال حاضر، این روند به سمت لبنان حرکت میکند.
هدف سازمان سیا تنها تغییر حکومت جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه فروپاشی کامل مفهوم و سرزمین ایران است. در این مسیر، احتمالاً اقلیتهای قومی و مذهبی مانند بلوچها، ترکها، کوردها، سنیها و عربها نقشی کلیدی خواهند داشت.
از سوی دیگر باید این نکته را فراموش نکرد که آمریکا احتمالاً اشتباه جنگ کلاسیک مانند عراق و افغانستان را تکرار نخواهد کرد، بلکه هدف آمریکا فروپاشی ایران از داخل و زدن تیر خلاص با مشروعیت جهانی است، در قالب تصمیم شورای امنیت، مسئولیت حفاظت از طریق ناتو یا اسرائیل یا ائتلافی جهانی.
برای پیشبرد این اهداف، زیرساختهای حقوقی و عملی نیز فراهم شده است؛ از جمله مسئولیت حفاظت (Responsibility to Protect) و تشکیل کمیته ویژه شورای حقوق بشر و تعیین نماینده ویژه حقوق بشر برای ایران. از سوی دیگر تروئیکای اروپایی نیز در حال پیگیری مکانیسم ماشه هستند.
جلوگیری از اتمی شدن ایران و دفاع و حفاظت از حقوق بشر دو کارت مهم برای آمریکا هستند. در عین حال از دکترینهای نظامی جدید نیز نباید غافل شد.
پیشرفتهای نظامی یکی از معیارهای مهم در دستهبندی تحولات تاریخی هستند. جنگ جهانی اول، به دلیل استفاده از سلاحهای جدید، جهان را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد. جنگ جهانی دوم نیز نقطه عطفی بود، چرا که برای نخستین بار از استراتژیهای نظامی پیشرفته استفاده شد.
جنگ سرد نیز رقابتی بر سر پیشرفتهای نظامی بود که در نهایت به فروپاشی شوروی و آغاز جهان تکقطبی انجامید. اما با آغاز جنگ اوکراین، شاهد ظهور تاکتیکها و ابزارهای جنگی جدیدی بودیم. این فناوریهای نوین در نبردهای اسرائیل علیه حماس و حزبالله نیز به کار گرفته شدهاند.
این پیشرفتها و استراتژیهای جدید احتمالاً علیه ایران نیز به کار خواهند رفت. ایران ممکن است با ابزارها و تاکتیکهایی مواجه شود که در محاسبات فعلی جایی ندارند و پیشبینیپذیر نیستند.
با بازگشت ترامپ به قدرت در ٢٠ ژانویه، ایران در دو راهی تسلیم یا جنگ قرار خواهد گرفت. اگر تسلیم نشود، دلایل بسیاری وجود دارد که نشان میدهد وارد مرحلهای از تنش خواهد شد که به جنگ یا همان نبرد نهایی سرنوشتساز منتهی میشود. بازه زمانی شش تا نه ماه آینده، اوج تنش و درگیری خواهد بود. به بیان دیگر، تقویم امنیتی ایران از خرداد و تیر به شهریور تا دیماه منتقل شده است. این بازه، از سالگرد قتل ژینا امینی تا دیماه ۹۶، آبان ۹۸، حادثه خونین زاهدان، سرنگونی هواپیمای اوکراینی و شهدا و اعدامیان انقلاب ژینا، با سایر بحرانها پیوند خواهد خورد. بحرانهایی که هر کدام بهتنهایی میتوانست نظامی را ساقط کند، اما تاکنون نظام همه آنها را تاب آورده است.
در دور اول ریاستجمهوری ترامپ، شرایط برای نبرد نهایی فراهم شده بود، اما ایران بهطور معجزهآسا با پاندمی کرونا از این تهدید نجات یافت. کرونا هم خطر اعتراضات داخلی را کاهش داد و هم باعث شکست ترامپ در انتخابات شد. با این حال، تاریخ بار دیگر طنازی خود را نشان داده و چهار سال بعد، با شرایطی بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر، در مقیاسی عظیمتر، دوباره به همان نقطه بازگشتهایم که در آن همهچیز تمام شد.
جمهوری اسلامی اکنون با مشکلات بیسابقهای دستوپنجه نرم میکند که در شش تا نه ماه آینده به نقطه غیرقابلتحمل خواهند رسید:
بحران اقتصادی: نرخ دلار ٣٣٠٠ تومانی قبل از ترامپ، به پیشبینی دلار ١٣٠ هزار تومانی در شهریور آینده رسیده است.
ناتوانی در خدمات عمومی: کمبود گاز، برق و بنزین، ناتوانی در حکمرانی و عدم اجرای سیاستهای حکومتی مانند تعطیلی حجاب، قیمتگذاری سوخت و کاهش فیلترینگ.
فعال شدن مکانیسم ماشه: بازگشت تحریمهای دوران اوباما که جمهوری اسلامی را با اکراه به پای میز مذاکره برجام کشاند.
نتانیاهو و تهدیدهای اسرائیل: با "بیمه ترامپ"، اسرائیل در تهاجمیترین حالت خود قرار دارد و احتمال خرابکاری، ترورهای گسترده، عملیاتهای بلیتز یا حتی درگیری مستقیم افزایش یافته است.
فروپاشی محور مقاومت: حزباللـه، حماس و سوریه که زمانی نقش سپر برای نظام داشتند، اکنون دچار فروپاشی شدهاند.
مشکلات محیط زیستی و آلودگی هوا: بحرانهایی که حتی پیش از بازگشت ترامپ نیز کشور را به تعطیلی کشاندهاند.
همه این بحرانها در بستر شهریور تا دیماه همچون آتشفشانی آماده انفجار است. ایران مجبور است با دولتی نظیر دولت ترامپ و سیاست فشار حداکثری مواجه شود. این بحرانها در بستر جنبش ژن، ژیان، آزادی فعال خواهند شد، چرا که به دلیل توالی سریع وقایع و حوادث، جامعه هنوز پروسه سوگواری برای کشتهشدگان جنبش ژینا را کامل نکرده است و با فقدان آنها کنار نیامده است. برگزاری سالگردها از شهر به شهر از روستا به روستا می تواند یادآور نوستالژی چهلمهای سهگانه باشد که به سقوط شاه منجر شد.
استثنا:
ما در این نوشتار مدعی هستیم که طبق نقشه خاورمیانه جدید آمریکا، نبردهای ایران و آمریکا باید در فاصله زمانی سالهای ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۷ اتفاق بیفتد، و این بازه زمانی است که ما شاهد اپوکالیپتو خواهیم بود. در واقع، اصل وقوع این نبردهاست که هدف آن نه فقط جمهوری اسلامی، بلکه فروپاشی ایران و ایجاد زیرساخت خاورمیانه جدید است. استثنا حالتی است که این نبرد نهایی را به تعویق بیندازد. اگر در جریان انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، در کسری از ثانیه ترامپ سر خود را نمیچرخاند، ما اکنون در دنیایی دیگر زندگی میکردیم. نگارنده معتقد است استثناهایی وجود دارند که میتوانند این اپوکالیپتو را به تاخیر بیندازند، از جمله
١. قوی سیاه
همانطور که کرونا بهعنوان عاملی پیشبینینشده توانست اعتراضات داخلی ایران را به تاخیر بیندازد و حتی مسیر تاریخ را تغییر دهد، ممکن است رویدادی غیرمنتظره، مانند جنگ اوکراین یا بحرانهای بینالمللی دیگر، نبرد نهایی را به تعویق بیندازد. تاریخ آبستن لحظاتی است که میتوانند توجه را از ایران منحرف کرده و آپوکالیپتو را به تعویق بیندازند.
کنکلاو ٢:
در این نوشتار، "کنکلاو" به انتخاب رهبر جدید جمهوری اسلامی اشاره دارد. اگر چنین رویدادی رخ دهد، از طریق استعفا یا عزل رهبری فعلی صرفا به مثابه چاشنی انفجار عمل میکند و جامعه آن را یک عقب نشینی قلمداد میکند. حتی گفته شده بود که رهبر فعلی قصد استعفا و سپردن قدرت را دارد چنین اقدامی در صورتی میتواند به حفظ نظام کمک کند که جامعه در شرایط آرام باشد لذا این گزینه اساسا روی میز هم قرار ندارد. اما در صورت فوت رهبر و انتخاب جانشین جدید ممکن است رهبر جدید بتواند با استفاده از شرایط، اعتماد داخلی و حمایت بینالمللی را جلب کرده و زمان بیشتری برای نظام بخرد. با این حال، رهبر بعدی نیز با تمام چالشهای موجود درگیر خواهد بود و کنکلاو باعث تغییر ماهوی در شرایط نمیشود بلکه فقط بحرانها را میتواند به تعویق بیندازد.
٣. مذاکره
با توجه به شخصیت ایدئولوژیک و انقلابی رهبر فعلی، احتمال سازش بسیار پایین است. براساس روانشناسی رهبر، میتوان با اطمینان گفت که سیاست "نه جنگ، نه مذاکره" همچنان ادامه خواهد داشت. با این حال، همانطور که خلیفه چهارم در برابر اجماع تسلیم شد و حکمیت را پذیرفت، رهبر جمهوری اسلامی نیز ممکن است برای حفظ تعادل سیستم و جلوگیری از تفرقه، مجوز مذاکره را صادر کند.
هرچند براساس نظر رهبر فعلی، برخی امور بهطور کامل غیرقابل مذاکره هستند و در موارد قابل مذاکره نیز، غرب غیرقابل اعتماد است (بهویژه پس از خروج آمریکا از برجام) و مذاکره چیزی جز "تسلیم بدون جنگ" نیست. مذاکرات احتمالی، چه در شکل محرمانه چه با پروپاگاندای رسانهای همچون مذاکرات وین، به نظر میرسد در هر دو حالت شکست یا توافق، تفاوت چندانی ندارد.
در صورت شکست، منجر به بازگشت به نقطه اول و حتی تشدید بحرانها خواهد شد. در صورت توافق، اگرچه ممکن است فشارها را موقتاً کاهش دهد، اما همانند الگوهای لیبی و عراق، زمینهساز فروپاشی نظام خواهد بود. تجربه بازرسی از کاخهای صدام حسین و صلح قذافی نشان داده است که چنین توافقهایی در نهایت به سقوط منجر میشود. تنها نفع مذاکره خرید زمان است.
٤. اصلاحات داخلی
ایجاد فضای باز سیاسی، که به آن گذار "چینی" یا "روسی" گفته میشود، یکی از استثناهای ممکن است. هرچند این گذار میتواند موقتاً اعتماد مردم را جلب کند، اما خیانتهای گذشته، مانند عملکرد روحانی و ظریف، اعتماد مردم به سازوکارهای داخلی را از بین برده است.
پس از ریاستجمهوری روحانی و خیانت او به آرای ملت، انتخابات در ایران اهمیت خود را از دست داد. آخرین انتخابات باصطلاح باشکوه نظام، انتخاب روحانی بود که نظام را در برابر تهدیدات خارجی دفاع میکرد. در شرایطی که هشتاد درصد مردم در انتخابات شرکت میکنند، هیچ کشوری وارد جنگ با آن نظام نمیشود.
فضای باز سیاسی اکنون بیشتر به شرایط دولت بختیار شباهت دارد: تغییرات انقلابی در زمانی نامناسب که نتیجهای نداشت. حتی اگر جمهوری اسلامی به ایجاد فضای باز سیاسی راضی شود، این اقدام به نقشه آمریکا برای تضعیف نظام کمک میکند. خواستههای مردم، برخلاف تصور، محدود نیست و خاصیتی دومینویی دارد. اگر اولین دومینو سقوط کند، جمهوری اسلامی تا تأسیس نایتکلاب در قم باید عقبنشینی کند.
نتیجهگیری:
جمهوری اسلامی ایران، طبق نقشه سازمان سیا، در سالهای ٢٠٢٤ تا ٢٠٢٧ باید سقوط کند. به نظر میرسد نقشههای طراحیشده برای فروپاشی نظام وارد مرحله اجرا شده و بازه زمانی شش تا نه ماه آینده، حساسترین مقطع این فرآیند است. شهریور تا دیماه آینده، کانون فشار و تنش خواهد بود. با این حال، استثناهایی نظیر رخدادهای غیرمنتظره، کنکلاو داخلی، مذاکرات، یا اصلاحات میتوانند روند این فروپاشی را به تعویق بیندازند. سیاست "نه جنگ، نه مذاکره"، اگرچه بهشدت تحت فشار است، اما همچنان میتواند بهعنوان سیاست اصلی جمهوری اسلامی باقی بماند.
در سال آتی نظام با امنیتی کردن جامعه سعی دارد از انفجار اعتراضی جلوگیری کند، تعطیلی قانون حجاب و کاهش فیلترینگ و...نیز در راستای کنترل چاشنیهای انفجاری عمل می کنند. برای نظام، عبور از پیچ ترامپ به معنای دستیابی به جاودانگی است، اما سایر گزینهها تنها وقوع نبرد نهایی را به تأخیر خواهند انداخت.